پنج کشور بنیانگذار جنبش به دنبال راه میانهای بین دو بلوک بودند. همانگونه که از نام جنبش عدم تعهد پیداست، تعهد نداشتن به قطبهای قدرت نظام بینالملل، مهمترین ویژگی این جنبش بود که البته با افزایش اعضای آن تا حدودی این خصلت کمرنگ شد. با وجود این، جنبش عدم تعهد با گردآوردی کشورهایی که خواهان در دست گرفتن سرنوشت خود هستند، دستاوردهای قابلتوجهی داشته است. اکنون که 51 سال از زمان برگزاری نخستین اجلاس سران جنبش عدم تعهد میگذرد و نظام بینالملل با فروپاشی یکی از دو بلوک، شکل تازهای پیدا کرده، زمان مناسبی برای برشمردن دستاوردها و کاستیهای آن است.
دستاوردهای جنبش عدم تعهد
بیش از نیم قرن از زمان برگزاری نخستین نشست جنبش عدم تعهد میگذرد که این امر خود یک موفقیت قابلتوجه است.
در طول این مدت جنبش دستاوردهایی داشته است:
الف- در دوره جنگ سرد کشورهایی مانند هند، اندونزی، یوگسلاوی (سابق)، مصر، غنا و بسیاری از کشورهای دیگر که بعدا به جنبش عدم تعهد پیوستند، از طریق آن توانستند صدای خود را بهعنوان کشورهایی که جزو دو بلوک متخاصم نیستند، به گوش جهانیان برسانند و از این مسیر نقش مهمی را در ثبات و امنیت جهانی ایفا کنند.
ب- جنبش عدم تعهد در دوره جنگ سرد با حمایت از استقلال ملتهای تحت استعمار و پذیرش عضویت آنها در این گروه، در دگرگونی نظام بینالملل نقش مهمی بازی کرد.
پ- غیرمتعهدها در دورهای که خطر یک جنگ تمامعیار هستهای میان اتحاد جماهیر شوروی و آمریکا - رهبران دو بلوک - جهان را تهدید میکرد، با پیگیری سیاست موازنه منفی، از یکسو در مسیر استقلال خود گام برداشتند و از سوی دیگر کوشیدند زمینهای برای زیادهخواهیهای رهبران دو بلوک و رقابت و جنگ آنها فراهم نکنند.
ت- همه مستعمرههای پیشین به استقلال دست پیدا کردهاند اما اکنون استعمارگران سابق روشهای پیچیدهتری را برای سلطه بر جهان به کار میبرند. جنبش عدم تعهد در شرایط جدید علاوه بر «بالا بردن میزان درک و هوشیاری اعضا از روشهای جدید سلطه» ابزار مناسبی برای «هماهنگی سیاستها و اقدامات کشورهای در حال توسعه و توسعهنیافته در برابر کشورهای سلطهگر و راضی از وضع موجود» است.
ث- جنبش عدم تعهد در دوره نظام دوقطبی پدید آمد اما هدف اصلی اعضای آن - حفظ استقلال در نظامی قدرتمدار - همچنان پابرجاست. مخالفت گسترده کشورهای غیرمتعهد با نظامی که در آن آمریکا و همپیمانانش میکوشند از طریق جنگ در کشورهایی چون عراق و افغانستان سیطره خود را بر جهان بگسترانند، افکار عمومی جهانی را برای مقابله با تکرار چنین اقداماتی آماده کرده است.
ج- جنبش عدم تعهد تنها به دنبال ایجاد ساز و کارهایی سیاسی برای افزایش نقش خود نبوده بلکه زمینه را برای گسترش روابط تجاری میان اعضا و حتی با کشورهای توسعهیافته فراهم کرده است. این جنبش در پی استقرار یک نظم اقتصادی بینالمللی جدید بوده و تلاشهایی را در این زمینه صورت داده است.
چ- جنبش عدم تعهد در حلوفصل تنشها و کشمکشهایی که میان اعضای آن رخ میدهد هم نقش مؤثری ایفا کرده است. نشستهای سران، موقیت مناسبی را برای دیدار کشورهای عضو و حلوفصل مسالمتآمیز اختلافات به طور دوجانبه یا با میانجیگری طرف یا طرفهای سوم فراهم میکند.
ح- در حال حاضر که نظام دوقطبی فرو پاشیده و مسأله پیگیری راه میانه زیر سؤال رفته، جنبش عدم تعهد راه دومی را پیشروی کشورهایی که میخواهند ضمن حفظ استقلال، با همکاری یکدیگر به گونهای مسالمتآمیز وضع موجود در نظام بینالملل را تغییر دهند، قرار داده است.
