بعد از سقوط دولت صدام حسین بهعنوان دولت ولینعمت آنها، این گروه شبهنظامی، شاخه تقنینی و گروههای لابی اصلی در واشنگتن دیسی را بهکار گرفت و در ازای جلب حمایت و مشارکت در گردآوری این سازمان توسط آنان، کمکهای زیادی را به آنها کرده است. خروج این سازمان از فهرست سازمانهای تروریستی، دری را به روی کنگره آمریکا گشوده است تا این سازمان را جهت ادامه فعالیتهای تروریستی و حملات به ایران، تأمین مالی کند.
این در حالی است که مبادرت به جنگ با ایران توسط این گروه دور از انتظار نیست. روابط کنونی ایران و آمریکا از سال 1875که نخستین روابط تجاری میان دو کشور گشوده شد، در پایینترین نقطه خود قرار دارد. در حال حاضر، هیچ ارتباط دیپلماتیک میان دو کشور نیست، تعاملات دانشگاهی میان آنها کم است، رسانههای دو کشور به هم دسترسی ندارند واطلاعات هر کشور بهطور غیرمستقیم و ناکافی بهدست میآید. این در حالی است که همین مقدار ناچیز اطلاعات سوگیرانه و غیردقیق است. دادن اجازه به این سازمان برای پیشبرد دستور کار نفوذ در سیاست خارجی آمریکا در ارتباط با ایران تنها میتواند منجر به عمیقتر شدن بحران شود.
تصمیم مضحک برای خارج ساختن چنین سازمانی از عنوان تروریستی، تنها زمانی مشخص میشود که کسی این حقیقت را دریابد که از سال 1875تنها شمار اندکی از آمریکائیان در ایران کشته شدند و از میان همه آنها یکی توسط این سازمان ترور شد. در سال 1973سرهنگ ال. هاکینز مشاور نظامی آمریکا توسط آنها در تهران ترور شد. در 1975سرهنگ پی. شافر و جی. ترنراز نیروی هوایی آمریکا توسط همین سازمان ترور شدند. در 1976آمریکاییهایی که در یک سیستم مراقبت الکترونیک موسوم به (IBEX) کار میکردند توسط آنها کشته شدند اما هیچ آمریکایی در ایران از زمان انقلاب اسلامی (سال 1979تاکنون) کشته نشده است و هنوز هم سازمان منافقین یک دفتر فعال در واشنگتن دیسی دارد، این در حالی است که ایران و آمریکا هیچ روابط دیپلماتیکی ندارند.
در واقع، خروج این سازمان از فهرست سازمانهای تروریستی یک اقدام دلبخواه و احتیاطی از سوی وزارت امور خارجه آمریکاست. درحالیکه یک قاضی دادگاه فدرال، ضرب الاجلی را برای وزارت امور خارجه آمریکا جهت تصمیمگیری آن تعیین نموده است، اما دادگاه مذکور هیچ نقشی را در شکل دادن به مفاد تصمیم برای خروج سازمان آنها ندارد.
تصمیم برای خروج سازمان از فهرست سازمانهای تروریستی هنگامی بسیار دردآور میشود که به این حقیقت توجه کنیم که بهتازگی، چندین رسانه در گزارش خود خاطرنشان ساختهاند که سازمان مذکور هنوز سرگرم اقدامات تروریستی در ایران و همچنین علیه اعضای خود و ازجمله ترور دانشمندان هستهای ایران است. اما جدا از همه این مسائل، از همان ابتدا روشن بوده که نام این سازمان تروریستی خارجی یک افسانه قانونی بوده که هرگز بهطور کامل مورد تأکید قرار نگرفته است.
حتی اگرچه سازمان مجاهدین خلق در همان لیستی قرار گرفته که القاعده قرار گرفت اما به عوامل این سازمان اجازه داده شد تا آزادانه در سالنهای کنگره پرسه بزنند و برای مدت چند سال سخنگوهای آن را به خدمت بگیرند. از اینرو، این موضوع آشکار است که خروج نام این سازمان از فهرست سازمانهای تروریستی مبتنی بر ملاحظات دستور کارگروه و اقدامات و سیاستها نبوده است بلکه در حقیقت یک اقدام مزورانه برای اقناع گروههای فشاری که به خوبی تأمین مالی شده بودند،
جهت حمایت از سازمان مذکور در راستای منافع خود و یک امتیاز انحصاری برای اعضای سازمان مجاهدین خلق بوده است که از ترک پایگاه اشرف واقع در عراق، با وجود فشار دولت جدید عراق که برای مدت طولانی بهدنبال راهی جهت خروج این گروه به سبب تاریخ همکاری آنان با صدام حسین بود، خودداری میکردند. اگر سازمان مجاهدین خلق به فعالیتهای خود ادامه دهد، ایالات متحده آمریکا مسئول دادن یک جای امن به تروریستها در خاک خود است.
بهنظر میرسد تصمیم سازان آمریکا که از سازمان آنها حمایت میکنند در دام یک سازمان فرقهای افتادهاند، بدون اینکه سابقه و گذشته این سازمان تروریستی را کنترل کرده باشند. درحالیکه این درست که ایالات متحده در چالش با جمهوری اسلامی قرار دارد و سازمان منافقین نیز علیه دولت ایران در حال فعالیت است، سیاست «دشمنِ دشمن من، دوست من است» در نهایت سیاستی علیه خود است. سازمان مذکور در سراسر جهان نزد ایرانیانی که به خوبی همکاری این گروه با صدام طی جنگ ایران و عراق و همچنین اقدامات خشن و بیرحمانه آنان را بهخاطر دارند، منفور است. تصمیم به خروج سازمان مجاهدین خلق، تنها میتواند منجر به نابودی تعداد بیشتری از مردم ایران گردیده و منافع طولانی مدت آمریکا را در خاورمیانه به خطر اندازد.
روابط ایران و آمریکا که ما اکنون تجربه میکنیم به این وضعیت حضیض رسیده است که برخی بر بمباران ایران بهعنوان یک انتخاب سیاسی هوشمندانه تأکید میکنند و به جایی رسیده است که چیزی مهمتر از آغاز یک جنگ تنها به «یک گزینه روی میز» تقلیل یافته است و اینکه مردم معمولی که بهطور عمد از تأثیرات تحریمهای اقتصادی به این امید که آنها از این طریق حکومت را سرنگون سازند، متاثر میشوند خود بیان روشنی از شکست و ناکامیهای مطلق سیاستهایی است که تاکنون علیه ایران اتخاذ شده است.
افکار عمومی ایران اکنون این موضوع را به دقت زیرنظر دارند. دادن اجازه به سازمان منافقین که به شیوهای پرسروصدا خود را از فهرست سازمانهای تروریستی خارجی خارج سازد، ادعای آمریکا مبنی بر احترام به مردم ایران را به دروغ مبدل کرده و تنها میتواند بهعنوان ادله بیشتری بر دورویی و تزویر مواضع آمریکا تلقی شود که نهتنها علیه دولت ایران بلکه علیه حدود80میلیون ایرانی اتخاذ کرده است.