همشهری آنلاین، با تسلیت ایام سوگواری پیامبر رحمت حضرت محمد(ص) به انتشار فرازهایی از دیدگاههای رهبر فرزانه انقلاب در این خصوص میپردازد.
نظام حکومتی پیامبر اعظم(ص)
.... هدف پیغمبر از هجرت به مدینه این بود که با محیط ظالمانه و طاغوتى و فاسد سیاسى و اقتصادى و اجتماعىاى که آن روز در سرتاسر دنیا حاکم بود، مبارزه کند و هدف، فقط مبارزهى با کفّار مکه نبود؛ مسأله، مسألهى جهانى بود. پیامبر اکرم این هدف را دنبال مىکرد که هرجا زمینه مساعد بود، بذر اندیشه و عقیده را بپاشد؛ با این امید که در زمان مساعد، این بذر سبز خواهد شد.
هدف این بود که پیام آزادى و بیدارى و خوشبختى انسان به همهى دلها برسد. این جز با ایجاد یک نظام نمونه و الگو امکانپذیر نبود؛ لذا پیغمبر به مدینه آمد تا این نظام نمونه را به وجود آورد. اینکه چقدر بتوانند آن را ادامه دهند و بعدیها چقدر بتوانند خودشان را به آن نزدیک کنند، بسته به همّت آنهاست. پیغمبر نمونه را مىسازد و به همهى بشریت و تاریخ ارائه مىکند.
نظامى که پیغمبر ساخت، شاخصهاى گوناگونى دارد که در بین آنها هفت شاخص از همه مهمتر و برجسته تر است:
شاخص اوّل، ایمان و معنویّت است. انگیزه و موتور پیشبرندهى حقیقى در نظام نبوى، ایمانى است که از سرچشمه دل و فکر مردم مىجوشد و دست و بازو و پا و وجود آنها را در جهت صحیح به حرکت در مىآورد. پس شاخص اوّل، دمیدن و تقویت روح ایمان و معنویت و دادن اعتقاد و اندیشهى درست به افراد است، که پیغمبر این را از مکه شروع کرد و در مدینه پرچمش را با قدرت بالا برد.
شاخص دوم، قسط و عدل است. اساس کار بر عدالت و قسط و رساندن هر حقّى به حقدار - بدون هیچ ملاحظه - است.
شاخص سوم، علم و معرفت است. در نظام نبوى، پایهى همه چیز، دانستن و شناختن و آگاهى و بیدارى است. کسى را کورکورانه به سمتى حرکت نمىدهند؛ مردم را با آگاهى و معرفت و قدرتِ تشخیص، به نیروى فعّال - نه نیروى منفعل - بدل مىکنند.
شاخص چهارم، صفا و اخوّت است. در نظام نبوى، درگیریهاى برخاسته از انگیزههاى خرافى، شخصى، سودطلبى و منفعتطلبى مبغوض است و با آن مبارزه مىشود. فضا، فضاى صمیمیّت و اخوّت و برادرى و همدلى است.
شاخص پنجم، صلاح اخلاقى و رفتارى است. انسانها را تزکیه و از مفاسد و رذائل اخلاقى، پیراسته و پاک مىکند؛ انسانِ با اخلاق و مزکّى مىسازد؛ «و یزکّیهم و یعلّمهم الکتاب و الحکمة».(7) تزکیه، یکى از آن پایههاى اصلى است؛ یعنى پیغمبر روى یکایک افراد، کار تربیتى و انسانسازى مىکرد.
شاخص ششم، اقتدار و عزّت است. جامعه و نظام نبوى، توسرىخور، وابسته، دنبالهرو و دست حاجت به سوى این و آن درازکن نیست؛ عزیز و مقتدر و تصمیمگیر است؛ صلاح خود را که شناخت، براى تأمین آن تلاش مىکند و کار خود را پیش مىبرد.
شاخص هفتم، کار و حرکت و پیشرفتِ دائمى است. توقّف در نظام نبوى وجود ندارد؛ به طور مرتّب، حرکت، کار و پیشرفت است. اتفاق نمىافتد که یک زمان بگویند: دیگر تمام شد؛ حال بنشینیم استراحت کنیم! این وجود ندارد.
البته این کار، کارِ لذّتآور و شادىبخشى است؛ کار خستگىآور و کسلکننده و ملولکننده و به تعبآورندهاى نیست؛ کارى است که به انسان نشاط و نیرو و شوق مىدهد.
محور وحدت
... هم خود نبىاکرم از لحاظ شخصیت، در اوج قلّهى عالم آفرینش است؛ چه در آن ابعادى که براى بشر قابل فهم است، مثل همین معیارهاى عالى انسانى - عقل، تدبیر، هوشمندى، کرم، رحمت، عفو، قاطعیت و از این قبیل چیزها - چه در آن ابعادى که از مرتبهى ذهن انسان بالاتر است - ابعاد نشاندهندهى تجلى اسم اعظم حق در وجود پیغمبر اکرم و مقام قرب پیغمبر به خداى متعال - که ما از اینها فقط نامى و صورتى مىشنویم و مىدانیم. حقیقت آن را خداى بزرگ و اولیاى بزرگش مىدانند.
