تاریخ انتشار: ۲۲ خرداد ۱۳۹۱ - ۱۷:۲۱

نفیسه مجیدی‌زاده: وقتی با علیرضا خواجه احمد عطاری، کارشناس صنایع دستی و استاد دانشگاه هنر اصفهان صحبت کردیم آن‌قدر حرف‌ها و درددل‌ها زیاد بود که ترجیح دادیم گفته‌های او را برایتان بازگو کنیم.

الا ما این اطلاعات را به شما می‌دهیم. نگویید خب، ما چه کنیم! بهتر است بدانید صنایع دستی‌مان در چه وضعیتی است و بعد برای خرید هدیه، وسایل شخصی و... به صنایع دستی سرزمین خودتان هم فکر کنید.

در مغازه‌هایی که اجناس چینی و تایلندی می‌فروشند، این‌قدر نگردید. هنر و هنرمندان سرزمین ما، اگرچه مشکلاتی دارند اما هنوز صنایع دستی‌‌مان مثل یک پرچم، در قله‌ی زیبایی صنعت دست جهان هستند. باور کنید.

  • به نظر می‌آید گرایش به صنایع دستی خارجی به خصوص محصولات تایلندی و چینی زیاد شده. شما این را قبول دارید؟

بله زیاد شده و البته در بعضی موارد این کالاها بنجل هم هستند، اما در مجموع من با نیامدن این محصولات مخالفم. این یک بحث تاریخی است و حتی زمان شاه‌عباس آثاری از هند وارد می‌شد. آن‌ها معتقد بودند این کار باعث تحرک در جامعه هنرمندان می‌شود، بازار رقابت ایجاد می‌کند و تنوع طرح و ایده می‌دهد.تا این‌جای کار موافقم. اما در همان دوره‌ هم، این کار کنترل شده بود و اجناس بی‌مهابا وارد نمی‌شدند. در بعضی مواردِ محدود و مختصر بود و بیش‌تر مواد اولیه وارد می‌شد.اما در جامعه‌ی ما مسائل درونی و بیرونی مشکلاتی ایجاد کردند.

  • چرا این‌قدر صنایع دستی ایران گران است؟

خب، ما در این سال‌ها، افزایش قیمت مواد اولیه را داریم. اخیراً تحقیقی داشتم درباره‌ی پارچه‌های قلم‌کار (که قالبی را با رنگ روی پارچه می‌زنند) دیدم کارهای پاکستانی و هندی در توپ‌های چند صد متری به ایران می‌آید بعد این‌ها را قطعه قطعه می‌کنند و حاشیه می‌زنند و به نظر می‌آید کار دست است و به عنوان صنایع دستی می‌فروشند و خوب هم می‌فروشند. حالا چرا مشتریان این را می‌پسندند؟ چون ارزان تمام می‌شود. نگاه نمی‌کنند که این صنعت دست هست یا نه! چون تخصص این قضیه را ندارند. می‌بینند پولک دوزی است، فکر می‌کنند هنرِ دست است، در حالی که همه‌ی این کار در کارخانه انجام می‌شود یا در بعضی از کارهای خارجی فلزاتی مثل تیتانیوم کار می‌کنند که قالبی است، البته کار ظریفی است با قیمت ارزان‌تر و آن‌ها هم فقط به همین قضیه‌ی ارزانی نگاه می‌کنند. آن‌چه در این زمینه مغفول می‌ماند اثری است که می‌تواند علاوه بر اشتغال‌زایی و ارزش افزوده، هویت یک جامعه را معرفی کند.

  • مشکل کجاست؟

در بحث قلم‌کار، یکی از تولید کننده‌ها می‌گفت تا شش ماه کارم را به خریدار خارجی فروخته‌ام با حساب قیمت پنبه‌ی کیلویی 3500 تومان؛ حالا بعد از عید پنبه شده کیلویی7000 تومان و قرارداد بسته شده و خریدار هم کاری به افزایش قیمت مواد اولیه ندارد. این برای تولید کننده صددرصد ضرر است.

  • این وسط وضعیت هنرمندانی که در این کارگاه‌ها کار می‌کنند چه می‌شود؟

در خیلی از موارد مجبورند کار را ترک کنند. در کارگاه قلم‌کاری دیگری، به دلیل افزایش حق بیمه، تعداد کارگران از 260 نفر به 130 نفر رسیده بود، چون حق بیمه را کارفرما نمی‌توانست پرداخت کند باید حق بیمه را خودشان پرداخت می‌کردند و آن‌ها هم نداشتند.

  • گفتید کارگرها؟ مگر کسانی که در این صنف کار می‌کنند هنرمند نیستند و دوره‌های آموزشی ندیده‌اند؟ 

نه، این هم یکی از مشکلات کار است. بعضی از کارگرها فرزندان خودشان هستند یعنی کار سینه به سینه منتقل شده است. بعضی‌ها هم می‌آیند از کارگری شروع می‌کنند و کم‌کم یاد می‌گیرند. در این زمینه بهتر است برای بخش آموزش برنامه‌ریزی کنند.

