درحالیکه روایتهای گوناگون از ایجاد این جنبش توسط رهبران سه غول سیاسی وقت، یعنی جواهر لعل نهر (نخستوزیر هند)، جمال عبدالناصر (رئیسجمهور مصر) و مارشال تیتو (رهبر یوگسلاوی سابق) بهعنوان سه قلوهای جنبش عدمتعهد در کنفرانس بلگراد در سال1961 حکایت میکنند، اما برخی دیگر شکلگیری این جنبش را به کنفرانس کشورهای آسیایی و آفریقایی در باندونگ اندونزی در سال1955 نسبت میدهند که در جریان آن در مورد استعمار و نفوذ غرب بحث شده و این جنبش از سوی کشورهای تازه استقلال یافته از قدرتهای استعماری سابق، تأسیس شده است.
با این حال این جنبش تنها شش سال بعد از این اجلاس در بلگراد و در پی اقدام تیتو شکل و فرم رسمی خود را پیدا کرد و رهبران اصلی پایهگذار آن احمد سوکارنو (رهبر سابق اندونزی)، جواهر لعل نهرو، تیتو، جمال عبدالناصر و ان کروما (رهبر سابق غنا) بودند. این جنبش در اوج جنگ سرد، نام عدمتعهد یا بیطرف را برای خود برگزید. در واقع در دهه60 میلادی، بعد از دوقطبیشدن جهان، جریان سومی تحت نام جنبش عدمتعهد ظهور پیدا کرد که بیشتر کشورهای عضو آن از امپراتوریهای سابق اروپایی مستقل شده و هدف اصلی آنها ایجاد نیرویی تازه میان دو ابرقدرت غرب و شرق و اعطای قدرت به کشورهای عضو این جنبش بهواسطه اتحاد و حمایت متقابل بهخصوص در عرصههای بینالمللی بود.
این جنبش با ایدههای زیادی شکل گرفت و در سالهای اولیه ایجاد آن، انتظارها و وعدههای زیادی در مورد اهداف آن مطرح شد. اما حتی در سالهای اولیه تأسیس هم جنبش عدمتعهد به اندازهای که لازم بود، مؤثر واقع نشد. این جنبش برای شروع، از نظر اقتصادی و نظامی ضعیف بود و به همینخاطر نتوانست نقش عامل توازن میان شرق و غرب را ایفا کند. نکته بعدی اینکه جنبش عدمتعهد موفق نشد به برخی از اصول و اهداف اولیه خود نظیر ارتقای منافع متقابل و مشترک، همکاری و صلح پایدار میان کشورها و خودداری ورزیدن از هرگونه اقدام و تهدید حمله دیگر کشورها یا توسل به زور یا سیاستهای استقلالطلبانه هریک از اعضای آن و برقراری رابطه با کشورهای دیگر براساس اهداف صلحجویانه متعهد بماند. بهرغم ترسیم اهداف اولیه، برخی از کشورهای این جنبش با دیگر اعضای آن درگیر شده و همین مسئله سبب شد که جنبش عدمتعهد مطابق آنچه از ابتدا وعده آن را داده بود، نتواند بزرگترین جنبش صلحطلب تاریخ نام بگیرد. ضمن اینکه خیلی از اعضای آن از مدتها پیش، از نظر سیاسی به یکی از دو ابرقدرت شرق و غرب پیوستهاند؛ اگرچه این وابستگی هیچ ربطی به موقعیت جغرافیایی این کشورها نداشته و براساس دیدگاههای ایدئولوژیک حدفاصلی میان جهان کاپیتالیست و سوسیالیست را شامل میشود. همین وقایع باعث شد که خیلیها این فرضیه را مطرح کنند که جنبش عدمتعهد در واقع با از بین رفتن این ایدئولوژی به پایان راه خود رسیده است.
سردرگمی بعد از جنگ سرد
نکتهای که مطرح میشد این بود که بعد از جنگ سرد و سقوط اتحاد جماهیر شوروی در سال1991، منطق ادامه بقای جنبش عدمتعهد تا حدی زیرسؤال رفته ولی خیلی از اعضا، ازجمله هند علیه جدایی کشورها از این جنبش بهپا خاسته و مدعی شدند که به مرور زمان جهان از نظر اقتصادی حالت طبقاتی و ناعادلانه پیدا کرده و بدینترتیب جنبش عدمتعهد باید مرزهای خود را گستردهتر کرده و برای مبارزه با بیعدالتی بهپا خیزد؛ اگرچه ایراد بزرگ وارده به دولت هند این بود که این کشور هم توافقنامههای هستهای متعددی با ایالات متحده منعقد کرده است، ضمن اینکه طی سالیان اخیر خیلی از کشورهای آفریقایی رویکردی به سمت کشورهای شرق، بهخصوص چین داشتهاند و جنبش عدمتعهد هم دیگر تمایلی نسبت به ایجاد توازن بین شرق و غرب ندارد و باید دید نقش آتی این جنبش با توجه به اینکه ایدئولوژیهای سیاسی قبلی آن دستخوش تغییرات زیادی شدهاند، چه خواهد بود.
