عکسی در قاب و در بالای دیوار با زیرنویس «شادروان حاج حسین نوینفرحبخش، بنیانگذار مؤسسه تمبر نوین فرحبخش» به چشم میخورد. فروشگاه را قفسههای مختلف با پیشخانی بزرگ و طویل پر کرده. در هر قفسه یا تمبر دیده میشود یا کتابهای راهنمای تمبر و اسکناس و سکه یا آلبوم برای مجموعهداران.
عکسی دستهجمعی با حضور شخصیتهایی خارجی نیز جلب نظر میکند. شاید قسمتی که نشان میدهد «فریدون نوینفرحبخش» تا چه اندازه به مجموعهداری علاقهمند است وجود لیوانهایی است که منقش به عکس اسکناسهای قدیمی ایران است. گفتوگو را در فروشگاه و از همان عکس روی دیوار که مربوط به پدر فریدون نوینفرحبخش شروع میکنیم. وقتی از پدرش صحبت میکند به سالهای دور میرود: 1304. «پدرم از سال 1304 کار تمبر را شروع کرد. مغازههایی در بازار، ناصرخسرو و اسلامبول داشت که در آنها کار تمبر انجام میداد». نمیتواند از زحماتی که پدرش کشیده چشم بپوشد و حرفی نزند: «آن زمان گرایش زیادی به تمبر و جمعآوری آن وجود نداشت و پدرم برای آشنا کردن مردم با مجموعهداری تمبر خیلی زحمت کشید».
از کارهایی که پدرش برای آشنا کردن مردم با تمبر انجام داد میپرسم، با هیجانی که در کلام و صورتش پیداست میگوید: «خیلی کار کرد مثلا مجلهای به نام مجله تمبر راه انداخت که در آن سالها کار سختی بود اما تأثیر زیادی داشت. متأسفانه این نشریه فقط 9شماره دوام داشت اما همان 9 شماره هم در آن زمان کار بزرگی بود». کلماتی که دوست دارند زودتر از زبان فرحبخش بیرون بیایند موضوع را ادامه میدهند: «نمایشگاه تمبر هم برگزار میکرد. در سال 1329 نمایشگاهی در لالهزار، پاساژ سینا راه انداخت که شخصیتهای مختلف فرهنگی، هنری و سیاسی از آن بازدید کردند و مورد استقبال فراوانی قرار گرفت».
وقتی این حرفها را میگوید دوست دارم بدانم پدرش زندگیاش را چگونه با تمبر پیوند میزد. وقتی سؤالم را مطرح میکنم جواب میشنوم: «عاشق این کار بود. در نظر بگیرید کسی که نقاش بوده و کار تذهیب انجام میداده، دل از همه آنها جدا کند و سراغ تمبر که آن زمان چندان هم جذابیت نداشت برود. خب معلوم است عشق میخواهد».«شنیدهام مادرتان هم دوستدار این کار بود». وقتی این را میپرسم جواب منفی میشنوم: «نه. مادرم خیلی در حال و هوای تمبر نبودند».
اما بر خلاف مادر خانواده، فرزندان در کنار تمبر بزرگ شدند. این را فریدون فرحبخش در مورد خودش میگوید: «در سال 1309 که به دنیا آمدم، همیشه اطرافم پر بود از تمبر. من با تمبر بزرگ شدم». از این به بعد وارد زندگی فریدون فرحبخش میشویم. از خودش بیشتر میگوید: «در دوره دبیرستان به پدرم کمک میکردم. بعد رفتم آلمان و برگشتم. در دانشگاه، رشته زبان انگلیسی و آلمانی خواندم و لیسانس گرفتم، اما چون کار دولتی دوست نداشتم و علاقهمند به شغل پدر بودم حرفه او را که همان خرید و فروش تمبر، به صورت کاملا حرفهای بود ادامه دادم».
فریدون فرحبخش از همان ابتدا برای خود استقلال را مد نظر قرار داده است: «از سال 1332 تا 1347 مغازه کوچکی در اسلامبول داشتم و بعد به اینجا یعنی خیابان ولیعصر نقل مکان کردم». اما داشتن یک فروشگاه، او را راضی نمیکند. دوست دارد فضاها و عرصههای جدیدی را تجربه کند: «در سال 1339 همراه با مرحوم دادخواه که از مجموعهداران بزرگ بود، از نمایشگاه بینالمللی لندن بازدید کردم». این بازدید فرحبخش را وارد مرحلهای جدید از زندگیاش میکند: «وقتی این نمایشگاه و تمبرها و مجموعهداران بزرگ دنیا را دیدم آرزو کردم که روزی چنین مجموعهای داشته باشم و از همان زمان تلاشم را صدچندان کردم. امیدوار بودم بتوانم نام ایران را هم در این نمایشگاهها مطرح کنم».
