خوشبوترین اُدکلن مدرسه رو داری؟ کمربند مشکی تکواندو گرفتی؟ دو برابر بقیهی بچهها پول توجیبی میگیری؟ هیچکی صدایی به قشنگی تو نداره؟
همهی این چیزها خیلی خوب است، ولی هیچکدامش در شروع یک دوستی تازه بهکارت نمیآید. اینجا یک جزیرهی کشفنشده است و تو مسافری هستی که کشتیات غرق شده؛ مثل بقیه دستخالی و تنها، تنهای تنها با خودت. باید همهچیز را از صفر شروع کنی.
چهطور یک دوست چندشبرانگیز شویم؟
شروعکردن یک رابطهی تازه مثل پاگذاشتن یک مسافر کشتی غرقشده به یک جزیرهی ناشناخته است.
از چه نظر؟ از ایننظر که آدم هیچ شناختی از محیط تازه ندارد و برای سکونت در جزیره، باید وجب به وجبش را بشناسد و همهچیز را از نو بسازد.
ممکن است تو در زندگی اجتماعی، حرفهای یا شغلیات آدم مهمی باشی، اما هیچکدام از موفقیتهای اینشکلی در دوستی و بهخصوص شروع یک رابطهی تازه به کارت نمیآید.
چیزی که دیگران در تو به دنبالش میگردند، یک «دوست» است و اگر آن را در تو پیدا کنند، دیگر برایشان مهم نیست که پولدار باشی یا خوشتیپ یا...
بهنظر ساده است، نه؟ اما در واقع همانقدر هم سخت است! چهطور؟ الآن برایت توضیح میدهم.
برای شروع کردن یک رابطهی تازه قبل از هر چیز لازم است که همهی سوابق درخشانت را فراموش کنی. اگر در کلاس همه به چشم دیگری به تو نگاه میکنند و هوای نمرههای بالایت را دارند، باید یادت باشد اینجا کلاس نیست و شاگرداولیات اعتباری ندارد.
اگر میخواهی تصویری دوستداشتنی از تو در ذهن دیگران شکل ببندد، باید از نردبان خودخواهی پایین بیایی و مثل بقیه، پاهایت را بگذاری روی زمین. هیچکس علاقه ندارد با یک آدم دماغ سربالا که فکر میکند از بقیه مهمتر است، دوست شود.
علاوه بر این باید حواست باشد که به علایق، عقاید و... کسی که میخواهی با او دوست شوی، احترام بگذاری. باید همانقدر که حرف میزنی، به حرفهای طرفت گوش کنی و به احساسش احترام بگذاری. شاید فقط بعضی از آدمها برایشان مهم باشد که دوستشان بینیای زیبا یا بازویی قوی داشته باشد، اما برای همهشان مهم است که دوستشان با هر سر و شکل و موقعیتی آنها را درک کند و همدرد حس و حالشان باشد. همهی این تلاشها برای درک متقابل، منجر به پاگرفتن یک دوستی میشود؛ دوستیای با دو تنه و یک ریشهی محکم و مستقل!