البته سراغ خیلی از پدرو مادرها هم میرود اما اینکه واقعاً چقدر کتاب خوب در دسترس این قشر هست؟ سؤالی است که با آن بهسراغ انتشارات رویش، افق و قدیانی که معمولاً فعالیت وسیعی در حوزه کودک و نوجوان داشتهاند، میرویم. علیرضا متولی مدیر نشر رویش معتقد است که «در حوزه نشر و تألیف اتفاقات خوبی افتاده اما در حوزه توزیع، خیر. کتاب خوب، نه خوب معرفی میشود و نه در دسترس مخاطب قرار دارد اما متأسفانه کتابهای بنجل، بازاری و ارزانقیمت فراوان در دسترس هستند و اتفاقاً خیلی خوب توزیع میشوند.»
وی معتقد است که کتاب خوب برای این رده سنی وجود دارد اما باید کتابها به سطح شهر بیایند. یکی از مهمترین مشکلات ما در حوزه کتاب کودک و نوجوان، نبودن ویترین برای کتابهاست؛ هرچند این مشکل برای کتاب بزرگسال هم وجود دارد اما در حوزه کودک و نوجوان نمود بارزتری دارد. از سوی دیگر مخاطب بزرگسال معمولاً قبل از اینکه سراغ کتابفروشی برود از طریق اینترنت، نشریات یا از طریق دوستان میداند که چه کتابی را میخواهد بخرد. اما در حوزه کودک و نوجوان نیاز بیشتری به ویترین داریم چراکه والدین یا خود کودک خیلی از اوقات اطلاعی از نشرهای تازه یا کتابی که میخواهند بخرند ندارند بنابراین باید امکان دیدن طرح جلد کتاب را داشته باشند تا دستکم از روی جلد و عنوان، کتابی را بپسندند و از آنجا که کتابهای کودکان در قطعی بزرگتر از کتاب بزرگسال منتشر میشود و معمولاً کتابفروشها با کمبود ویترین و فضا مواجه هستند به همین دلیل کمتر کتابهای این دسته از مخاطبان در معرض دید قرار دارد.
متولی، با اشاره به اینکه کتاب خوب، هزینه بالاتری برای چاپ و انتشار برده است و به تبع آن تخفیف ناشر از قیمت پشت جلد به شرکتهای توزیعکننده ناچیز است گفت: از سوی دیگر بسیاری از ناشران کتابهای کمارزش را که مثلاً دخترخاله ناشر در مدت کمتر از 10 روز نوشته، چاپ و در بازار نشر وارد میکنند و اتفاقاً این کتابهای ضعیف خیلی سریعتر مجوز نشر میگیرند و گاهی خود نویسنده هزینه چاپ را تقبل کرده است. در چنین شرایطی ناشر میتواند تخفیف بالاتری از عرف بازار نشر به توزیعکننده بدهد. متولی، در دسترس نبودن کتابفروشیهای خوب در سطح شهر را یکی دیگر از دلایلی میداند که موجب میشود کودکان و نوجوانان کمتر به کتابخوانی گرایش پیدا کنند.
وی در پاسخ به اینکه چرا کودکان و نوجوانان اگر قرار باشد کتاب هم بخوانند بیشتر سراغ ترجمه میروند تا سراغ کتابهای تالیفی؟ و چرا نویسندههای خارجی را بیشتر میشناسند و بیشتر استقبال میکنند؟ گفت: «بیایید سر خودمان را کلاه نگذاریم، مردم ماهواره دارند و از اینترنت استفاده میکنند و وقتی یک کتابی منتشر میشود آنها برایش یک تبلیغ جهانی راه میاندازند. ما این تبلیغات را میبینیم و خودمان میشویم مبلغ کارهای آنها و تأثیر تبلیغات آنها آنقدر فراگیر هست که خود ما بزرگترها و بچهها تبلیغ دهان به دهان کتابهای آنها را میکنیم. مثلاً وقتی هریپاتر منتشر میشود تبلیغات جهانیاش همهجا را فرامیگیرد. فضایش، بویش، صدا و موسیقی کتاب تازه هریپاتر را میتوان همه جا دید و لمس کرد اما ما برای کتابهای تألیفی تبلیغ نمیکنیم. تبلیغ نمیکنیم برای اینکه آن کسی که در دفتر بازرگانی صدا و سیما نشسته دلش نمیخواهد براساس قانون تخفیف 70درصدی تبلیغات محصولات فرهنگی را رعایت کند. وقتی تبلیغات آنقدر گران باشد که برای یک کتاب که قیمتش 1500 تومان است و تنها 200 تومان سود برای ناشر دارد هر جلد 200 هزار تومان هزینه تبلیغ به ناشر تحمیل کند خب طبیعی است که ناشر هزینهای برای تبلیغ کتابش نپردازد.»