فرحبخش تلاشش را آغاز میکند: «برای جمعآوری مجموعه و کامل کردن آن شب و روز زحمت کشیدم». بالاخره روزی میرسد که فرحبخش مجموعهای در حد و اندازههای جهانی تشکیل میدهد. وقتی فرحبخش میخواهد در این زمینه توضیح دهد، جوانی که یکی از خریداران است وارد فروشگاه میشود. سلام گرم و دوستانه فرحبخش نشان میدهد که جوان از طرفداران پروپاقرص تمبر و مشتری ثابت است. فرحبخش بعد از سلام این فرصت را در اختیار خریدار میگذارد که به تمبرها و فروشگاه نگاه کند. بعد از آن به یکی از قفسهها که آلبوم تمبر است خیره میشود. معلوم است نمیداند سخنانش در کجا قطع شد. میگویم: «از نمایشگاه بینالمللی میگفتید».
- آها، درسته. یادم آمد. سال... و ادامه میدهد «در سال 1957 در اولین نمایشگاه بینالمللی تمبر که در هندوستان برگزار شد شرکت کردم». میگوید فقط تمبر بود. حرفهایش را با این موضوع که در سالهای 1959، 1960 و 1961 هم در نمایشگاه بینالمللی شرکت داشته ادامه میدهد. وقتی سخنش به اولین مدال طلایی که گرفته، میرسد کمی با هیجان صحبت میکند». اولین مدل طلا را در 1979 و در نمایشگاه بینالمللی بلغارستان گرفتم. در سال 1980 و در دهلی هم همین جایزه نصیب من شد». اما مدارج ترقی او در نمایشگاه ریودوژانیرو است که به اوج میرسد: «در سال 1983 اولین جایزه بزرگ بینالمللی را که فقط به یک نفر تعلق میگیرد در نمایشگاه ریودوژانیرو به دست آوردم که افتخار بزرگی بود». این جایزه قبل از فرحبخش هم به یک ایرانی دیگر رسیده بود: «من دومین نفر بودم که این جایزه را گرفتم. قبل از من صمد خورشید این جایزه را گرفته بود».
او به جوایز گوناگونش اشاره میکند: «بیش از 80مدال و 30 مدال طلا گرفتم. آخرین مدال طلا در نمایشگاه چین در سال 2011 نصیب من شد». او اشاره میکند که اداره پست کشور او را به عنوان نماینده و کمیسر به فدراسیون بینالمللی تمبر معرفی کرده است.
نکته جالب اینجاست که فرحبخش تمام مجموعههایش را به نمایشگاهها نمیبرد. در این باره میگوید: «در هر نمایشگاه سه مجموعه به نمایش میگذارم». این جملهاش سؤالی را در ذهنم پیش میکشد:
- چند مجموعه دارید و چه چیزهایی را شامل میشود؟
جوابش این است که پنج مجموعه دارد. توضیح میدهد که اولین مجموعه که بزرگترین و اصلیترین مجموعه است به تمبرهای شیر و خورشید اولیه مربوط است که شامل تمامی تمبرهای اول ایران است. روی این تمبرها نشان شیر و خورشید منقوش است».
حرفهایش جالب میشود: «دومین مجموعهام پاکتهای پستی دوران قاجار و مهرهای پستی برای ابطال است. از آنجا که هر ولایت و بخشی برای خود مهر ابطال مخصوص داشت، لذا مجموعه زیبایی از آن به دست آمد».
راستش خیلی لذتبخش است که مجموعهای را ببینی که پاکتها و تمبرهای باطل شده را دربر بگیرد. با ذوق و شوق میگویم: «باید خیلی دیدنی باشد.» با لبخندی جواب میدهد: «تمام مجموعهها دیدنی هستند».
به سومین مجموعهاش میرسد: «مجموعه بعدی سرویس پست هوایی است که مخلوطی است از اواخر دوره قاجار و دوره رضاشاه».
