و میگوید: فضاهای عمومی شهر اساسا هویتسازند چرا که خاطرات انسانها در فضای عمومی شهر شکل میگیرد و این خاطرات انسانهاست که هویت فرد را میسازد و در نهایت آن که شخصیت فرد وابسته میشود به آن محیطی که در آن زندگی میکند. وابستگی انسان به محیط حاصل فرایندی است به نام طراحی فضاهای عمومی شهر. تعریف فضاهای عمومی فقط شامل ساختمانها نمیشود. فضاهای عمومی ممکن است شامل فضاهای منفی شهر هم باشد(فضای منفی در مقابل فضاهای مثبت شهر به کار میرود؛ بدان معنا که ساختمانها را میتوانیم بگوییم فضاهای مثبت شهر و آن چیز که خالی از ساختمان است اصطلاحا فضاهای منفی یا خالی تلقی میشود). این فضاها غالبا در حوزه هویتسازی نقشی مهم دارد؛ چرا که زندگی شهروندان بیش از آنکه در فضاهای مثبت تحت عنوان ساختمانهای عمومی شکل بگیرد در فضاهای غیرساختمانی شکل میگیرد.
به گفته رئیس مرکز معماری حوزه هنری زمانی که در مورد کالبد یک شهر صحبت میشود باید ترکیبی از انواع فضاها را درنظر بگیریم و مهمترین زنجیرهای که این ترکیب را به هم پیوند میدهد مفهوم هویتسازی و مسائل شخصیتسازی اجتماعی شهروندان آن شهر است. هویت شهری باعث میشود که مردم آن شهر نسبت به شهرشان احساس تعلق داشته باشند و آن را دوست داشته باشند بهطوری که در خاطراتشان فضاهای شهری نقش مهمی داشته باشد و به نوعی همینخاطرات در آینده بسیاری از رفتارهای شهروندی را شکل میدهد. محمدخانی در ادامه میافزاید: به همین دلیل میتوان اقرار کرد که بسیاری از رفتارهای فرهنگی در یک شهر وابستگی بسیار مستقیمی به فضاهای شهری دارد؛ اعم از ساختمان و غیرساختمان. حال در اینجا این سؤال مطرح میشود که آیا شهرداریهای ما در طول 105سال که از بلدیه تا شهرداری امروز ادامه دارد به نقش فرهنگساز خود واقف هستند؟
آیا معماران، شهرسازان و شهرداریهای ما میدانند که در حال ساخت فرهنگ مردم هستند تا ساختمانهایشان؟ آیا آگاهند که رفتار اجتماعی مردم شهر تابعی از طراحی آنهاست؟ مدیر مرکز معماری حوزه هنری، ضوابط شهرداریها را عاملی مهم در معماری آینده تهران قلمداد میکند که باید با حضور متخصصان متعدد، علمی طراحی شود. او میگوید: در دورههایی در شهر تهران اتفاقی افتاد که ضوابط با تغییراتی باعث افزایش درآمد شهرداری میشد و اساسا در دورههایی از تولد شهرداری در تهران ضابطه نقش درآمدزایی را برای شهرداریها ایفا میکرد. این نشان میدهد در زمانهایی از تاریخ شهرداری تهران مسئله ضابطهها بهعنوان محل درآمد شهرداری نهتنها کیفیت را در مسائل شهری بالا نبرد بلکه بهشدت به کیفیت معماری ضربه وارد کرد. در آن ادوار هویت شهری دستخوش پیامدهایی ناشایست شد و تأثیری منفی در رفتار شهروندان گذاشت. به گفته این استاد دانشگاه ضوابط که مفهوم فرهنگ را در خود نداشته باشند و حداکثر به شکل و فرم معماری بپردازد و یا در برخی مواقع به اقتصاد سیستم شهرداری بپردازد، نمیتواند باعث افزایش هویت شهری شود و اینگونه است که نمیتوان تعلق مردم شهر را نسبت به شهرشان افزایش داد. ویگوید: زمانی که شهری را با مردمی ببینیم که نسبت به شهرشان احساس مسئولیت میکنند و به نوعی دیگر نسبت به تمام مسائل شهری حساس هستند و برایشان مهم است، باید گفت در آن شهر هویت شهری
به خوبی برقرار است.
در نتیجه رفتار شهروند با ضوابطی که شهرداری برقرار میکند کاملا مرتبط است. این آگاهی اگر نزد قانونگذار وجود داشته باشد و در هنگام طراحی قوانین از متخصص علوم اجتماعی و مردم شناسی کمک گرفته باشند، آن وقت میتوان گفت که آن ضابطه میتواند در ساماندهی شهر مؤثر باشد ولی اگر فقط از معماران و شهرسازان استفاده کرده باشند، آن شهر شاید در حیطه فرم، زیباییهای خاص خودش را هم داشته باشد. از سوی دیگر اگر حتی از این تجربیات هم استفاده نکنند و این ضوابط بر مبنای دستوری تصویب شود فقط نتیجهاش آن میشود که فقط وضع اقتصادی شهرداری بهتر میشود. بنابراین باید ببینیم زمانی که طرح جامع یا تفصیلی انجام میشود آیا گرایشهای فرهنگی در آن طرح تفصیلی جدی گرفته میشوند؟ از سوی دیگر متأسفانه دیده میشود که این ضوابط با نگاهی سیاسی طراحی میشود که این دیگر جای تأسف دارد.