در اینباره تفاوت میان آزادی منفی و آزادی مثبت، تاریخ پیامبری به عنوان جریان نقد قدرت و اصولی که قرار گرفتن در آن منجر به حذف تبعیض و ایجاد پیشرفت میشود در سیره پیامبر مورد توجه و بررسی قرار گرفته است.
***
زمانی که زرتشت، گفتار نیک، پندار نیک و کردار نیک را سه شعار اصلی برای پیشبرد نهضت خود قرار داد کسی گمان نمیکرد که این سه، از محوریترین اصول بشریت برای زیست سالم باشد. با این همه زرتشت و اغلب پیامبران یهودی، به منظور تحقق شعار خود، موفق به ایجاد حکومت نشدند.
بعد از زرتشت، بهزعم شریعتی کتاب اوستا به دربار ساسانیان برده شد برای توجیه حکومت و به دست گرفتن مناصب قدرت توسط مغها. روحانیت مغ، به وجه متشرعانهای ابعاد مشروعیت بخشی دینی به پادشاهان را به عهده گرفت. لذا سه شعار گفتار نیک، پندار نیک و کردار نیک جزو آرمانهای ایرانیان و درصدر خواستههای بعدی جنبشهای اجتماعی آنان بود. چنین مشروعیتبخشی در دوران قرون وسطی توسط اصحاب کلیسا و در امپراتوری ژاپن و انگلیس در قرن بیستم دنبال شد.
ولی در حوزه پیامبری، اغلب پیامبران قادر نشدند با ایجاد حکومت زمینی، ابعاد مختلف این سه شعار را در قالب نیت پاک، عمل پاک و فکر و برنامه پاک ارائه دهند، به جز پیامبر اسلام (ص)، آنچه از تاریخ اسلام میتوانیم برداشت کنیم، هر چند به طور نسبی این امر در پرتو یک موضوع محوری تجلی یافت: به چالش کشیدن مقدسترین ارزشهایی که از نظر جاهلیت میتوانست عمود خیمه دیگر ارزشهای اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی تلقی شود. پیامبر راهبرد نظری- علمی جاهلیت درباره خدا را به چالش کشید و در بدو امر، به مخالفت سیاسی و ارزشی با ارزشهای حکومت وقت ابعاد ارزشی داد.
این بخش از حرکت فرهنگی پیامبر بر خودسازی فردی استوار بود. کسانی قادر بودند در حرکت جدید، ثبتنام کنند که به خودآگاهی و خداآگاهی رسیده باشند. تا این جای بحث، تقریباً تمامی پیامبران با محمد (ص) دارای وحدت و اشتراک نظر و عمل هستند. به عبارت دیگر تمامی پیامبران نقد قدرت حاکم را با استناد بر خودسازی درونی و تکیه بر خداوند را از اهداف محوری خود قرار دادهاند.
از این منظر تاریخ پیامبری، تاریخ نقادی و رسمیت بخشیدن به حضور مخالف است. از منظر فرهنگی نیز تاریخ پیامبران، قدسیتزدایی از اسطورههای مقدسی است که در سایه آن حاکمیت زر و زور و تزویر، میتوانست بقای خود را استمرار بخشد.
اما معدود پیامبرانی نیز علاوه بر رسمیتدادن به قدرت نقد و نقادی توسط فرودستان، ناچار شدهاند به علاجی چارهناپذیر در چارچوب براندازی حاکمیت وقت روی بیاورند. در تاریخ اسلام پس از تمامی مراحل مذاکره با سران قریش، اسارت، شکنجه، زندان و آزار مخالفان، منجر به هجرتی تاریخساز توسط محمد (ص) و یاران وی از مکه به مدینه شد.
رفتار قریش، جریان نهضت پیامبر را مبنی بر عزم جدی رهبری آن بر براندازی نظام قبیلگی حاکم بر مکه قرار داد. اما آنچه در این براندازی جلوه بارز مییابد، اصول نظام جایگزین است. در نظام جایگزین، محمد (ص) تنها ناقد قدرت نبوده و آزادی خود و یارانش را در آزادی منفی یعنی روش رهایی از سیستم سلطهگر نمیبیند. پیامبر آزادی مثبت یعنی اصولی که متضمن پیشرفت و تمدنسازی است را سرلوحه خویش قرار میدهد.
