اما این تورنمنت بیستوچند روزه به جز بیخوابی برای مردم، ثمرات دیگری هم برای اهالی فوتبال داشت.غیرقابل پیشبینی بودن: میگویند پیروزی در جنگ متعلق به طرفی است که کارهایی را که دشمنش پیشبینی نمیکند، انجام بدهد. در یورو2012 مربیانی که دقیقا کارهای غیرقابل پیشبینی انجام دادند به مراحل پایانی راه یافتند. کمتر کسی تصور میکرد که پراندلی- سرمربی ایتالیا- با دو مهاجم، تیم خود را به میدان بفرستد یا دلبوسکه، تیم اسپانیا با این همه ستاره تهاجمی را بدون مهاجم نوک روانه میدان کند.
معجزه: اخیرا عدهای در فوتبال جهان مدعی شدهاند که نقش مربی در موفقیت یک تیم نهایتا 20درصد است و مربی نمیتواند معجزه بکند اما در یورو ثابت شد که مربی با یک تغییر تاکتیکی میتواند معجزه کند و در کوتاهترین زمان ممکن در روند تیم خود تأثیرگذار باشد. اگر غیر از این بود، پراندلی هرگز نمیتوانست فوتبال خستهکننده و تدافعی ایتالیا را به یک نمایش چشمنواز تبدیل کند یا یواخیملو بر فوتبال ماشینی آلمان خط بطلان بکشد. البته بیانصافی است که اگر از تأثیر کوتاهمدت و آنی پائولو بنتو بر فوتبال پرتغال غافل شویم.
دروازهبان: با نگاهی به چهار تیم راهیافته به مرحله نیمهنهایی یورو 2012 میتوان اینگونه نتیجهگیری کرد که دروازهبانان اسپانیا، ایتالیا، آلمان و پرتغال نقش کلیدی در راهیابی تیمهایشان به این مرحله داشتند. بدون تردید کاسیاس، بوفون، نویر و پاتریسیو در این دوره از رقابتها حداقل چهار واکنش استثنایی و فوق تصور داشتند که هر یک از این واکنشها سرنوشت بازیهای را تغییر داد. در فوتبال مدرن موفقیت بدون برخورداری از یک دروازهبان جهانی، عملا غیرممکن است.
بازیکن محوری: با آنکه تقریبا همگان پذیرفتهاند که فوتبال امروز دیگر متکی به ستارهها نیست اما یورو2012 یکبار دیگر نشان داد که هر تیم فوتبال به یک بازیکن بزرگ محوری نیازمند است. بدون شک، اگر ایتالیا بر محور پیرلو و پرتغال بر محور رونالدو حرکت نمیکرد، این دو تیم در همان مرحله گروهی از دور رقابتها کنار میرفتند. نتیجه: تیم ملی ما هم برای صعود به جامجهانی به این چهار فاکتور نیاز مبرم دارد. امیدواریم که کارلوس کیروش یورو2012 را با دقت تماشا کرده باشد؛ بهویژه عملکرد هموطن خود پائولو بنتو را.