وقتی نویسنده قدر نداشته باشیم
مصطفی خرامان مدیر فرهنگی نشر افق، مهمترین مشکل حوزه ادبیات کودک و نوجوان را نگاه سادهانگارانه به موضوع میداند و میگوید: متأسفانه عدهای که تا پیش از این حضوری در عرصه ادبیات نداشتهاند و سابقه کاری ندارند، فکر میکنند کار را با این مدل که شروع کنند آسانتر میتوانند وارد عرصه ادبیات شوند، درحالیکه اینطور نیست و اتفاقاً نوشتن در حوزه کودک و نوجوان بسیار سختتر است.
نویسنده کتاب فرشتهها از کجا میآیند؟ معتقد است «خیلی از نوقلمان فکر میکنند کار در این فضا آسان است درحالیکه کسی که برای مخاطب کودک و نوجوان مینویسد باید همزمان دو تخصص داشته باشد؛ هم ساختار داستان را بشناسد و هم روانشناسی کودک را بداند. البته نه به معنای اینکه روانشناس باشد اما باید با ویژگیهای رفتاری و هیجانی کودک تا حد بسیار زیادی آشنا باشد.» متولی، نکته مهمتر درباره استقبال از آثار نویسندههای خارجی را آشنایی آنها با تکنیکهای جذابنویسی میداند و میگوید: «آنها دنبال نصیحت کردن نیستند. ما جنبه سرگرمکنندگی کتاب را فراموش کردهایم و یادمان رفته که کتاب باید در همان 10 صفحه اول مخاطب را جذب کند. نویسندههای ما جذاب نمینویسند و متأسفانه برای ارتقای این بخش از نویسندگی تقریباً هیچ کاری صورت نگرفته. خیلی از نویسندهها فکر میکنند کتابی که زیاد بفروشد بازاری و عامهپسند است و هیچ نویسندهای دوست ندارد به او بگویند نویسنده عامهپسند. اینها جنبههای ریزی در عرصه کتاب و کتابخوانی است که تا به حال کمتر به آن توجه شده است. نویسندهها درگیر اصطلاحات غلطی شدهاند و فکر میکنند که باید ادبیات خلق کنند نه اینکه بنویسند. بعضی از نویسندهها به بهانه اینکه 100کتاب برتر دنیا در دوران خودشان خواننده نداشتهاند فکر میکنند که اگر مخاطب هم نداشتند مهم نیست. درحالیکه من بارها در جلسات مطرح کردهام که باید برای مردم همین امروز بنویسید.
متولی، هری پاتر را جزو آثار عامهپسند میداند و میگوید: عامهپسند اصلاً چیز بدی نیست. چرا باید آن را بد تلقی کنیم؟ بهنظرم کتاب عامهپسندی که در بین توده مردم کوچه و بازار رسوخ میکند یعنی همان ادبیات. به آثار ادبی گذشته نگاه کنید؛ شاهنامه یک اثر ادبی فاخر است که توانسته زبان فارسی را حفظ کند و معرف ادبیات ایران به جهان باشد. اما ببینید همین ادبیات فاخر آن روزها کجا نقل میشد. غیر از این بود که بین مردم کوچه، بازار و در قهوهخانهها و توسط مردمی نقل میشد که حتی گاهی سواد خواندن و نوشتن نداشتند اما شاهنامه را حفظ بودند. نتیجه اینکه شاهنامه این اثر ادبی فاخر را همین مردم عامه حفظ کردند.
تعریف مبهمی از ادبیات در بین نویسندگان ما وجود دارد. نویسندگان خوب ما میخواهند ادبیات تولید کنند، یک چیزهایی راجع به فرامین ادبی، اصول کلی ادبی مثلاً مقدمه، اوج و فرود داستان، گرهافکنی، نثر و نوع نگاه میدانند که البته باید همه آنها در نگارش یک اثر رعایت شود اما نویسندگان کودک و نوجوان ما کمتر درباره جذابنویسی چیزی میدانند و مشکل اینجاست که آنها نمیدانند چطور باید نوشت که بچهها بخوانند. نادر قدیانی مدیر انتشارات قدیانی، نظرش کمی مخالف متولی است و میگوید: «نمیپذیرم که بچهها آثار ترجمه را به کتابهای تألیفی ترجیح میدهند.» وی با اشاره به تجدید چاپهای پیدرپی کتاب «جام جهانی در جوادیه» نوشته داوود امیریان، میگوید: «کودکان و نوجوانان، خیلی خوب کتاب ایرانی میخوانند. از طرفی بعضی از کتابهای داستانی مثل هایدی و بابالنگدراز جزو ادبیات جهانی محسوب میشوند و نباید تعجب کرد که چرا این کتابها مخاطب زیادی دارند و خوانده میشوند.»