میدانیم که اسلام از محیطی برخاست که محیط جاهلیت عرب بود یعنی مجموعهای بود از بتپرستی و خرافات بسیار و خبری از علم و دانش در آنجا وجود نداشت اما عجیب است که اسلام از بزرگترین منادیان علم و دانش در جهان است و من عرض میکنم اینکه معجزه پیغمبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) را فقط قرآن مجید بدانیم اشتباه است. این یک معجزه است که از مرکز خرافات و جاهلیت، بزرگترین و بلندترین ندای علم و دانش برخیزد. آیات قرآن و روایات درباره علم، کلمات معصومین درباره علم، خطبههای نهجالبلاغه درباره علم، دعاهای امام سجاد(ع) درباره علم، اینها را جمع کنیم، یک دنیا مطلب است.
همهچیز در اسلام حدی دارد ولی علم نامحدود است. نامحدود از نظر زمان. اطلب العلم من المهد الی الحد. از گهواره تا گور، نامحدود از نظر مکان اطلب العلم ولو بالسین، آخرین نقطه آباد دنیا کشور چین بود. یعنی تا آخر دنیا بروید برای تحصیل علم و از اینجا معلوم میشود علم هم بهمعنای عام است. تمام علوم که جامعه بشری نیاز به آن دارد، نهتنها علوم دینی. برای اینکه در چین حوزه علمیهای نبود که بروند علوم دینی را در آنجا فرا بگیرند. از نظر مقدار تلاش، اطْلُبُوا الْعِلْمَ وَ لَوْ بِخَوْضِ اللُّجَجِ وَ شَقِّ الْمُهَج امام صادق(ع)فرمودند علم را طلب کنید ولو خونتان در راه علم ریخته شود. ولو در اعماق دریاها فرو بروید. یعنی هر تلاشی برای تحصیل علم بجاست. از نظر استاد نامحدود. الحکمه ضالهالمومن، علم و دانش گمشده آدم با ایمان است. من گمشدهام را پیش مسلمان ببینم میگیرم، پیش کافر ببینم میگیرم. اینکه میگویند علم وطن ندارد قبل از اینکه اینها بگویند اسلام گفته است.
از تمام جهات حدی برای تحصیل علم نگذاشته و این افتخار ماست. اما در مورد حوزههای علمیه که از چه زمان حوزههای علمیه تشکیل شد؟ بنده عرض میکنم از زمان وجود خاتم انبیاء(صلیاللهعلیهوآلهوسلم). وقتی آیه نفر نازل شد- «وما کان المومنون لینفروا کافـة فلولا نفر من کل فرقه منهم طائفه لیتفقهوا فی الدین و لینذروا قومهم إذا رجعوا إلیهم لعلهم یحذرون»- رسماً پیغمبر اسلام عدهای را دعوت کرد که طلاب علوم دینی بشوند. مسلمانان دو قسمت بشوند. عدهای بروند در جبهه جهاد با دشمن و عدهای در جبهه جهاد با جهل. علوم اسلام را فرا بگیرند و برادرانشان را که از جبهه برگشتند، به آنها بیاموزند. این آیه نفر میگوید که نخستین حوزه علمیه در محضر پیغمبر تشکیل شد. دومین حوزه علمیه مسجد کوفه بود. با آن خطبههای شیوای امیرالمومنین(ع) مردم مینشستند و میشنیدند و مینوشتند و در همه جا پخش میکردند.
رسید به امامباقر(ع) و امامصادق(ع). حوزه علمیه مدینه جایگاهش بسیار بالاست. 4هزار نفر در محضر امامصادق(ع) دروس دینی را از عقاید گرفته تا فقه و اخلاق و عرفان اسلامی همه را فرا گرفتند، بعد ادامه پیدا میکند. در زمانهای بعد در بغداد شیخ طوسی حوزه علمیه داشت که دشمنان کرسی او را آتش زدند، جانش به خطر افتاد و به نجف آمد. هزار سال قبل پایه حوزه علمیه نجف را گذاشت. در قم هم همینطور که برادرمان اشاره کردند در زمان معصومین حوزه علمیه بود. فقهای قم و علمای قم حوزه علمیه داشتند. و همینطور تا در این عصر و زمان ما ادامه پیدا کرد. پس بنابراین ما مسلمانان ریشهدارترین دانشگاه علمی را داریم و افتخار میکنیم و الان که بعد از دوره به ثمر رسیدن انقلاب است حوزههای علمیه ضرورتشان بیشتر است. انقلاب از حوزههای علمیه برخاست. امام راحل (قدسسرهشریف) از مراجع در حوزههای علمیه بود و اگر مرجعیت امام نبود انقلاب به ثمر نمیرسید.
