ارزیابی برخی گفتهها و تحلیلها در باب فواید و اهمیت و ضرورت اقتصاد مقاومتی نشان میدهد که دستکم تصویری از واقعگرایی و واقعنگری دیده نمیشود و وقتی این تصویر غیرشفاف نزد مسئولان ارشد سیاسی و اقتصادی حاکم باشد، باید احساس خطر کرد، چرا که در اقتصاد هیچگاه به نیت خوب نمره نمیدهند که نتیجه کار مهم است. بنابراین این رویکرد که در اقتصاد مقاومتی ما مأمور به وظیفه هستیم نه نتیجه، جواب نخواهد داد و هر تصمیم و تدبیری باید معطوف به نتیجه مثبت باشد.
یکی از علتهای نداشتن تصویر درست و شفاف نزد همه برای گام برداشتن در مسیر اقتصاد مقاومتی این است که واقعگرایی بهعنوان شرط لازم دیده نمیشود و گاه شرایط اقتصادی کشور از نظر برخی، چنان مطلوب و بینقص ارزیابی میشود که گویی اقتصاد ایران آسیبناپذیر است و گاه چنان از دشواریها و دستاندازها سخن گفته میشود که تصور این است که اقتصاد ایران به بن بست رسیده.
این افراط و تفریط در ارزیابی فرصتها، ظرفیتها، چالشها و تهدیدها باعث شده تا در ترسیم راهبردها و تدوین راهکارها، در مسیر آزمون و خطا گام برداشته شود. واقعیت این است که در پیشگرفتن اقتصاد مقاومتی بهعنوان یک راهبرد در برابر فشارها و تحریمهای خارجی وقتی به نتیجه مطلوب خواهد انجامید که موانع بازدارنده حرکت اقتصاد به سوی اهداف تعریف شده در اسناد بالادستی نظیر سند چشمانداز 20ساله و برنامه پنجم توسعه برداشته شود.
افزون بر این، تلقی بنبست در اقتصاد ایران هم بیراه است و میتوان از بسیاری ناهمواریها عبور کرد؛ مشروط به داشتن برنامه و بهکار گرفتن مدیرانی برنامهریز و برنامهپذیر، نه افراد برنامهگریز و خودتصمیم و البته رعایت الزامات اقتصاد مقاومتی با در اختیار داشتن تصویری شفاف و آیینهوار از مسائل اقتصادی حال حاضر ایران. با فرض اینکه اقتصاد مقاومتی در نتیجه فشارها و تنگناهای ناشی از تحریمها مطرح شده و اولویت یافته است، بدیهی است که باید بهگونهای برنامهریزی و تصمیمسازی کرد که دستکم تأثیر این فشارها در اثر خطاها و ناراستیهای داخلی تشدید نشود. از این منظر شاید اندیشیدن درباره ستون پنجمیها در اقتصاد مقاومتی ضرورت دارد که اشارتی کوتاه و صریح برای تصمیمسازان و تصمیمگیرندگان کفایت خواهد کرد.
وابستگی به نفت، پایین بودن ضریب مشارکت واقعی مردم در اقتصاد و دولتیزدگی آزاردهنده اقتصاد، اعتیاد بیمارگونه به دخالت دادن دولت در همه امور اقتصادی کشور و قائل شدن نقش برتر و ناجی برای دولت در عبور از دشواریها، بالابودن مصرف و مهمتر عدمتعادل در مصرف، توازن نداشتن بازدهی فعالیتهای اقتصادی و... تنها و تنها پیامدهای ناخوشایند سهدهه برنامهریزی اقتصادی بوده که در سالهای اخیر دشواریها و نقاط آسیبپذیر اقتصاد ایران را افزایش داده است.
افزون بر ضرورت تلاش برای کاستن از تنش در روابط خارجی و فعالسازی دیپلماسی برای بیاثر یا کماثر کردن سطح و ابعاد تنش در مناسبات بینالملل با حفظ اصول بنیادین و اعتقادی خویش با درک صحیح از انگیزههای دشمنان و مخالفان مصالح و منافع نظام و کشور مهم این است که راه را برای بازگشت دولت به تصدیگری و دخالت در اقتصاد ببندیم و تصور نکنیم که اقتصاد مقاومتی یعنی بازگشت به دوران دهه60 و بهاصطلاح اقتصاد کوپنی با هنرنمایی دولت در اقتصاد. راه درست این است که راه خروج دولت در زمین بازی اقتصاد را نشان دهیم. کوتاه اینکه لازمه اقتصاد مقاومتی، اقتصاد رقابتی است و نه ریاضت اقتصادی؛ پس باید ستون پنجمیهای اقتصاد مقاومتی را شناسایی کرد و در جهت حذف آنها گام برداشت.