در فرانسه، برج ایفل، در انگلیس، ساعت بیگبن و در ایران، میدان آزادی که در گوشهای از آن 2نفر مشغول دعوا هستند». این موضوع از باب شوخی بیان شد و امتیازی که به صحت و سقم آن داده میشود شاید چندان بالا نباشد و اینکه جماعت ایرانی در میان جوامع بینالمللی چه چهرهای دارند و به آنها به چه دیدی نگاه میشود موضوع بحث ما نیست. موضوعی که در این گزارش به آن پرداخته میشود بحث «توهین» است. این موضوع در شرایط مختلف و به انواع متفاوت مورد استفاده قرار میگیرد و منشأ آن میتواند یک تنهزدن ساده یا یک تصادف غیرقابل جبران باشد. اما موضوع مهم اینجاست که چرا باید چنین ماجرایی میان افراد وجود داشته باشد. انسانی که خداوند از آن به عنوان اشرف مخلوقات یاد میکند چرا برای خطابکردن همنوع خود عباراتی زشت و زننده بهکار میبرد یا در درگیریها از آن استفاده میکند؟ واقعا بدون استفاده از عبارات توهینآمیز نمیشود یکدیگر را خطاب کرد؟ برای پاسخ به این پرسشها بهتر است کمی فکر کنید اما برای آشنایی با راهکارهای عدم بهکارگیری عبارات توهینآمیز و اثراتی که در جامعه و میان افراد دارد گزارش زیر را بخوانید.
نظریه سلسلهمراتب نیازهای انسانی مازلو که در قالب هرم وجود دارد، نیازهای افراد را به 5 یا 7طبقه تقسیم میکند. در این هرم نیازهای انسان از نیازهای فیزیولوژیک که در اولین رده هرم قرار میگیرد بهسمت پلکانهای بعدی که شامل نیازهای امنیتی، عاطفی، اجتماعی-احترامی و در آخر خودشکوفایی است طبقهبندی میشود. طبق این نظریه، هر «نیاز» هرچقدر پایینتر قرار داشته باشد، قویتر است و بدون ارضای نیازهای هر طبقه نمیتوان به طبقه بالاتر دست یافت. انسانی که از سلامت روانی برخوردار است بعد از رسیدگی به نیازهای فیزیولوژیک حتی بهصورت نسبی، به نیازهای دیگر نیز اهمیت میدهد. برای چنین فردی پرداختن به رشته ورزشی یا هنر مورد علاقهاش میتواند به اندازه و حتی بیشتر از خوردن و پوشیدن اهمیت داشته باشد.
حال در جامعهای که مشکلات مختلف باعث میشود تمام انرژی افراد صرف ابراز پرخاش، اضطراب و خشم درونیشان شود و سر موضوعات کوچک و بزرگ درگیری و به دنبال آن ناسزا و توهین ایجاد شود، افراد فقط فرصت پرداختن به نیازهای پایه یعنی خوردوخوراک خود را دارند و دیگر انرژیای برای پرداختن به نیازهای خودشکوفایی و فعالیت در رشتههای ورزشی یا فرهنگی باقی نمیماند. بماند که هر چقدر افراد درگیر رفع نیازهای طبقات پایینتر باشند از سلامت روانی کمتری برخوردارمیشوند.
وقتی شهروند جامعه از زمانی که روزش را شروع میکند ناخواسته در دایره بحث و جدل با راننده تاکسی، عابر یا فروشنده سوپرمارکت قرار میگیرد و به دلایلی مثل عدم دریافت باقیمانده کرایه خودرو یا رعایتنکردن حق تقدم توسط عابر، دعوا و بحث میکند و بهرغم میل باطنی خود در تیررس انواع و اقسام توهینها و ناسزاها قرار میگیرد دیگر اعصابی برای پشتسرگذاشتن باقی روز را ندارد؛ چه رسد به اینکه بعد از اتمام زمان کاری به باشگاه ورزشی برود یا برای تازهترین آثار نقاشی فلان هنرمند در فلان نمایشگاه وقت بگذارد یا اینکه زمانی را به دوستانش اختصاص دهد.
