همشهر‌ی آنلاین: مسعود فروتن، کارگردان پیش‌کسوت تلویزیونی از ساخت مستندی با عنوان «آقای نی» ،از زندگی استاد حسن کسایی در سال 1370 خبر داد که به رغم گذشت 21 سال هنوز فرصت پخش پیدا نکرده است.

به گزارش همشهری آنلاین  بعد از فروتن؛ مهرداد دفتری، مستند ساز شناخته شده از سال 84 به فیلمبرداری از زندگی و دیدگاه‌های استاد کسایی پرداخته است که تا زمان حیات استاد  بیش از 80 ساعت فیلم خام از استاد گرفته بود که بیست دقیقه از این فیلم در مراسم چهلم استاد در تالار وحدت به تماشای عموم گذاشته شد.

اما با این حال وجود فیلمی از سال‌های زندگی استاد در دهه هفتاد (اوایل دهه هفتاد) که استاد سرحال و قبراق‌تر بودند قطعا ارزش فراوانی دارد که امید می‌رود دست‌اندرکاران صدا و سیما گزارشی از سرنوشت این فیلم به افکار عمومی و به خصوص اهالی موسیقی ارائه کنند.

با این توضیحات یادداشت آقای فروتن را به نقل از ایسنا بخوانید:

خود به نکات مهمی اشاره کرد ، از جمله «زمستان سال هفتاد بود که از طرف شبکه یک سیما ماموریت گرفتم تا برای مرکز سیمای اصفهان برنامه تله تئاتری را که تمرین کرده‌اند و آماده ضبط هستند را کارگردانی تلویزیونی کنم. قبل از حرکت محمدکاظم زمانی تهیه‌کننده تلویزیون از طرف دفتر معاونت سیما به من پیشنهاد داد که در اصفهان با آقای حسن کسایی استاد مسلم نی ملاقات کنم و فیلمی مستند از ایشان بسازم. ماموریت دوم از ماموریت اول مهم‌تر و جذاب‌تر از کار درآمد. در هنگام کار تصویربرداری تله‌تئاترها با یکی از شاگردان استاد برخورد دوستانه‌ای پیش آمد و من از طریق او برای استاد پیغام فرستادم اگر اجازه دهند خدمت ایشان برسم که برای ساخت فیلم مستندی از ایشان مرا یاری کنند. استاد به شاگردشان که پیغام بر آن ماجرا بودند پاسخ منفی دادند و گفتند نمی‌خواهند که از ایشان برنامه‌ای یا فیلمی ساخته شود.

پیغام دیگری فرستادم گفتم میهمانی از تهران آمده و قصد عرض ارادت دارد. آیا میهمان را می‌پذیرند یا نه؟ این را قبول کردند ولی گفتند هیچ حرف و سخنی از فیلم و برنامه گفته نشود. فردا عصر را برای پذیرفتن من وقت ملاقات دادند. به رسم ادب دسته گلی برایشان بردم. گل را از من گرفتند و دست برای دست دادن به طرف من دراز کردند. دستشان را بوسیدم که آن دست‌ها، دست هنرمند بزرگی بود و بوسیدن آن بر من واجب تلقی می‌شد. از درس و تحصیلات و حرفه‌ام پرسید، برایشان شرح دادم. سعی کردم با نام بردن از بزرگان دیگر که به محضرشان رسیده بودم خود را بیشتر به ایشان بشناسانم. مهربانی فرمودند احوال آن دیگر بزرگان را پرسیدند و در آخر گفتند. اصلا من می‌خواهم گمنام زندگی کنم و گمنام زندگی را ترک کنم گفتم ممکن است گوشه بگیرید ولی گمنام نیستید. شما در تاریخ موسیقی صفحات درخشانی را به خود اختصاص دادید. زمانی می‌رسد که نسل بعدی از من که تصویرگر نسل پس از شما هستم خواهد پرسید پس چرا از نوازنده‌ای که نی را از میان گله گوسپندان به بزرگترین تالارهای هنری کشاند تصویری نداریم. من مدیون آن‌ها خواهم شد که حضورتان را درک کرده‌ام ولی تصویری نتوانسته‌ام بردارم.