در آزادی مثبت، فتح و از جمله فتح مکه، با اصول بشری و انسانی قرین است. فرماندهای که هنگام فتح مکه ندای انتقام سر میدهد، به سرعت خلع میشود. این موضوع که آدمی در موضع قدرت، قادر باشد از انحراف در رفتار انقلابی یاران و اصحاب خویش جلوگیری کند، موضوع تازهای قلمداد میشود که در انقلاب پیامبر قابل مشاهده بود.
مبنای پیشرفت براساس آزادی مثبت، دوری از خشونت را هنگام فتح، ضروری میساخت. آزادی مثبت، موضوعی بود که ابتدا در تربیت روحی و کادرسازی نهضت مکه در فرآیند تغییرات درونی افراد و گرایش آنان به سوی نور، تحقق یافته بود. آثار این امر نمیتوانست در یک هجرت تاریخی و در نظام مدینه متجلی نشود. نباید فراموش شود که این سخن به مفهوم تئوری مهندسی اجتماعی نیست.
در این تئوری حزب انقلابی از ابتدا و از بالا طبق برنامهای مشخص، بر اساس کسب قدرت به تربیت کادر میپردازد. محدودیتهای این روش، تئوری «هدف وسیله را توجیه میکند» را در درون خود میپروراند. رفتارهای استبدادی یا توتالیتاریستی بعد از کسب قدرت و حداکثر آزادی منفی قبل از کسب قدرت، در اینگونه از برنامههای انقلابی قابل مشاهده است.
اما خوشبختی، رستگاری و نیکاندیشی و رفتار نیک، در لحظهلحظه زندگی، احساس رضایت از خود و اعتماد به نفس، در برابر تمامی صاحبان قدرت، و اقدام به عمل صالح بدون چشمداشت به مزد و دیگر هدایای رایج، در ازای تبلیغ و رسالت دینی، از مواردی هستند که هرگونه پیشبینیپذیری در کسب قدرت را از میان برداشته و مومنان و مجاهدان را آنچنان که راولز درباره موقعیت اولیه سخن میگوید، در بیخبری از فردای خود قرار میدهد.
در این شیوه رفتاری آنچه تنها قابل پیشبینی است، میزان استقامت روحی است که مومنان و مسلمانان، سعی دارند برای پایداری، آن را در خود تقویت کنند. این شرایط حتی برای پیامبر نیز وجود دارد. عدم پیشبینیپذیری سیستم پیشرفت در آزادی مثبت، منجر به انتخاب فردی براساس هزینه و فایده اغلب معنوی میشود.
آموزه امکان هجرت به دیار باقی در هر لحظه، هر قدم و هر نفس، و آمادگی برای پذیرش شهادت در راه آرمانهای دین و مردم، امکان قرار گرفتن در موقعیت محاسبه برای کسب قدرت را از اشخاص میگرفت. فتنه و ابتلا در صحنه عمل، موضوعی بود که دائماً مورد تاکید بود. به عبارت دیگر آنانی در این دستگاه مقربترند که در بلایای مهمتری افتاده و آگاهانه از خود استقامت و شایستگی بیشتری نشان دادهاند، بدون آنکه به نتیجه آن بیندیشند.
تاکید خداوند در آیه یک سوره عنکبوت حاکی از این امر است. این آموزه ابتدا هر نوع تبعیض ناشی از رانت را برای نزدیکی به پیامبر از بین میبرد و به جای آن تلاش در حوزه اخلاقی و اجتماعی را جایگزین بهرهوری از ارزش اضافی ناشی از کار دیگران میکرد. چنین شیوهای با مهندسی اجتماعی در تضاد است.
مهندس اجتماعی از بالا، آزمایش خود را در نظامهای استبدادی و توتالیتر چون شوروی سابق پس داده است. شکست و فروپاشی، محصول چنین روندی است. در تئوریهای لیبرالی و سوسیالیستی تکیه به گروه، حزب و جمع، از طریق صندوقهای رایگیری، به آرامش اجتماعی منجر شده است، اما این موضوع قادر نبوده آرامش درونی فرد در تنهایی خویش را فراهم سازد. از این رو تلویزیون به عنوان یک صدا، مونس و همدم آدمیان در تنهایی است.