دکتر حامد محمدی کنگرانی، روانپزشک و عضو کمیته رسانه انجمن روانپزشکان ایران صحبت خود را در مورد بحث توهین با توضیح در مورد احساس خشم شروع میکند و میگوید: «خشم احساسی است که افراد در برخورد با یک تهدید و در قالب واکنشهای مختلف از خود بروز میدهند. در واقع افراد بر اساس روند تکامل و رشد روانی و شخصیتی خود مکانیسمهای دفاعی را به صورت ناخودآگاه، نیمهخودآگاه یا خودآگاه بروز میدهند. مثلا باانگیزه و انرژی بیشتر برای رفع تهدید میکوشند و آن را به صورت پرخاشگری فیزیکی یا کلامی نشان میدهند یا با استفاده از مکانیسمهای کنترل خشم آن را در خود سرکوب میکنند. زمانی که افراد قدرت کنترل خشم خود را ندارند در واقع پایههای درگیری و توهین را روی هم سوار میکنند».
از نظر دکتر محمدی پیشبینی مسائل و مشکلاتی که روزانه امکان وقوع آن وجود دارد یکی از راهکارهای حل مشکل است. وی درباره آن اینطور توضیح میدهد: «یکی از راهکارهای حل این مسئله این است که شهروند جامعه امروز، پیشبینی یکسری مسائل از قبیل عدم دریافت باقیمانده کرایه اتوبوس و... را کرده و به خود بقبولاند که باید با این شرایط کنار بیاید. در مقابل میتواند ناراحتی حاصل از کنارآمدن با این شرایط را با انجام فعالیتهای مورد علاقه خود که فعالیتهای ورزشی بهترین راهکار تخلیه ناراحتیهای درونی است یا حضور در جلسات رواندرمانی و صحبت راجع به آنها، حلوفصل کند. به هر حال این قبیل مسائل از یکطرف اجتنابناپذیر هستند و نمیتوان آنها را از لیست اتفاقات روزانه حذف کرد و از سوی دیگر بهقدری کوچک هستند و روزمرگی پیدا کردهاند که ارزش آن را ندارند که جزو دغدغههایمان قرار بگیرند و باعث ناراحتیمان شوند».
سیکل معیوب توهین به دیگران
اضطرابهای درونی، خشم، عصبانیت و حتی توهین در همه جوامع وجود دارد. همه افراد از بعضی شرایط و موقعیتها در تنگنا بوده و از آن گله دارند اما موضوع مهم اینجاست که شهروندان جامعه چه میزان مهارت مقابله با این شرایط را دارند؟ چه میزان توانایی فروخوردن خشم و اضطراب را پیدا کرده و به این نتیجه رسیدهاند که نمیتوانند با توهینکردن کاری از پیش ببرند. بنابراین یا باید خشم ایجادشده را در خود هضم کنند یا در شرایط مساعد با فرد مقابل به گفتوگوی منطقی بپردازند اما از آنجا که انجام این کار نیاز به تمرین و ممارست بسیاری دارد و حتی ممکن است بیش از اندازه سخت و طاقتفرسا باشد، اکثر افراد ترجیح میدهند آن را در قالب خشم و توهین به دیگران منتقل کنند. این روند به صورت یک سیکل معیوب میان افراد رواج پیدا کرده و به مرور گرفتار آن میشوند. به این ترتیب هر شهروندی که قدرت فریادزدن به افراد ضعیفتر را داشته یا قدرت امرونهیکردن به زیردستش را دارد از این کار کوتاهی نمیکند؛ فقط به این دلیل که نمیتواند یا نمیخواهد کمی به خود سخت بگیرد و خشم خود را فروخورد و حرمت طرف مقابل را نشکند. در این میان اگر یک نفر هم پیدا شود که از سلامت روانی برخوردار باشد در جریان این سیکل قرارمیگیرد. نهایت امر این میشود که افراد انرژی و آرامش لازم برای رشد شخصیتی و روانی خود را از کف برده و حتی به مرور زمان نیازی به رشد روانی پیدا نمیکنند.