دل آزرده بودند. گفتم الان پاسخی نمی‌خواهم امروز میهمان شما هستم و شرمنده از بزرگواری‌تان که مرا پذیرفته‌اید فقط اجازه بدهید گاهی عرض ارادتی خدمتتان داشته باشم. زیرک‌تر از آن بودند که هوشمندی در خواست مرا متوجه نباشند. با این حال پذیرفتند که گاهی سلامی کنم.

***

ماهی گذشت از دوست آوازه خوانی درخواست کردم که از سر احوالپرسی تلفنی به ایشان کنند و در ضمن ارادت مرا هم به ایشان برسانند. چند روز بعد از آن خودم خدمت ایشان تلفنی کردم. سلامم را به گرمی پاسخ دادند وی کماکان درخواست مرا رد می‌کردند. در پایان صحبت‌ها گفتند فروتن اواسط بهار حیاط منزل من پر از گل و گیاه خواهد شد. آن موقع به دیدن من بیا. اولین اشاره را فرمودند.

***

اردیبهشت زیبای اصفهان و حیاط چون فردوس برین منزل استاد کسایی تصاویر زیبایی را به ما نوید می‌داد. استاد چه پنجره زیبایی به روی دوربین ما باز کردند.

صبح روزی که قرار کار داشتیم به خانه استاد رفتیم. استاد اتاقی خصوصی داشتند که ورودی آن از حیاط پشت منزل بود و رفت و آمد به آن هرگز مزاحمتی برای اهل منزل ایجاد نمی‌کرد. استاد روی تخت دراز کشیده بودند و فرمودند که کسالت دارند و حوصله کار ندارند. کرشمه هنرمندانه استاد را فهمیدم. همه بر و بچه ها کنار استاد روی زمین نشستیم. چای آوردند. استاد برایمان کمی صحبت کرد. بعد گفت خوب وسایلتون را بیارین توی همین اتاق براتون از نی و چگونگی نواختن آن صحبت می‌کنم.

صحنه را از چند زاویه قرار بود فیلمبرداری کنیم. استاد هنرمندانه سر جمله‌ای رو به طرف جای بعدی دوربین می‌کردند که ما در ادامه صحنه دوربین را در مسیر نگاه استاد قرار بدهیم و ایشان با نگاه به آن دوربین حرف‌هایشان را ادامه می‌دادند.

باز فردا، همان کسالت، همان اتاق، و ما همچنان دور ایشان گشتیم. اندکی گذشت سر حال آمدند و قرار شد که امروز از کلاس‌های آواز ایشان فیلمبرداری کنیم.

روزی قرار شد که چون امروز می‌خواهند راجع به خانواده‌شان صحبت کنند پس در حیاط و همراه با همسرشان فیلمبردای کنیم. سریع صحنه و وسایل فیلمبرداری را آماده کردیم. همرا به قدم زدن ایشان حیاط با صفا را در تصویرهایمان ثبت کردیم و در آخر ایشان گلی را که در دست داشتند برای تشکر از سال‌های همدلی و همراهی به همسرشان تقدیم کردند.

***

شبی را از نیمه گذشته ایوان طاق ضربی خانه را نورپردازی کردیم و در سکوت شبانه نی‌نوازی و سرنا نوازی استاد را به تصویر کشاندیم.

استاد کسایی دوستی داشتند که کارگاهی داشتند و در آن کارگاه با مشورت ایشان ساز می‌ساختند.

پیشنهاد کردند که روزی در کارگاه ایشان باشیم و استاد راجع به کار ایشان صحبت کنند. می‌خواستند که آن دوست هم در کنار ایشان باشند.

آن دوست فرزند پسری داشت که اندکی عقب‌مانده ذهنی بود و تا چشمش به استاد افتاد. گفت سلام (آقانی) استاد به من گفت که او من را از طریق نی زدن شناخته است و از همان روز به من گفت آقا نی.

نام فیلم (آقای نی) است، یک فیلم مستند از زندگی استاد کسایی که در آرشیو صدا و سیما نگهداری می‌شود. شاید زمانه‌ای برسد که آن را پخش کنند و آن نسلی که باید از طریق نسل من،‌آقای نی این سرزمین را بشناسد. حسن کسایی را با چشم‌هایش ببیند، نه آنکه راجع به او فقط بخواند.»

منبع: همشهری آنلاین