این کتاب که «ولاد» نام دارد، قرار است در ماه جولای (اواخر تیر) منتشر شود. فارس روز گذشته این گپ کوتاه را ترجمه و منتشر کرد که به سبب درگذشت فوئنتس، حالا برای علاقهمندان به ادبیات داستانی ایران، خواندنیتر شده است.
- کمی در مورد ولاد به ما بگویید؟
این کتاب داستان زندگی یک خونآشام است. ولاد از اقامت خود در اروپا خسته میشود و به مکزیکوسیتی سفر میکند. مایل نیستم جزئیات بیشتری در مورد طرح داستان ارائه دهم. در واقع از نظر تاریخی ولاد شخصیتی تاریخی در منطقه بالکان بود: یک قاتل و نه یک خونآشام.
- چرا این داستان را نوشتید؟
من فیلمهای قدیمی دراکولا را خیلی دوست داشتم. در دوران کودکی، فیلمی از بلا لوگوسی را با فیلمی از بوریس کارلوف میدیدم. همانگونه که آگاه هستید، دراکولا لباسهای خود را عوض نمیکرد. او درحالیکه لباسهای شب خود را به تن داشت داخل تابوت میخوابید و شب بعد هم به همان صورت از تابوت خارج میشد.
- آیا شما از فیلمها و ادبیاتی که این روزها در مورد خونآشامها تولید میشوند شناخت دارید؟
بله. خونآشامهای امروز جوان هستند و حتی نوجوان اما من مسنترهای آنها را دوست دارم.
- چرا فضا و مکان داستان را به مکزیکو سیتی منتقل کردید؟
در این کشور 10 میلیون مخاطب وجود دارد که از کتاب ولاد استقبال خواهند کرد. همچنین در این سرزمین سنت قربانی کردن انسانها در دوران آزتکها وجود داشت. بهطور کلی من این کشور و مناسبات درون آن را بهتر میشناسم و اگر من یک آرژانتینی بودم، فضای داستانم را با توجه به شرایط آن کشور مینوشتم.
- آیا شما نویسنده منظمی هستید؟ آیا برای نوشتن روال خاصی دارید؟
من نویسنده بسیار منظمی هستم. مادربزرگ من اهل آلمان بود. بسیاری از نویسندگان اسپانیایی زبان عنوان میکنند که پس از الهام گرفتن از سوژه دست به قلم میبرند اما من از کار کردن الهام میگیرم. من از ساعت 7:30 صبح کارم را شروع میکنم و بهمدت 5 ساعت نوشتن را ادامه میدهم. کار کردن برای من لذت محسوب میشود، هم یک تنهایی و هم یک خوشحالی. من از نوشتن ناراحت و خسته نمیشوم. تا شب هزاران کلمه را مینویسم و روز بعد از آنچه خود نوشتهام شگفتزده میشوم.
- آیا شما نوشتههای خود را در کامپیوتر تایپ میکنید؟
من مانند سروانتس مینویسم، با خودکار و کاغذ. هر زمانی هم که چیز دیگری را امتحان کردهام، شکست خوردهام.
- شما دوستدار و هوادار سروانتس هستید؟
او نویسنده بزرگ اسپانیایی زبانها در دوران مدرن محسوب میشود. من هر چند سال یک بار دُنکیشوت را میخوانم. این کتاب رمان رمانهاست؛ رمانی درون رمانی دیگر.
- در کارنامه کاری شما نمایشنامهها و فیلمنامههای فراوانی نیز دیده میشود.
من دیگر با نمایشنامهنویسی وداع کردهام. نوشتن در این ژانر مستلزم مشاهده اطراف و توصیف آنهاست. شما یک نویسنده یا یک فیلمساز هستید؛ ادبیات آنتیتز فیلمسازی است.