عضو کمیته رسانه انجمن روانپزشکان ایران برای کنترل خشم و جلوگیری از توهین افراد به یکدیگر راهکارهای دیگری پیشنهاد میکند: «وقتی احساس خشم بهعنوان یک تکانه یا محرک در فرد ایجاد میشود، فرد باید راهی برای مقابله با آن داشته باشد. در مکانیسم کنشنمایی فرد احساس خشم خود را بروز داده و به دیگری منتقل کند. در صورتیکه در مکانیسم دفاعی بالغانه سرکوب، فرد به صورت آگاهانه تکانه درونی خود را سرکوب میکند و به آن نمیپردازد. معمولا افراد راه اول را انتخاب میکنند و تکانه درونی خود را بروز میدهند. دلیل آن این است که مقاومت در مقابل تکانه خشم و توهینکردن و کنترل آنها، ناخوشایند و دردناک است؛ درحالیکه تسلیمشدن و ارضا کردن آن احساس ناراحتی فرد را کم میکند. اما راههای دیگری که جزو مکانیسم بالغانه قرار میگیرند این است که فرد از مکانیسم شوخطبعی استفاده کند و احساسات و تکانههای خود را با شوخی و طنز و نه متلک و بذله به طرف مقابل ابراز کند یا بدون اینکه باعث ناراحتی او شود از مکانیسم نوعدوستی استفاده کند و با فروخوردن خشم و حتی کمک به او به ارضای نیازهای درونی، خود به صورت مثبت بپردازد یا در نهایت با مکانیسم والایش تکانه درونی خود را در حالتی مطلوب و خوشایند برای خود و جامعه ارضا کند. به این شکل که برای ارضای خشم خود در ورزشهای رزمی و سنگین شرکت کند و این کار را آگاهانه و برای تخلیه خشم خود استفاده کند. به طور کلی مهارتهای زندگی و در این مورد کنترل خشم به فرد میآموزد تا راههایی برای بهتعویقانداختن این احساس یا مهار آن بیاموزد و به روشهای مثبت و سازنده آن را ارضا کند. در حقیقت مهارتهای زندگی، مکانیسمهای دفاعی پخته را به فرد میآموزد و در او تقویت میکند».
یکی به دو کردن
معمولا بهرهگیری از مکانیسم دفاعی بالغانه، برای افراد مشکل است و نیاز به زحمت و تلاش بسیار دارد. در جامعهای که افراد بهشدت درگیر مسائل و مشکلات روزمره اقتصادی و اجتماعی هستند به نظر میرسد جای فضایل اخلاقی و بلوغ روانی، روزبهروز کمتر میشود. افراد با کمترین تحریک خشمگین میشوند و همیشه فکر میکنند حق آنها از سوی افراد دیگر در حال ضایعشدن است و بلافاصله بدون هیچ تفکری برای ارضای آن به صورت فیزیکی یا بهصورت کلامی و با توهین وارد عمل میشوند. در این شرایط معمولا شدت درگیری فیزیکی میزان توهین و فحاشی را تعیین میکند.
دکتر محمدی در مورد انواع توهین میگوید: «توهینکردن حتما با کلمات زشت و رکیک نیست. طعنه، تمسخر، کمتوجهی و حتی نادیدهگرفتن از انواع توهین هستند که برای ارضای احساس خشم درونی بهکار میروند و روزبهروز در جامعه در حال گسترش هستند. متأسفانه بسیاری از افراد به دلیل عدم رشد شخصیتی و روانی بالغانه حتی از درک احساسات درونی خود عاجز هستند و دلیل این توهینها و بیاحترامیها را از سوی خود یا دیگران درک نمیکنند».