علاوه بر این دغدغه عمل برای درک نتیجه هزینه و فایده مادی، در چارچوب تکیه محض بر احزاب همواره آدمیان را در شرایط ایجاد روابطی برای تضمین جلب منافع بیشتر قرار داده است. هر چند نسبت این موضوع میان کشورهای غربی و جهان سومی با یک شکاف عظیم همراه است، اما در نهایت ضامن تداوم روندی است که در آن گروههای قدرت اقتصادی و سیاسی به دنبال ایجاد موقعیت برای احیای تامین منافع خود هستند. پیامبر(ص) سعی کرد علاوه بر موضع فردی و اجتماعی در حوزه اقتصادی نیز به چنین اقدامی مبادرت کند.
ایجاد مخاطب عام در حوزه اقتصادی و جلوگیری از طبقاتی شدن آن، راه حلی بود که از نظر ایشان در آن زمان امری ضروری به نظر میرسید. ادغام خرماهای درجه یک با درجه 2 و 3 بازار سرمایهگذاری طبقاتی در این حوزه را دگرگون میکرد. پیامبر تلاش وافری میکرد تا تقسیمبندیهای طبقاتی فاقد مخاطب باشد.
او به خوبی میدانست که فقر یک طبقه به برتری طبقه سلطهجو منجر میشود. از این رو بود که با ادغام خرماها در بازار، سعی داشت از وقوع چنین فرآیندی در حوزه تامین معیشت و قوت مردم جلوگیری به عمل آورد.
نگاه عدالت و آزادیگرایانه پیامبر از آن حکایت میکرد که ایشان به عنوان رهبری تیزبین و روشناندیش، هیچگاه از ارتباط میان آزادی منفی و آزادی مثبت غافل نبود. پیامبر در حوزه زنان نیز سعی میکرد با چنین روشی نظام حقوقی شرایط روز خود را در دو بخش جهانبینی و راهکار عملی دچار تحول سازد.
در حوزه جهانبینی پیامبر راهکار برابری میان زن و مرد را ارائه داد. اما با توجه به محدودیتهای ساختاری، سعی کرد مالکیت خصوصی و ارث را در حوزه زنان مطرح ساخته، نهادینه کند. به عبارت دیگر برای نخستین بار در هر نوع رفتار فردی و اجتماعی اعم از ازدواج و مشارکت در جهاد و ... که منجر به ایجاد سهمی برای زنان می شد، آنان را صاحب حق و انتخاب قلمداد کرد.
موارد مذکور با توجه به مشارکت زنان در نهضت پیامبر برای کسب آزادی منفی یعنی رهایی از نظام استبدادی قریش، به دنبال توسعه مشارکت و ایجاد آزادی مثبت از طریق توسعه حقوق بود. این موضوع 50 درصد جمعیت عرب و مسلمان را وارد حرکت اجتماعی کرد و موقعیت اولیه را برای مسلمانان پیچیدهتر ساخت.
محاسبات پیچیده این موقعیت بود که منجر به امنیت بیشتر شبه جزیره و آزادی بیشتر برای زنان شد تا جایی که یک زن سوار بر شتر برای آنچه قصد کرده از این سوی صحرا به آن سوی صحرا رفت.
اما قبل از همه این موقعیت نظام مردسالار جاهلیت را که برای زن ارزش قائل نبود مورد هجوم قرار داد. او نخستین پیامبری بود که از موضع آزادی مثبت، نیت پاک، عمل پاک و فکر و برنامه پاک را نهادینه میساخت و جهان عرب و غیرعرب را آماده گسترش دین و تمدن کرد که نام اسلامی به خود گرفت. او پس از رحلت کتاب و عترت خود را برای مسلمانان برجای گذاشت و از این طریق اصول بررسی شده را جاودان ساخت.
روش زندگی و حکومت
از نوشته بالا بر میآید که محمد(ص) در دو حوزه به الگوسازی میپردازد: ابتدا در حوزه زندگی شخصی و خصوصی و دیگری ارائه الگوی حکومتی. اما آنچه از سلوک ایشان در دوره نهضت مکه و نظام مدینه بر میآید آن است که حوزه سومی را نیز تاسیس کرده و به آن میپرداخت.