خ- اعضای جنبش در فرآیند رایزنی درباره مسائل سیاسی، اقتصادی و اجتماعی موردنظر، علایق و منافعی پیدا میکنند که این علایق و منافع را با خود به سازمانهای بینالمللی بزرگی چون سازمان ملل میبرند. معمولا رهبران جنبش عدم تعهد در ارکان دموکراتیک سازمان ملل مانند مجمع عمومی هم که شمار رأی اعضا تعیینکننده است، دوستان و رأیهای زیادی دارند.
کاستیهای جنبش عدم تعهد
هر نهاد، سازمان، مجموعه و اجتماعی برای به حداکثر رساندن کارایی به انسجام درونی نیازمند است. جنبش عدم تعهد هم از این قاعده مستثنا نیست. دلایلی وجود دارد که باعث میشوند گاهی از انسجام این گروه کاسته شود:
الف- برخی از کشورهای عضو جنبش عدم تعهد همواره روابط گستردهای با بلوکهای قدرت و قدرتهای بزرگ داشتهاند. چه در دوره جنگ سرد و چه اکنون که بلوک شرق فرو پاشیده است و بلوک غرب یکهتازی میکند، نمونههایی از ایندست کشورها را میتوان مشاهده کرد.
ب- شماری از کشورهای عضو جنبش، خود با یکدیگر مشکلات و تنشهای قابلتوجهی داشته و دارند. به عنوان مثال میتوان از هند، پاکستان، ایران و عراق در دوره جنگ تحمیلی نام برد. این کشورها معمولا کشمکشهای خود را در نشستهای این جنبش به همراه میآورند.
پ- اگرچه دوسوم اعضای سازمان ملل متحد، عضو جنبش عدم تعهد هستند و نمایندگان حدود 60 درصد از جمعیت جهان در نشستهای جنبش حاضر میشوند اما وزن اقتصادی این گروه با شمار اعضا و میزان جمعیت آن تناسب کمی دارد. قطبهای ثروت و قدرت جهان معمولا با استفاده از حربههای زور و ثروت، برخی از اعضای جنبش، بهویژه اعضای ضعیفتر را تحت نفوذ و سیطره خود میگیرند.
ت- پراکندگی و بعد جغرافیایی کشورها میتواند عاملی منفی در انسجام این گروه باشد. البته باید توجه داشت این عامل مختص به جنبش عدم تعهد نیست و در سازمانملل هم که بیش از 190 کشور جهان در آن عضویت دارند، ناهماهنگیها و شکافهایی دیده میشود.
ث- دستهبندیهای سیاسی و فرهنگی هم که گاه حتی ربطی به جغرافیا و قارههای متفاوت ندارند، در میان اعضای جنبش دیده میشود. بهعنوان مثال میتوان از گروه کشورهای عرب و کشورهای اسپانیایی زبان نام برد که اصولا در هر سازمان و نشستی که حضور داشته باشند، سعی میکنند مرزهایی برای خود تعریف کنند.
ج- تعریف اهداف مشترک و مشخص کردن راهها و مکانیسمهای رسیدن به این اهداف، از نیازهای ضروری جنبش است. پایان جنگ سرد و وضعیت ناپایدار نظام بینالملل در سالهای آغازین قرن 21 که در آن قدرتهای قدیمی و در حال ظهور به دنبال حفظ و تغییر وضع موجود هستند، وضعیت نظام بینالملل را نسبت به دوره جنگ سرد که در آن دستهبندیها آشکارتر بودند، کمی پیچیدهتر کرده است.
چ- جنبش برای رسیدن به اهداف خود نیاز به رهبر یا یک کادر رهبری منسجم و همفکر دارد که بتواند دیگر اعضا را با گرایشهای متفاوت در کنار هم نگه دارد و آنها را به سوی اهداف تعیینشده هدایت کند.
ح- کشورهای عضو گروه عدم تعهد منافع ملی متضادی دارند. اگر این کشورها منافع مشترکی را برای خود تعریف نکنند و آن را در عمل محقق نسازند، دیدگاه کشورهای عضو نسبت به کارایی آن و ادامه همکاری به مرور عوض میشود. مالت و قبرس در سال 2004 پیوستن به اتحادیه اروپا را با منافع ملی خود سازگارتر دیدند.
خ- جنبش عدم تعهد هرگز به یک سازمان تبدیل نشده و به نشستهای سران بسنده کرده است. کشورها معمولا به سازمانهایی مانند سازمانملل که در آن حضور و فعالیت چشمگیرتری دارند، وفاداری بیشتری نشان میدهند.
*کارشناس ارشد روابط بینالملل