دکتر محمدی در مورد آثار توهین بر شهروندان یک جامعه حرفهای جالبی برای گفتن دارد؛ «یکی از مهمترین عواقب سوء توهین (عادیشدن توهین و ازمیانبرداشتن حریم بین افراد جامعه است) نسبت به همنوعمان این است که افراد نسبت به یکدیگر جری شده و دیگر احترام یکدیگر را به عنوان یک انسان نگاه نمیدارند. بنابراین بیاعتمادی در جامعه رواج پیدا میکند و به دنبال آن افراد نسبت به یکدیگر دلسرد میشوند. این موضوعات باعث میشود شهروندان یک جامعه از یکدیگر فاصله بگیرند و درصدد کمک به یکدیگر و رفع حاجات و نیازهای همدیگر حتی بهاندازه قدمی کوتاه و ناچیز نباشند. در چنین جامعهای افراد سعی میکنند فقط گلیم خود را از آب بکشند و به قول معروف اگر کسی را در لبه پرتگاه زندگی دیدند به جای اینکه دست او را بگیرند آن را به سمت دره مشکلات و گرفتاریها پرت کنند».
دکتر محمدی وسایل ارتباط جمعی را عامل موثری در کاهش توهین در جامعه میداند. او میگوید: «یکی از وظایف مهم رسانهها بهویژه تلویزیون، آموزش غیرمستقیم و حتی مستقیم در مورد این مسائل است اما متأسفانه بیشتر فیلمها و سریالها، چه در قالب طنز و چه درام در دام توهینها، درگیریها، طعنهها و متلکها افتادهاند و سبب بابشدن عباراتی اشتباه میان افراد جامعه میشوند».
آموزش را صحیح انتقال دهیم
دکتر محمدی صحبتهای خود را با این توضیحات به پایان میبرد: «در جامعهای زندگی میکنیم که از سنین پایین آموزههای دینی را به فرزندانمان آموزش میدهیم. احترام به بزرگتر، دروغ نگفتن و ناسزا نگفتن از اولین موضوعاتی است که کودکانمان را در جریان آنها قرار داده و به انجام آنها تأکید میکنیم اما مشکل از زمانی شروع میشود که به کودک موضوعی را آموزش داده و خود خلاف آن را انجام میدهیم. مثال بارز آن بحث دروغ نگفتن است که به فرزندمان آموزش میدهیم دروغ نگوید اما زمانی که زنگ تلفن بهصدا درمیآید به همسرمان میگوییم که اطلاعات اشتباه داده و به قول معروف: «بگو من نیستم» تمام آموزههای خود را نقش بر آب میکنیم. این مثال در مورد توهینکردن نیز صدق میکند. معمولا پدر خانواده به فرزندش در مورد «حرف زشت» و عدم انجام آن آموزشهای جالب توجهی میدهد و اگر کودک خلاف این آموزهها را انجام دهد با عبارتی مثل: «برو دهانت را آب بکش» سعی در تنبیه او دارد اما گاهی همین پدر مسئول، میان جمع دوستان بهراحتی از عبارات زننده استفاده میکند. درواقع دلایلی که باعث بروز اختلالات روانی میشود تناقضهایی است که در رفتار افراد دیده میشود؛ والدین با فرزندان، معلم با شاگرد، رئیس با مرئوس و... . در اینجاست که نقش پررنگ متخصصان روانپزشکی و روانشناسی در بالا بردن سلامت روانی افراد جامعه که مهمترین عامل در احساس خوشبختی است بیشازپیش نمود پیدا میکند. البته ناگفته نماند اگر به قانون نیز پایبند باشیم و به آن احترام بگذاریم از انجام آن خودداری میکنیم؛ چراکه توهینکردن به دیگران خلاف مقررات قانون کشور است و برای فردی که مرتکب این عمل خبط میشود مجازاتی درنظر گرفته شده است».