هم پیام آن بزرگوار یک پیام بالاترین و بهترین براى سعادت انسان است؛ پیام توحید، پیام ارتقاء مرتبهى انسان و پیام تکامل وجود بشر.
درست است که بشریت، تا امروز توفیق پیدا نکرده است که این پیام را بطور کامل در همهى ابعادش در زندگى خود پیاده کند؛ ولیکن بىگمان حرکت تعالى و ترقى انسان، یک روز به اینجا خواهد رسید. این یک نقطهى اوج و یک تعالى براى انسان است.
با فرض اینکه بشریت، فکرش، فهمش، ادراکات عالى بشرى و دانش بشرى، رو به پیشرفت و پیام اسلام، زنده است، شکى نیست که یک روز این پیام، جاى خود را در زندگى جامعهى بشرى پیدا خواهد کرد.
حقانیت پیام نبوى، حقانیت توحید اسلام، درس اسلام براى زندگى و راه اسلام براى سعادت و پیشرفت انسان، بشر را به آن نقطهیى خواهد رساند که این جادهى روشن و هموار را پیدا کند و در آن قدم بگذارد و پیش برود و تعالى و تکامل خود را پیدا کند.
آنچه که براى ما مسلمانها مهم است، این است که معرفت خود را نسبت به اسلام و نیز معرفت خود را نسبت به پیغمبر گرامى اسلام، زیاد کنیم. امروز در دنیاى اسلام یکى از دردهاى بزرگ، درد تفرقه و جدایى است.
محور وحدت عالم اسلام، مىتواند وجود مقدس پیغمبر - نقطهى اعتقاد همه، نقطهى تمرکز عواطف همهى انسانها - باشد. ما مسلمانها هیچ نقطهیى را به این روشنى و به این جامعیت - مثل وجود مقدس پیغمبر - نداریم؛ که هم مسلمانها به او معتقدند، هم علاوهى بر اعتقاد، یک پیوند عاطفى و معنوى، دلها و احساسات مسلمانان را به آن وجود مقدس، متصل کرده است. این بهترین مرکز وحدت است.
بیانات در دیدار کارگزاران نظام
به مناسبت هفدهم ربیعالاول 1379/3/31
آنچه میماند
بزغالهاى را خدمت پیغمبر اکرم آوردند. ذبح کرد و فرمود: «هرکس گوشت مىخواهد بیاید.» فقراى مدینه به سوى خانهى پیغمبر به راه افتادند. پیغمبر به هر کدام یک تکه داد. بعد که همه رفتند، فقط یک کتف آن مانده بود. یکى از زنان پیغمبر عرض کرد: «یا رسول اللَّه! بزغالهاى به این بزرگى رفت؛ همین کتفش ماند!؟» پیغمبر فرمود: «همهاش ماند؛ فقط همین کتفش است که مىرود.» یعنى مىخوریم، از بین مىرود و تمام مىشود؛ اما آنچه که دادیم مىماند...
بیانات در دیدار مداحان
به مناسبت ولادت حضرت زهرا(س) 03/09/1373
رحمة للعالمین
در قرآن از وجود پیغمبر به عنوان «رحمة للعالمین» تعبیر شده است. این رحمت، محدود نیست؛ شامل تربیت، تزکیه، تعلیم و هدایت انسانها به صراط مستقیم و پیشرفت انسانها در زمینهى زندگى مادى و معنویشان هم هست. مخصوص مردم آن زمان هم نیست؛ متعلق به طول تاریخ است: «و اخرین منهم لما یلحقوا بهم». راه رسیدن به آن هدف، عمل کردن به معارف و قوانین اسلام است که براى بشر مشخص شده است.
بیانات در دیدار مسؤولان و کارگزاران نظام
به مناسبت سالروز هفدهم ربیعالاول 29/02/1382
یاران پیامبر(ص)
آیهى شریفهى آخر سورهى فتح خیلى نظر بنده را جلب مىکند که بارزترین نشانههایى که یاران پیغمبر دارند «اشداء على الکفار رحماء بینهم تراهم رکعا سجدا یبتغون فضلا من اللَّه و رضوانا سیماهم فى وجوههم من اثر السجود». «رکع» و «سجد» غیر از شمشیر زدن در میدان جنگ است.
«یجاهدون فى سبیل اللَّه و لا یخافون لومة لائم» هم هست، اما این «رکع» و «سجد» یک اصل است که نمىشود آن را ندیده گرفت. انسان بخواهد همینطور مثل یک آدم معمولى و آدم عامى عبادت کند و توقع داشته باشد که جزو «محمد رسولاللَّه والذین معه» باشد، نمىشود.