چهارمین مجموعه فرحبخش شامل کارتپستالها و پاکتهای رسمی است که روی پاکت تمبر چاپ شده. پنجمین مجموعه پاکتهای سانسور شده از طریق کشورهای متخاصم یا دولت مرکزی است؛ مثل عثمانی و انگلستان. دولتها محتویات نامهها را میخواندند و از نظر امنیتی بررسی میکردند که در صورت وجود مشکل آن را سانسور میکردند و یا به دست صاحب آن نمیرساندند.
جمعآوری چنین مجموعهای علاوه بر زمان، از نظر اقتصادی هم بسیار پرهزینه است. این موضوع را با او در میان میگذارم. در واقع میپرسم: «آیا برای تهیه تمبر یا بخشی از مجموعه دچار مشکل مالی شدهاید؟»
قبل از اینکه موضوع مالی را پیش بکشد زمانی را که صرف تهیه مجموعه کرده یادآوری میکند. «من 50سال از عمرم را صرف این کار کردم و این خودش بزرگترین هزینه است». و بعد به مسائل مالی میرسد: «هیچ گاه به مشکل مالی برنخوردم چون همیشه آن قدر که امکانات و توانم اجازه میداد خرید میکردم. در این مورد خیلی محتاط بودم».
حالا برایم سؤال دیگری مطرح میشود. او این همه تمبر و پاکت و... را چگونه و از چه طریقی به دست آورده است؟ مگر ساده است که همه تمبرهای اولیه، پاکتها و... را به راحتی به دست آورد؟ فرحبخش در این باره میگوید: «از دو راه تمبر عرضه می شود که من از هر دو راه تمبر جمع کردم: یکی مجموعهدارانی که قبلا تهیه کرده بودند و بعد خودشان یا وارثان آنها اقدام به فروش میکردند. دوم از طریق حراجیهای خارج از کشور...».
حرفش را قطع میکنم و با تعجب میپرسم: «حراجیهای خارج از کشور؟»
بلافاصله جواب میشنوم: «بله. خیلی از ایرانیها و غیرایرانیها مجموعههایی از تمبر و غیرتمبر دارند که در حراجیها به فروش میرسانند. من بارها مقادیر زیادی از حراجیهای خارجی تمبر تهیه کردم. مثلا در حراجی سال 2011 در سوئیس تمبر خریدم».
فردی که برای خرید تمبر به فروشگاه آمده بود به نظر همه چیز را نگاه کرده بود و حالا منتظر بود فرحبخش به او برسد. اما حرفهای ما ادامه دارد و انگار آن خریدار باید همچنان منتظر بماند. به فرحبخش میگویم اگر تمایل دارد میتواند مشتری را راه بیندازد اما با خنده جواب میدهد که «او از دوستان است، اشکالی ندارد».
بحث که به حراجیها و حراج تمبرهای ایرانی توسط خارجیها میرسد دوست دارم در مورد مجموعهداران خارجی که تمبر ایرانی جمع میکنند بپرسم. میپرسم و او میگوید: «در خارج هم ایرانیان مقیم خارج هستند که با پشتکار تمبر جمع میکنند و هم خارجیهایی که علاقهمند به ایران و تمبر ایرانی هستند». بعد مثالی میزند: «یک نفر اهل سوئد است که زمان کمی را در ایران گذرانده و الان در کشور خودش زندگی میکند اما یکی از مجموعهداران بزرگ تمبر ایران است».
میپرسم: «آنها چگونه تمبرهای جدید ایرانی را به دست میآورند؟» میگوید از طریق ایمیل کمبودهایشان مطرح و برایشان ارسال میشود. چرا فرحبخش تمبر خارجی جمعآوری نمیکند؟ این سؤال از این جهت برایم مهم است که معمولا مجموعهداران تمبر، به تمبرهای خارجی توجه میکنند. اما فرحبخش میگوید: «من فقط تمبر ایرانی جمع میکنم. به دلیل گران شدن ارز، کار سختی است که بشود به شکل حرفهای تمبر خارجی جمع کرد».
از همان ابتدای ورودم به فروشگاه چشمم به عکسی افتاد که به شکل دستهجمعی گرفته شده بود و بیتردید مربوط به تمبر میشد. اما آن افراد و مکانی که عکس گرفته شده بود که بودند و کجا بود؟ عکس را که به فرحبخش نشان میدهم و سؤالم را طرح میکنم جواب میدهد: «من کمیسر ایران یا همان نماینده ایران در نمایشگاههای بینالمللی تمبر هستم. آن عکس هم مربوط به نمایشگاه کرهجنوبی است که همه نمایندهها کنار هم عکس گرفتیم. البته در پایان هر نمایشگاهی چنین عکسی گرفته میشود و من فقط این یکی را روی دیوار زدهام».
