اما علاوه بر این کثرت و فراوانی که ویژگی عام این خاندان است، تغییر و تحولات درونی در حلقه قدرت عربستان پس از مرگ یک چهره و جانشینی چهره جدید قابل توجه است. واقعیت این است که به ندرت میتوان امیر و شاهزادهای را در خاندان عربستان و نه فقط عربستان که بسیاری از خاندانهای سلطنتی یافت که چشم به ولایتعهدی یا پادشاهی نداشته باشد و نخواهد این سلسله مراتب را طی کند، اما تغییر چهرهها در عربستان صرفنظر از تعداد و شمار آنها تا چه اندازه در متحولسازی این کشور در عصر تحول و تغییر در جهان عرب مؤثر خواهد بود؟
میتوان گفت اگر شاهزادگان قدیمی و سنتی عربستان روزگاری به لحاظ فکری تنها از داخل کشور و از درون کاخهای سلطنتی تأثیر میپذیرفتند، اکنون اما نسلی که در حلقه قدرت عربستان در حال شکلگیری و بالا آمدن است از تحصیلکردگان خارج از کشور است و اغلب در اروپای غربی یا آمریکا به تحصیل پرداخته و با افکار و اندیشههای جدید غربی آشنا شده و بیتردید این نسل نمیتواند از تأثیر اندیشههای غربی برکنار باشد.
ازاینرو، میتوان گفت نسل جدید عربستان به لحاظ تعامل با تحولات داخلی کشور شاید با رویکرد بازتر و متسامحانهتری برخورد کند، اما این بدان معنا نیست که این نسل یکباره به میراث سیاسی خاندان سلطنتی پشت پا بزند. این نسل همچون نسل گذشته هنوز از دریچه سنت به تحولات منطقه مینگرد و هر چند میکوشد تا با مکانیسمهای غربی به سراغ تحلیل مسائل و رخدادهای جهان عرب و جهان پیرامون خود برود، اما همچنان نگرش سنتی را یکی از فاکتورهای اساسی خود در تعامل با رویدادها قرار میدهد.
با مرگ ولیعهد عربستان، شاهزاده سلمان روز گذشته ولیعهد جدید عربستان شد. او که تحصیل کرده آمریکاست، فردی منظم، دقیق، سنتی اما نه رادیکال معرفی شده است. شاهزاده سلمان اهل مطالعه است و آشنایی کاملی با تاریخ عرب دارد. او بخشی از سهام روزنامه تأثیرگذار جهان عرب یعنی الشرقالاوسط را در اختیار دارد؛ چراکه او براساس مقوله رسانهای معروف «هیتلر بدون رادیو وجود ندارد» به تأثیر بالای رسانهها در جهت دهی به افکار عمومی پی برده است.
او نظرات و مواضع خاص خود را در قبال تحولات خاورمیانه دارد؛ همانگونه که معتقد است میبایست عربستان خیلی زود سفارتخانهای در عراق میگشود تا از نزدیک و نه از دور، دستی بر آتش تحولات عراق داشته باشد، درباره لبنان هم عقیدهای مشابه دارد و منتقد سیاست کشورش در برکنار ماندن از روند تحولات و حضور کنشگران منطقهای در عرصه سیاسی این کشور است. وی از این لحاظ، به سیاست عملگرای غربیها نزدیک میشود که حضور در میدان سیاست - چه در سطح نمایندگان و چه در سطح فرستادگان - همواره یکی از رویکردهای آنهاست.
اما همین تأکید شاهزاده سلمان درقبال تحولات دو منطقه حساس عراق و لبنان خود گویای نگاه سنتی وی به مسائل است چراکه وی بیش از همه نگران گسترش تشیع و دولتهای شیعی در این مناطق حساس است و همه مناسبات را در چارچوب همین رقابت شیعه و سنی میبیند. در هر صورت، شاهزاده سلمان و دیگر شاهزادگان سعودی همگی چشم به اریکه و جایگاه بالاتر در قدرت دارند و پیش از آنکه هدف آنها تغییر سیاست داخلی و خارجی کشور باشد، هدف اصلی تری را دنبال میکنند؛ پادشاهی عربستان.