امام را مرجع دانستند. سر بر فرمانش گذاشتند به جبههها رفتند. افتخار کردند، شهید دادند و انقلاب را توانستند تا به اینجا برسانند و رهبر معظم انقلاب هم برگزیده حوزههای علمیه است. بنابراین حوزه علمیه نقش بسیار مهمی دارد. در ایجاد انقلاب، در بقای انقلاب و در حفظ انقلاب از اشتباه و انحراف، حوزههای علمیه میتوانند نقش بسیار مهمی داشته باشند. در اینجا حوزه علمیه تهران موقعیت ویژهای دارد. من در مورد موقعیت ویژه حوزه علمیه قم در مراسم افتتاح در جای خود عرایضی عرض کردم. حوزه علمیه قم از 100کشور جهان طلبه در آن درس میخوانند، پرورش پیدا میکنند و میرونند در نقاط مختلف خود آنها هم تاسیس حوزه میکنند. ولی تهران ویژگیهایی دارد.
اولاً تهران مرکز ثقل مدیریت کشور ایران است. مدیریت در تهران است. دوم محل تصمیمگیریهای کلان نظام است. سوم مرکز قوای سهگانه حکومت است. چهارم نبض اقتصادی کشور عمدتاً در تهران میزند. پنجم برنامههای کلان فرهنگی دانشگاهها و مراکز علمی بهصورت عمده قسمت مهمش در تهران است. وقتی تهران چنین جایگاهی دارد حوزه علمیه تهران هم باید متناسب با این برنامهها خودش را بسازد و به آن سطح برسد. همانطور که اشاره فرمودند طلاب حوزه علمیه خواهران و برادران به 9هزار نفر میرسند و اساتید زیاد و بزرگان زیاد. ولی بنده فکر میکنم که این هنوز متناسب آن حد و جایگاهی که باید داشته باشد نیست و انشاءالله با برنامههایی که ریخته شده و سرآغاز تحولی که شروع شده است امیدواریم به آن جایگاه اصلی حوزه علمیه تهران برسد.
حوزههای علمیه جایگاهی دارد که من در مراسم افتتاح حوزه علمیه قم به خیلی از آنها اشاره کردم. اما 2-3 قسمتش را لازم میدانم در اینجا باز هم اشاره کنم. همانطور که عرض کردم حوزههای علمیه مستقل هستند. برعکس حوزههای علمیه بعضی از مذاهب دیگر، مفتی از طرف دولت تعیین میشود و همه آنها منصوبین حکومت هستند. اما حوزههای علمیه حکومت را ایجاد کردند و مستقل از حکومتها هستند. استقلال مالی، علمی و جهات مختلف دیگر. همین سبب میشود که بتوانند نظارت صحیحی بر دولت داشته باشند. خدای نکرده اشتباهی و انحرافی ببینند آنها را بهصورت سازنده بیان کنند و جلوی اشتباه را بگیرند. مخصوصاً با توجه به این نکته که امروز تمام دانشگاهها که بهنحوی با دولتها در ارتباط هستند. اما این استقلالی که از روز اول بوده و باید باشد و در اساسنامه حوزه علمیه هم نوشته شده است این بسیار مغتنم است.
نکته دیگر این است که طلاب محترم ما درسهای حوزهها را برای مدرک نمیخوانند. همیشه علم برای علم مطلوب بوده و این منحصر به حوزههای علمیه بوده است که در هیچ دانشگاهی در دنیا نیست. همه برای مدرک درس میخوانند. درست است که در شرایط فعلی برای اینکه در بعضی محافل طلاب عزیز، فضلا میخواهند شرکت کنند، نیاز به مدرک دارند اما اساس حوزههای علمیه با مسائل علمی عجین است. همیشه طلاب سراغ اساتید عالم و با تقوا، با اخلاق و با فضیلت میروند. این چیزی است که در جای دیگر نیست و این افتخار ماست. به همین دلیل باید مسائل اخلاقی در حوزههای علمیه تقویت بشود و همه برای جامعه اسلامی الگو باشند. انتظاراتی از حوزه علمیه تهران میرود که من اینها را فهرستوار خدمتتان عرض میکنم.
اولین انتظاری که میرود از حوزه علمیه تهران و حوزههای علمیه دیگر پرورش مراجع آینده است. مرجعیت یک نهاد بسیار مهم است و همیشه نقش مهمی در جهان اسلام داشته است. در طول تاریخ بارها شنیدهاید و عرض کردم که مرجعیت امام بود که انقلاب را به ثمر رساند. پرورش مراجع آینده یکی از وظایف همه حوزههای علمیه و حوزههای علمیه تهران است.