  • ایران با صنایع دستی‌اش شهرت جهانی دارد، چرا خوب نمی‌فروشد؟

اینترنت را باز کنید همه‌‌ی کشورها مثل هند و پاکستان دارند برای صنایع دستی‌شان تبلیغ می‌کنند. ما انقلاب سخت افزاری را پشت سر گذاشتیم اما حالا باید انقلاب نرم‌افزاری داشته باشیم. قالی تولید می‌شود و تولید کننده نمی‌تواند قالی ایران را بفروشد، آن وقت پاکستان برای تعطیلات ژانویه اعلام می‌کند که بازرگانان دنیا بیایند و از تولیدات ما بازدید کنند، همه‌‌ی خرج سفرشان هم به عهده‌‌ی ماست.

در میدان امام اصفهان، صنایع دستی چین فروخته می‌شود که مدتی آمدند جلوی آن را گرفتند، ولی همان موقع این آثار در بقیه‌ی شهر فروخته می‌شد و اگر کسی می‌خواست می‌توانست در همان میدان امام هم پیدا کند. البته نتوانست بیش‌تر از چهار ماه دوام بیاورد. با منع آثار هنری بنجل، نمی‌توان جلوی خرید و فروشش را گرفت ما باید نقاط قوت خودمان را ببینیم.

ثبات که در هزینه‌های تولید نیست و قیمت‌ها بالا می‌رود و بعضی از این تولیدکنندگان دنبال سود بیش‌ترند، برای همین می‌روند رو به تولید کارهای نامرغوب.

  • من آن‌قدر دوستشان دارم که دیدن عکس‌هایش هم قند توی دلم آب می‌کند. می‌پرسم تعریف شما از صنایع دستی چیست؟

هر یک از صنایع دستی، مثل پرچمی است که می‌تواند هویت یک ملت را نشان بدهد. ذوق و سلیقه‌ای که هنرمندان به‌کار می‌برند، یک‌جوری تمام تاریخ ، فرهنگ و ادب و دین یک ملت را همراه دارد.

ما باید پرچمی داشته باشیم از صنایع دستی کشورمان و هرچه‌قدر صنایع دستی ما نامطلوب‌تر باشند توجه به مردم ایران را کم‌تر می‌کنند. همه باید دست به دست هم دهند، هم تولید کنندگان، هم قانونگذاران و مجریان و هم مردمی که آثار ایرانی می‌خرند و اگر به این نکته توجه نشود، هم‌چنان شاهد این رکود و پسرفت در فروش خواهیم بود.

  • آثار کارخانه‌ای به صنعت دست ما ضرر می‌رساند ؟ ممکن است ارزانی این کارها میل به صنایع دستی ایرانی را زیاد کند؟

این به هیچ وجه درست نیست، اصلاً این کار، صنعت دست را نابود می‌کند. بحث مسئله‌ی هویت است. یک پایه‌ی مبل را خراطی طراحی می‌کنند و بعد می‌دهند یک دستگاه از آن هزار تا می‌زند. یک هنرمند وقتی دو کار یکسان را با دست انجام می‌دهد آن دو کار با هم متفاوت می‌شوند.

دستگاه تا حدی می‌تواند کار را انجام دهد و در کارهای قلم‌زنی کارخانه‌ای از پرس استفاده می‌شود، در حالی‌که کارهای قلم‌زنی دستی، عمیق‌اند و جایی طرح زده می‌شود که دستگاه پرس نمی‌تواند بزند.

یا در کار منبت، دستگاه سی‌ان‌سی آمده که کارهای خوبی در می‌آورد. در بحث دستگاه، توانایی‌هایی ایجاد شده اما استفاده از دستگاه در کار هنری، درست نیست. در فرش دستی، کاری انجام می‌شود به نام « غلط بافی» که در دو طرف فرش، نقش‌های متفاوتی می‌زنند که به نظر قرینه می‌آید و این کار به این منظور انجام می‌شود که چشم عادت نکند به کار تکراری. این نوع بازی و تنوع در کار هنری است و در مجموع، بحث هویت مطرح است.

مثلاً در بحث رنگ و نقش، شما یک قالی قرمز یا کرم بدون نقش را در نظر بگیرید، می‌توانید بگویید مال کدام کشور یا شهر است؟ آن طرح، نقش و رنگی که اضافه می‌شود نشان می‌دهد که این قالی نایین است، این مال تبریز، این کرمان و آن کاشان. این همان هویت است. همان پرچم.

