او سال1352 به دنیا آمده. یعنی پایان جنگ 15ساله بوده؛ نه آنقدر بزرگ که بتواند سلاح بردارد و نه آنقدر کوچک که چیزی یادش نماند. امیرخانی هم مثل کاتب و بنیعامری، خیلی زود کارش را شروع کرد و خیلی زود هم به شهرت رسید. این نویسنده که از بچههای سازمان استعدادهای درخشان است، در دبیرستان علامه حلی تهران درس خوانده و فارغالتحصیل مهندسی مکانیک از دانشگاه صنعتی شریف است. او مدتی سردبیری سایت لوح، ارگان نویسندگان ادبیات پایداری را برعهده داشت و از سال۸۴ تا ۸۶ یعنی 32تا 34سالگی، رئیس هیأت مدیره انجمن قلم ایران بود.
اما آنچه امیرخانی را به نویسندهای موفق تبدیل میکند، اینها نیست. امیرخانی خیلی زود در 26سالگی، پس از انتشار رمان موفق «من او» طرفداران پرشماری برای خود فراهم آورد و آنطور که میگویند تاکنون بیش از 500هزار نسخه از کتابهای او به فروش رسیدهاست. البته موفقیتهای امیرخانی حتی پیش از من او آغاز شده بود. رمان اول او «ارمیا» که در 22سالگی منتشر کرد، جایزه 20سال ادبیات داستانی را بهدست آورد و نام او را در کنار نویسندگان بسیار باسابقهتر و بزرگتر قرار داد. موفقیت این دو رمان باعث شد بعد از آن هم نام امیرخانی همواره با فروش زیاد همراه باشد، هرچند که کارهای او از نظر مفاهیم ارزشی و نگاه از نزدیک به جنگ، شباهتی به آثار نویسندگانی چون دهقان و قیصری ندارد. در واقع نوشتههای امیرخانی بیشتر به سبب تکنیکهای ساختاری و فرم روایت مدرن و جذاب، مخاطبانش را جذب میکند تا مفاهیم و محتوا. مجموعه داستان «ناصر ارمنی» دومین اثر امیرخانی است که در سال۱۳۷۸ یعنی همزمان با من او منتشر شد.
«از به»، «بیوتن» و «قیدار» کارهای داستانی دیگر امیرخانی هستند. اما ازجمله ویژگیهای کموبیش خاص امیرخانی، علاقه به کارهای غیرداستانی است. سفرنامه «داستان سیستان»؛ حواشی مسافرت رهبری به استان سیستان و بلوچستان، «نشت نشا»؛ مقالهای بلند درباره پدیده مهاجرت، «سرلوحهها»؛ گزیدهای از یادداشتهای سایت لوح، «نفحات نفت»؛ جستاری در فرهنگ مدیریت نفتی و سفرنامه «جانستان کابلستان»؛ یادداشتهای سفر به افغانستان، کارهای غیرداستانی او هستند.