نکته دوم این است که یک سلسله علوم انسانی، از غرب به شرق آمده است. وظیفه حوزه علمیه تهران که در کنار دانشگاههاست، این است که این علوم انسانی را از فرهنگ مادی و فرهنگ برتری طلبی غرب تصفیه کند. یعنی شکل فرهنگ اسلامی به آن بدهد. علوم انسانی توأم با فرهنگ اسلامی و این مسئله مهمی است که اگر دانشگاهها فقط علومانسانی را از غرب بگیرند و ترجمه کنند، مشکل عظیمی در آینده خواهیم داشت. باید اینها با فرهنگ اسلام آمیخته شود.
سوم مسئله وحدت حوزه و دانشگاه است. ما از قم میتوانیم بیاییم کنار دانشگاهها و دانشگاهی هم میتواند بیاید به حوزه علمیه قم ولی حوزه علمیه استان تهران در کنار دانشگاه است. اینها میتوانند مبادلات علمی مبادلات استاد، مبادلات شاگرد، مبادلات کتب، مبادلات تجربه و فکری با هم داشته باشند. وحدت حوزه و دانشگاه که مورد توجه ماست و مورد بغض دشمن است که میخواهد این وحدت را از هم جدا کند و مقابل هم باشند، بتوانند انشاءالله حوزه علمیه استان تهران این وظیفه را انجام بدهند.
چهارم این است که نیاز به قضات عالم، آگاه، متقی داریم و الان دستگاه قضایی میگوید، ما گرفتار کمبود قاضی آگاه و متدین هستیم. برای اینکه پروندهها زیاد و تعداد قضات کم است. حوزه علمیه استان تهران میتواند به مقدار نیاز در کنار حوزه علمیه قم قضات لایق را برای اینجا تربیت کند.
وظیفه دیگر مبارزه با عرفانهای کاذب و مکتبهای انحرافی است. چون مرکز بیشتر عرفانهای کاذب و انحرافی تهران است و اینها غوغا است. انسان هم وقتی آنها را بخواند میبیند در بین آنها عدهای شیطانپرست پیدا میشود و بعضی میگویند شیطان رئیس الموحدین بود، برای اینکه گفت من در مقابل آدم سجده نمیکنم. پس توحیدش از همه کاملتر بود. مفهومش این بود که شیطان توحید را از خداوند بهتر شناخته بود چون خداوند میگوید سجده کن و شیطان میگوید نه من سجده نمیکنم. پس توحید شیطان حتی از توحید خدا هم کاملتر بود. این مقدار عقلشان نمیرسد که چند نوع سجده داریم؛ سجده پرستش، سجده شکر، سجده داریم سجده احترام. اینها ارتباطی با هم ندارند. قرآن با صراحت میگوید، پدر و مادر و برادران حضرت یوسف آمدند در مقابل او سجده کردند، یعنی پرستیدند!؟ یا سجده احترام بود و شکر پروردگار بود؟ به هر حال این عرفانهای کاذب داستانی دارد و کارهای بدی میکنند. اینها بیشتر در میان شماست. شما برادران و خواهران باید جواب آنها را بدهید. همه اینها را باید بشناسید و آماده مبارزه با اینها هم باشید. نکته دیگر که حوزه علمیه تهران بر عهده دارند نظارت بر احزاب است. احزاب سیاسی تشکیل میشود. بعضی از اینها راه انحراف را ممکن است بروند. اینها باید حضور سیاسی داشته باشند و همانطور که اشاره کردم نه اینکه حوزه یک حزب باشد. حوزه آن حقیقت سیاست اسلامی را دنبال میکند و نظارت هم بکند. برای اینکه اگر انحرافی هم باشد با زبان منطقی انتقاد کنیم. ما طرفدار درگیری نیستیم. ما میگوییم که بهوسیله منطق میشود مشکلات را حل کرد.
یکی دیگر از وظایف حوزه تهران این است که بسیاری از مفاسد اخلاقی و انحرافات از مسیر عفت، در تهران نمایان شده و خواهران و برادران باید دست در دست هم بدهند و جلوی آن را بگیرند. حالا راههای مختلفی برای حل این مسئله هست. ما اگر جلوی این انحرافات اخلاقی را نگیریم و جوانان ما آلوده شوند ، فردا دشمن بخواهد حرکت کند و کسانی که بروند کفن بپوشند و در خط اول مقدم و در خط اول جبهه قرار بگیرند، دیگر از این جوانان پیدا نمیکنیم. این جوانهای با ایمان هستند که در مقابل آنها میایستند. جوانی که آلوده موادمخدر و آلوده به انحرافات جنسی باشد اینها هرگز به جبههها نمیروند. این مسائل اخلاقی را من بارها عرض کردم و باز هم عرض میکنم. مسائل اخلاقی ما تبدیل به مسائل سیاسی میشود. یعنی باعث میشود اساس انقلاب ما متزلزل بشود. ما باید برای اینها دل بسوزانیم.