  • در صنایع دستی ما، گاهی اجناس نامرغوب دیده می‌شود، یا با دقت کارها انجام نمی‌شود و تمیز کاری ندارد. چرا ؟

بله، همین مسئله باعث شده چین شهری بسازد به نام کاشان و قالی کاشان تولید کند. در حالی‌که آن‌ها یک‌سری استانداردها را رعایت می‌کنند و این کار را بر اساس علمی انجام می‌دهند که در گذشته در ایران انجام می‌شده، اما با تقلب‌هایی که در کار فرش ایران شده، در خیلی جاها فرش ایران درجه‌ دو محسوب شود.

چون مثلاً طرح کرمان را بردند چهار محال و بختیاری و طرح نایین را بردند شهر دیگری تولید کنند. البته این تداخل رنگ‌ها باعث پایین آمدن کیفیت کارها می‌شود. در حالی‌که در چین، طرح نایین را عیناً می‌زنند روی فرش و می‌نویسند: « طرح نایین، بافت چین» آن‌ها کاملاً روی بحث فنی کار را درست اجرا می‌کنند و البته خوش قولند. مثلاً سفارشِ کار می‌گیرند 2000 فرش تا چهار هفته‌ی دیگر و هر طور شده تا چهار هفته‌‌ی دیگر آن فرش‌ها را آماده می‌کنند و به بازار جهانی راه پیدا می‌کنند.

  • در صنایع دستی چین، نقش اژدها نماد است، در هند فیل و... چرا ما نماد نداریم؟ 

نه، به این معنا نداریم. فضای جامعه‌ی اسلامی ما متفاوت است. اما نمادهای ما شکل نقشی دارند. مثلاً نقش چلیپا، ماندالا، تریبا، خورشید و... نقش چرخ گردون که از دوره‌ی مغول در بالای محراب مسجد جامع یزد است و کاملاً یک نقش تاریخی ایرانی است یا نقش اسلیمی ختایی را با رنگ‌هایی می‌زنند که هر کجا بروید به عنوان نقش‌هایی که در مساجد ایران کار می‌شده شناخته می‌شود.

  • در بازار کارهایی را می‌بینیم که خیلی هم مشخص است کار دست نیست و به لباس‌ها، کفش‌ها و رومیزی‌ها وصله می‌شود. آیا سلیقه‌ی مردم پایین آمده است؟

در این زمینه با مردم صحبت کرده‌ایم، درباره‌ی تم کارهایی که نقش سنتی دارند و یا نقش جدید، ببینیم کدام خواهان بیش‌تری دارند، درصد بیش‌تری از مردم کارهای سنتی را دوست داشتند، اما می‌گفتند گران است؟ سلیقه‌ی مردم پایین نیامده، بلکه نسبت به چیزی که می‌خواهند و با هزینه‌هایشان می‌خواند مجبور به این نوع انتخاب می‌شوند. چون درست می‌گویند صنایع دستی ما گران است.

  • این گرانی فقط در ایران است یا همه‌ی دنیا این گرانی را در صنایع دستی‌شان دارند؟ 

وقتی جنسی از چین می‌آید با احتساب همه‌ی هزینه‌ها مثل هزینه‌ی کرایه‌ی بار، سفر، گمرک و... هنوز ارزان است. پس در خود چین خیلی قیمت ارزان‌تری دارد اما گاهی مردم ما غریب پرست می‌شوند. استادی می‌گفت در ایران حتی بعد از انقلاب اگر یک خارجی را ببینند می‌خواهند با او ارتباط برقرار کنند و یا کار او را زودتر راه می‌اندازند.

فکر می‌کنم من چه‌کار می‌توانم بکنم؟ مثلاً در آینده اگر خواستم ظرف چینی بخرم به جای چینی خارجی، ظروف سفالی لاله‌جین را انتخاب کنم. یا برای هدیه، برای اتاقم و.

.. صنایع دستی ایرانی بخرم. اما گران است. خب، می‌توانم به جای چند کالا فقط یکی بخرم. نه کافی نیست.

کاش هنرمند بودم و با دقت کار می‌کردم تا پرچم صنایع دستی ایران را در قله نگه دارم تا فرش هم‌چنان درجه یک بماند.کاش همه‌ی تولیدی‌ها برای من بود و من دنبال سود بیش‌تر نبودم! کاش...

آه! کاش مثل افسانه‌ی آه، آرزویم برآورده می‌شد!

 

برای تهیه‌ی عکس‌های این گزارش، هم سری به یک کارگاه کوچک مینای شیشه زدیم و هم به تعدادی از فروشگاه‌های صنایع دستی در خیابان استاد نجات‌اللهی رفتیم. در آن کارگاه استاد مهرآوری مشغول کار بود و اجازه داد از او در هنگام کار عکسی بگیریم. مهرآوری از استادان برجسته‌ی این رشته است که این‌جا ضمن تشکر به او خسته‌نباشید هم می‌گوییم. از همکاری و همراهی مسئولان فروشگاه‌های خیابان استاد نجات‌اللهی هم صمیمانه سپاسگزاریم.

منبع: همشهری آنلاین