این سازمان که با اهداف استقلالطلبانه و ضداستعماری شکل گرفته بود، بعد از پایان دوران جنگ سرد درپی گسترش همکاریهای بیشتر میان کشورهای توسعه یافته بود، ضمن اینکه گرایشی ضدهژمونیکی با توجه به سلطه طلبی آمریکا بهعنوان ابرقدرت کنونی درعرصه بینالمللی هم درمیان این کشورها رواج یافت. رویکرد ایالات متحده به جنبش عدمتعهد اینگونه بود که اگر این کشورها با آمریکا همپیمان نیستند، پس لزوما علیه این کشور خواهند بود و همین موضوع سبب شد که ایالات متحده بهصورت دشمن طبیعی اعضای این جنبش معرفی شود، بهخصوص که آمریکا هم امروز کشورهای عضو این جنبش را بهصورت مخالفان دیرینه دولت خود به دیده شک و تردید مینگرد.
متعهد یا غیرمتعهد؟
بین اعضای جنبش عدمتعهد، 9کشور (افغانستان، پاکستان، عراق، مصر، اردن، کنیا، نیجریه، اتیوپی و تانزانیا) از 10دولتی که بیشترین کمکهای خارجی را طی سال2012 میلادی از سوی دولت آمریکا دریافت کردهاند به چشم میخورند. ضمن اینکه در بین آنها 9کشور از بزرگترین متحدان غیرعضو ناتوی آمریکا از سال1989 به این طرف شامل مصر، اردن، بحرین، فیلیپین، تایلند، کویت، مراکش، پاکستان و افغانستان هم حضور دارند. دیگر اعضای آن ازجمله هند، سنگاپور، آفریقایجنوبی و عربستان سعودی هم دارای روابط تجاری مهمی با دولت ایالات متحده هستند. با این حال، اعضای این جنبش با اتخاذ مواضعی مشابه در تصمیمگیریهای شورای امنیت سازمان ملل متحد تأثیرگذاری قابل توجهی داشتهاند. اکتبر گذشته در جریان اجلاس سازمان ملل متحد این گروه به درخواست دولت سوریه مبنی برعدمحمایت از قطعنامه ضد بشاراسد اروپاییها وفادار ماندند. اگرچه بهدلیل بروز اختلاف نظر در بین کشورهای عربی در مورد حوادث فعلی سوریه، این درخواست دولت اسد با موفقیت چندانی روبهرو نشد ولی اعضای جنبش عدمتعهد با هر 11رای مخالف و تقریبا تمامی 43رای ممتنع، اتحاد و یکپارچگی لازم در حمایت از یکی از اعضای جنبش را نمایان ساختند.
حفظ استقلالطلبی
بهرغم پارادوکسهای موجود در بین اهداف کشورهای عضو و به حاشیه رانده شدن اهداف اولیه این سازمان، درمیان اعضای این جنبش کشورهایی همچون ایران با تأکید بر ادامه فعالیتهای هستهای خود و مقابله با مخالفتهای ایالاتمتحده و اتحادیه اروپا، کماکان روحیه استقلالطلبی و عدموابستگی خود به شرق و غرب را حفظ کردهاند. ایران که پیمان انپیتی را امضا و همواره اعلام کرده که برنامه هستهای خود را با اهدافی صلحجویانه دنبال میکند، به تعهدهای خود در این زمینه ازجمله بازدیدهای مسئولان آژانس انرژی اتمی بینالمللی وفادار مانده است. جنبش عدمتعهد مقرر کرده که دستیابی به تکنولوژی هستهای برای اهداف صلحجویانه بلامانع است و انتظار میرود در اجلاس امسال این جنبش در تهران، تأکید مضاعفی در مورد مواضع هستهای کشورها صورت گیرد. البته باید دید کشورهای عضو این جنبش برای حل اختلافنظرهای موجود با آژانس بینالمللی هستهای چه تدابیری خواهند اندیشید. درعین حال نگرانیهای ایالات متحده نسبت به مواضع اعضای این جنبش و تقویت هرچه بیشتر آن در آستانه اجلاس آتی که در سال2015 در ونزوئلا برگزار خواهد شد، بهمراتب بیشتر خواهد شد. انتظار میرود در روابط بین کشورهای چپگرای آمریکای لاتین، نظیر ونزوئلا و کوبا و ایالات متحده تنشهای بیشتری ایجاد شود. واشنگتن نیاز مبرمی مبنی بر بهبود روابط با کشورهای این منطقه احساس میکند و مسلما بعد از پایان انتخابات ریاستجمهوری در ماه نوامبر نخستین اقدامات ضروری برای حل این معضل را انجام خواهد داد.