- این کفشه رو تازه خریدم. قشنگه، نه؟
- اِه... آره، ولی اون کفش قهوهایت قشنگتره.
- خیلی فیلم خوبی بود. معلوم بود کارگردان کارشو خوب بلده.
- آره، ولی به پای کارگردان اون فیلم قبلیه نمیرسه.
اینها چند نمونه از گفتوگوهای من و دوستم است؛ دوستی که گاهی حسابی کفر مرا درمیآورد! چرا؟ برای اینکه هر وقت چیز تازهای به او نشان میدهم، سعی میکند آن را با چیزهای دیگر مقایسه کند.
***
ببینم تا حالا شده مثل من آنقدر توی ذوقت خورده باشد که تصمیم بگیری پشت دستت را داغ کنی که نظر دوستت را دربارهی چیزی نپرسی؟ تا حالا شده که به خودت قول بدهی دیگر او را در چیزهای تازهای که کشف کردهای، شریک نکنی؟ بعضیوقتها آنقدر لجم میگیرد که توی دلم میگویم: «هی، چرا فکر میکنی بهترین چیز، همونیه که تو دوست داری؟»
«زیبایی» هم مثل خیلی چیزهای دیگر نسبی است و بستگی به سلیقهی آدمها دارد؛ همانطور که ممکن است تو از کباب کوبیده خوشت بیاید و خواهرت از عدسپلو. بنابراین حتی وقتی صحبت از یک اثر هنری است، ممکن است افراد مختلف نظرهای متفاوتی دربارهاش داشته باشند.
اما چیزی که بیشتر از همه مرا ناراحت میکند، این است که دوستم همیشه خودش را در جایگاه یک قاضی تصور میکند و به خودش این حق را میدهد که برای قشنگی چیزها درصد تعیین کند. هر وقت با او دربارهی چیزی که از آن خوشم آمده صحبت کردهام، بهجای توجه به زیباییهای منحصر بهفردش، آن را با چیزی که بهنظرش قشنگترین است، مقایسه کرده است. آخر اصلاً چه کسی گفته که فقط یک «قشنگترین» در دنیا وجود دارد؟ چرا برای یکبار هم که شده، سعی نمیکند با من همراه شود تا همپای هم از کشف قشنگیهای تازه لذت ببریم؟
راستش را بخواهی گاهی وقتها بیشتر از اینکه عصبانی شوم، دلم برای دوستم میسوزد؛ برای اینکه بیشتر از آنکه مرا ناراحت کند، به خودش ظلم میکند. چون او را میشناسم، میگویم که بهخاطر همین اخلاقش نمیتواند از چیزهای زیادی لذت ببرد و «قشنگ»های دنیای او به چند چیز خاص محدود میشوند. چه ظلمی بزرگتر از اینکه آدم خودش را از اینهمه زیبایی متنوع و رنگارنگ محروم کند؟
ایکاش دوستم متوجه میشد نقش او در این دنیا قضاوت پیدرپی دربارهی چیزها نیست.
ایکاش او به خودش فرصت کشف زیباییهای متفاوت، در چیزهای متفاوت را میداد.
ایکاش او با نگاهی تکبُعدی، فرصت لذتبردن از اینهمه زیبایی را از خودش نمیگرفت.
ای کاش... ای کاش...
راستش را بخواهی گاهی هم در آینه به خودم نگاه میکنم وتوی دلم میگویم: «ای کاش منهم اینطور نباشم».