پیامبر در مکه گروهی به نام«پیمان جوانمردان» (حلف الفضول) و در کنار این پیمان در نظام مدینه براساس آموزههای قرآنی، نظام شورایی را تاسیس میکند. در هر یک از این دو حوزه، آنچه به شدت به چشم میخورد، دیدن و توجه به انسانهایی است که همواره نادیده گرفته شده و در زیر ستم قریش، مستضعف، ناتوان و ناامید بودند. تذکر این نکته ضروری است که قبل از حاکمیت اسلام در مکه، مکانی به نام دارالشوری وجود داشت.
پیامبر با روش خود سعی داشت شکل تشکیلات اداره امور را اخذ کرده و محتوای آن را تغییر دهد. این شیوه در ارتباط با حج ابراهیمی نیز صورت گرفت. از این رو شورا به عنوان نهادی که در تصمیمگیری و تصمیمسازی به کار گرفته میشد به عنوان یکی از زیربناییترین نهادهای مشارکتی در صدر اسلام ایجاد شد. این نهاد میتوانست به سادگی تبدیل به نهادی چون دارالشوری در نظام سیاسی قریش تبدیل شود.
این موضوع به معنای آن بود که نیروهای عضو شورا در اداره امور، قرار نیست چشم و گوش بسته عمل کنند، یا اگر اشتباهی در تصمیم این نهاد رخ میداد، پیامبر اقدام به انحلال آن میکرد. نمونه بارز این موضوع اشتباهی است که در جنگ احد روی داد. قبل از آغاز جنگ احد، شورا بر خلاف رای پیامبر، به خروج از شهر رای داده بود. به عبارتی اجماع حاضران بر جنگ در بیرون از شهر بود.
محمد(ص) اعتقاد به جنگ در داخل شهر داشت. با این همه براساس رای شورا، ایشان در کنار کوه احد مستقر شد و با اینکه عدهای را مامور به حراست از تنگه نمود، با این همه در
گرما گرم نبرد، عدهای برای جمعآوری غنایم، تنگه را رها کرده و به دنبال آن مسلمانان شکست سختی خوردند. در این جنگ حضرت حمزه به شهادت رسید و پیامبر در آستانه شهادت قرار گرفت.
پس از این واقعه محمد(ص) در اعتراض به این رفتار اعلام کردند که حتی اگر من نیز کشته شوم، شما به دوران سابق(جاهلیت) بر میگردید. به عبارت دیگر پیامبر حفظ اصول را که در قرارداد طرفین و یا در تصمیم شورا نهفته بود مهمتر از جان خویش قلمداد میکرد.
از این منظر پیامبر به یاران خود گوشزد میکرد که برآنچه بر آن اصرار کردید، استوار و ثابت قدم بمانید. شیوه پیامبر در اداره امور که در مکانی به نام مسجد صورت میگرفت، با تاسیس مسجد در بخشهای مختلفی که تحت حکومت مدینه قرار داشت گسترش یافت.
پیامبر برای نهادینه شدن روش حکومتی خود، هیچیک از کسانی که در جنگ احد دچار اشتباه شده بودند مجازات نکرد. او اصل شورا را به بهانه شکست خوردن مسلمانان، منحل نساخت و پس از آن شکست، مجددا بر آن اصرار کرد.
محمد(ص) حتی بر این امر که اعضای شورا نظر بدهند و در نهایت او تصمیم بگیرد، گرایش نیافت. در آموزهها و سلوک پیامبر به خوبی آشکار است که وی برای احیای افکار پاک، نیت پاک، روش، عمل و برنامه پاک به هر شیوهای متوسل نمیشود.
پیامبر برای اهداف پاک، روش پاک را برگزید. ایده آزادی منفی بدون آزادی مثبت، سر به ناکجا آباد میبرد. آدمیان گزافهگو را میداندار صحنه سیاسی میکند. این هوشیاری که عنصر سیاسی در قبال آزادی از سلطه، چه جایگزینی دارد، به نظر میرسد از مهمترین دغدغههای پیامبر در غار حرا بوده است.
این شیوه در قالب نظام شورایی قادر بود ضمن حفظ مشارکت در تصمیمگیریها، آنان را برای حرکات بزرگتر آماده سازد. انجام حرکات بزرگ به نظام شفافی نیاز دارد که اداره شورایی امور به این امر کمک شایانی میکرد. اخبار تحولات را شفاف میساخت و آدمیان را در عرصه تصمیمسازی و تصمیمگیری یاری میکرد.