و بعد هم برای یادآوری میگوید: «نمایشگاه بعدی که شرکت خواهم کرد در ماه ژوئن در جاکارتا (اندونزی) است و در نوامبر هم در دبی نمایشگاه برپا میشود». فعالیت فرحبخش و خانوادهاش به جمعآوری تمبر خلاصه نمیشود. او و برادرش، هوشنگ، کارهای تحقیقی هم درباره تمبر، اسکناس و سکههای قدیمی انجام دادهاند. درباره کتابهایش چنین توضیح میدهد: «در زمینه تمبر کتابهای تحقیقی نوشتهام. راهنمای تمبر ایران کتاب مفصلی است. درباره تمبرهای اولیه ایران هم کتابی تحلیلی نوشتهام. کتابی هم راجع به کارتپستالها منتشر کردهام. سلسله مقالاتی هم در فصلنامه «انجمن تمبر» در سال 1370 نوشتم که آن زمان مدیر عامل انجمن بودم».
از فرحبخش درباره انجمن میپرسم چرا که در حال حاضر انجمن دیگری هم هست. او درباره انجمنی که خود بنیانگذار آن بوده، میگوید:
- خودم مؤسس آن بودم. البته دوستانی در هیأت مدیره آن بودند ولی تأسیس آن توسط من بود. در اداره ثبت شرکتها و همینطور ناجا هم ثبت کردم و مجوز گرفتم. هدف اصلی هم اطلاعرسانی بود. میخواستم اطلاعات مربوط به تمبر را به دوستداران تمبر برسانم. 33شماره نشریه منتشر کردم که راجع به تمبرهای قدیمی ایران بود و از آن استقبال خوبی هم به عمل آمد؛ چون این اطلاعات در جایی به صورت مشخص وجود نداشت.
او از عدم استمرار فعالیت انجمن میگوید:
- کارها زیاد بود و چون همه کارها را در مورد انتشار نشریه و امور جاری انجمن خودم انجام میدادم، امکان ادامه کار با مشغلههای فراوانی که داشتم وجود نداشت؛ مثلا در نظر بگیرید کار تحریریه نشریه را خودم انجام میدادم که بین 10 تا 16 صفحه سیاه و سفید بود. بعد کار کپی گرفتن و تکثیر و منگنه کردن، پست کردن و همه و همه روی دوش من بود که واقعا خستهکننده میشد. برای همین کار متوقف شد.
برایم عجیب است که فرحبخش با وجود تمرکز روی تمبر، کتابی راجع به اسکناس و معرفی اسکناسهای ایرانی از ابتدا تا امروز نوشته است. خودش اینگونه موضوع را توضیح میدهد که «گرچه کار اصلی من تمبر است اما به صورت خصوصی مجموعه اسکناس هم دارم. وقتی به اسکناسها نگاه کردم دیدم مرجعی که اسکناسها را به دورههای مختلف تاریخی تقسیم و سری و همچنین امضای اسکناسها را مشخص کند وجود ندارد. برای همین تصمیم گرفتم این کار را بکنم و در عین حال برای آنکه کاربردی هم باشد، قیمت روز اسکناسها را میآورم و هر سال هم تجدید چاپ میشود».
اما برادر فرحبخش، هوشنگ فرحبخش هم کتابی دارد به نام «راهنمای سکههای ضربی(چکشی) ایران» که به جزئیات سکههای دوران صفویه، افغان، افشاریه، زندیه و قاجاریه می پردازد. کتاب، آنقدر دقیق است که مثلا وزن همه سکههای دورههای مختلف را آورده است. «این همه دقت نیازمند فعالیت گستردهای است، درست است؟» این را که از فرحبخش میپرسم میگوید: «برادرم هوشنگ که در آلمان زندگی میکند شبانهروز برای این کتاب زحمت کشید. واقعا من که خودم در این کار هستم میدانم تهیه مشخصات سکههای دورههای مختلف چه زحمتی دارد». به نظر گفتوگو تمام شده است، گرچه پرسش برای طرح کردن فراوان است. خریدار تمبر، به نظر از انتظار خسته شده است. از او عذرخواهی میکنم و از فرحبخش خداحافظی.