برای مثال، پوشش دادن به خبرهای جنگ، نزاع و خشونت یکی از زمینههای بسیار مهم کار آنهاست، درحالیکه آرزوی عموم روزنامهنگارها جهان بدون جنگ و عاری از خشونت است. در واقع واقعیت جنگ، خود را به رؤیای روزنامهنگاران تحمیل میکند یا اینکه زندگی واقعی گاه آنها را وادار میکند که در نشریهای محلی تیتر یک مطلب را درباره استاندار، شهردار، فرماندار یا حتی بخشدار بارها بالا و پایین کنند تا موضوع به کسی برنخورد اما در رؤیایشان وظیفه خود را نظارت بر رفتار حکومت و افشای کژرفتاریهای احتمالی آن میدانند.
استقلال تحریریهها، آزادی بیان، حق دسترسی به اطلاعات، پایبندی به موازین اخلاق حرفهای، رعایت اصول انصاف، بیطرفی، توازن و بسیاری چیزهای دیگر درونمایه رؤیاپردازی روزنامهنگاران را تشکیل میدهند و در رویکردی جهانشمول به بخش مهمی از اصول حرفهای روزنامهنگاری رنگ و معنا میبخشند. البته دامنه این رؤیاپردازیها از کشوری به کشور دیگر فرق میکند و بستگی به این دارد که روزنامهنگارها قبلاً چقدر توانستهاند آرزوهای خود را محقق کنند. به هر روی، روزنامهنگاران ایرانی از جمله رؤیاپردازان حرفهای هستند.
ناشران روزنامهها هم طبعاً رؤیاهایی در سر دارند و در مواردی میان آرزوهای آنان و روزنامهنگارانی که در استخدام دارند تفاوتهایی وجود دارد. بهطور معمول آدمهای غیرسیاسی در کشور ما موفق به اخذ مجوز روزنامه نمیشوند. به همین خاطر هم هست که وقتی کسی مجوز روزنامه میگیرد و برای مشورت به سراغ شما میآید از قبل میدانید که بهقاعده باید نسبتی با یکی از جناحهای سیاسی مجاز داشته باشد. بنابراین صحبت را با این دو پرسش آغاز میکنید: «به کدام جناح تعلق دارید؟» و «چقدر پول دارید؟» مقصود و هدف ایشان، نیاز به پرسوجو ندارد!
البته جامعه هم آمالی دارد و تحقق آنها را گاه صریح و آشکار و گاه ضمنی و پوشیده از همه، روزنامهنگار و ناشر تا اهل سیاست و دولت مطالبه میکند. به این ترتیب از یک سو با روزنامهنگارانی مواجه هستیم که جز انجام کار هر روزه رؤیاهایی در سر دارند و میکوشنداز طریق روزنامه و روزنامهنگاری آنها را محقق کنند. از سوی دیگر ناشران و صاحبان امتیازی هستند که میخواهند روزنامه منتشر کنند اما سخت پایبند 2واقعیت هستند: گرایش حزبی و منابع مالیشان و البته رو در رو با واقعیت سوم: روزنامهنگاران رؤیاپرداز. جامعه هم که مطالبات خاص خود را دارد و این یعنی یک معمای پیچیده، اگر نخواهیم بگوییم کلاف سردرگم!
اما هر قاعده، استثنایی هم دارد! روزنامه همشهری همین استثناست و دلیل موفقیت آن هم تفاهم ضمنی میان روزنامهنگاران، دولتمردان، مدیریت شهر و جامعه بر سر کارکرد این روزنامه یا صریحتر بگوییم رؤیاهای آن است. رؤیای روزنامه همشهری از آغاز واقعیت بخشیدن به مفهوم شهروند بوده است؛ یعنی کسی که از مسائل جامعه آگاه است، به مسائل جامعه علاقه دارد و در حل مسائل جامعه مشارکت میکند. بر این پایه از همان ابتدا همه، صاحبامتیاز و ناشر، روزنامهنگاران و مردم، تصمیم گرفتند که همشهری روزنامهای به لحاظ سیاسی مهاجم نباشد، بهزندگی شهری و حقوق شهروندان توجه کند، به مسائل رویکرد مثبت داشته باشد و به موضوعهای مهم اما مورد غفلت، همچون محیطزیست، سبک زندگی و آموزش بیشتر توجه کند.
در همه این سالها روزنامهنگارانی که به همشهری پیوستهاند به این قاعده وفادار ماندهاند. جالب است بدانید با وجود تغییر در مدیریت شهری، که تکلیف مدیریت همشهری را مشخص میکند و دگرگونی در فضای سیاسی کلی جامعه، باز هم این اصل مورد احترام بوده است. مردم هم هیچگاه انتظار یک روزنامه مهاجم سیاسی را از همشهری نداشتهاند.
حاصل این تفاهم و توافق، شگفتانگیز است: پرشمارگانترین روزنامه کشور با 5 ضمیمه، دستکم 10 ویژهنامه روزانه استانی، 22نشریه ویژه محلههای تهران، همشهری آنلاین، 20هفتهنامه و ماهنامه، مصرف نیمی از کاغذ مطبوعات کشور، انتشار حدود 14میلیارد صفحه در سال، برخورداری از بزرگترین مجموعه نیازمندیها و آگهیها، چاپخانهای قدرتمند و بسیاری چیزهای دیگر.
به این ترتیب مؤسسه همشهری در بیستمین سال انتشار روزنامه، یعنی در آغاز جوانی، به مهمترین نهاد مطبوعاتی تاریخ ایران تبدیل شده است. به یاد داشته باشیم که تاریخ مطبوعات ایران قبل از همشهری تنها دو نام را در مقام بنگاههای بزرگ مطبوعاتی به رسمیت شناخته است:
«اطلاعات» و «کیهان». در آستانه بهار باید آرزو کرد که روزنامههای بسیار بیشتری مجال بیابند که ببالند و سر به آسمان بسایند و به نهادهای بزرگ مطبوعاتی تبدیل شوند. وجود این سه بنگاه بزرگ مطبوعاتی و تکتک روزنامهها و نشریههایی که منتشر میشوند، برای کشور مغتنم است اما نه رؤیا که واقعیت امروز ایران، ضرورت حضور بنگاههای مطبوعاتی مقتدر و مستقل بهمراتب افزونتری را به همه گوشزد میکند. به قول دکتر کاظم معتمدنژاد ملتی که در فاصله 100سال دوبار برای آزادی و استقلال دست به انقلاب زده است نباید همچنان در آرزوی مطبوعات مستقل و متکثر باقی بماند. این یک رؤیا نیست، یک حقیقت است.