این شاید یکی از سنگینترین کنایههایی بود که یکی از وزیران دولت نهم به محمود احمدینژاد میزد و دولت مجبور به سکوت بود. اشاره صفار هرندی از «عدد» به اصل صدوسیوششی شدن دولت بود که براساس آن و در صورتی که پس از ابراز اعتماد مجلس به دولت نیمی از هیأت وزیران تغییر کند باید مجدداً از مجلس شورای اسلامی برای هیأت وزیران تقاضای رأی اعتماد شود. این اتفاق در آخرین روزهای دولت نهم با برکناری غلامحسین محسنی اژهای وزیر اطلاعات دولت نهم و محمد حسین صفار هرندی وزیر فرهنگ و ارشاد رخ داد. اینچنین بود که دولت برکناری صفار را پس گرفت اما او در نامهای به دولت نوشت که «در پی ابلاغ شفاهی حکم جنابعالی مبنی بر برکناری اینجانب و معرفی سرپرست وزارتخانه که خبر آن روی شبکه ویژه خبری دولت و دیگر سایتهای اطلاعرسانی منعکس شد، خرسند شدم که شانههای ضعیفم از زیر بار مسئولیت سنگین این امانت بزرگ رها شده است اما گویا محظور ازنصابافتادن دولت، موجب توقف این حکم گردید».
این تنها نمونه از کشوقوسهایی نبود که بین وزیر برکنارشده و رئیس دولت رخ میداد. داوود دانشجعفری، وزیر اقتصاد خوشفکر دولت نهم وقتی برکنار شد در جلسه تودیع و معارفه خود به ناملایماتی که در دوران وزارت خود دیده بود پرداخت و از دولت انتقاد کرد.
او گفت که در مسائل جاری و اجرایی دستگاههای وابسته همواره شاهد فعالیت گروههای فشار بوده که سعی میکردهاند با اطلاعرسانی غلط حرکت امور را در جهت مورد نظر خود تغییر دهند. در موارد زیادی پیامکهای دستهجمعی قبل از رسیدن حکم به او دریافت میشد. درحالیکه در موارد زیادی به اقتصاد کشور آسیب میرساندند.
دانشجعفری آنروزها از بازی نفسگیری سخن گفته بود که سیستمش با وزارت خزانهداری آمریکا انجام میداد و از آن بهعنوان یک شطرنج یاد کرده بود؛ «ما وارد یک بازی سنگین و نفسگیر شطرنج با وزارت خزانهداری آمریکا شده بودیم. آنها یک معاون صهیونیست خود را به نام استوارت لوی مأمور متوقفکردن اقتصاد ایران کرده بودند. این فرد شخصا به اکثر کشورهای دنیا سفر میکرد و با اشخاصی که از نظر تشکیلاتی چند رده پایینتر از او بودند ملاقات میکرد. اول از طریق تشویق و تطمیع تقاضای همکاری علیه ایران میکرد و اگر به نتیجه نمیرسید با تهدید کار خود را دنبال میکرد. به لطف خدا در سال گذشته موفق شدیم روی حریف را کم و او را مات کنیم».
هنوز دلار افسار نگسیخته بود و قیمت سکه بیپروا بالا نمیرفت و قیمت مسکن فنری نمیجهید که دانشجعفری با یک مثال شمای کلی اقتصادی که پیش رو بود و باید فکری به حالش میشد را به نمایش گذاشت. او گفت که دندانپزشکی به همسرش گفته که «من 300میلیون تومان پسانداز دارم. آقای دکتر دانشجعفری مرا راهنمایی کند که با این پول چه باید بکنم؟ او گفته بود علاقهمند به تولید است ولی حوصله دوندگی ندارد. از طرفی نمیداند راه و روش تولید چیست؟» و در خاتمه گفته بود «اگر دکتر دانشجعفری جواب مرا ندهد، مجبورم بروم یک تکه ملک بخرم.» این واقعیت اقتصاد ماست!
و نهایتا با دو بیت «دوست قبولم کن و جانم بستان /مستم کن و از هر دو جهانم بستان/ با هرچه دلم قرار گیرد بیتو/ آتش به من اندر زن و آنم بستان» سخنرانی پرتابوتبش را به پایان برد
تودیع و معارفه مصطفی پورمحمدی وزیر کشور دولت نهم هم یک حاشیه منحصربهفرد داشت. مراسم تودیع او که مجری انتخابات مجلس هشتم بود، یک هفته قبل از افتتاحیه مجلس هشتم برگزار شد تا مصطفی پورمحمدی فرصت ارائه گزارش از برگزاری انتخابات در افتتاحیه مجلس را پیدا نکند؛ سنتی که معمولا در ادوار مختلف مجلس به آن عمل میشود. این چنین هم بود که بسیاری از سایتها در آن مقطع پرسیدند که رئیسجمهور یک هفته هم نمیتوانست صبر کند؟
پورمحمدی درباره این اتفاق میگوید:«گفتم که هفت خرداد مجلس تشکیل میشود، من صبح هفت خرداد باید بروم گزارشم را بخوانم در مجلس. حالا یا هشتم یا نهم یا دهم خرداد تودیع است. خودم را تا دهم خرداد آماده کردم. البته نشد! هفت، هشت روز قبل از تشکیل مجلس، تودیع انجام شد. 47روز فاصله افتاد میان اعلام عزل تا تودیع».
مصطفی پورمحمدی درباره دلایل برکناریاش خیلی کم صحبت کرد اما بعدها در یک گفتوگو اظهار داشت که از وزارت کشور بیرون نیامده، آقای رئیسجمهور او را جابهجا کرده و عذرش را خواسته است. «باید توضیح بدهند که برای چی کنارم گذاشتند که تا به حال نگفتهاند. به هر حال یک و دو میکردیم. من با بیبرنامگی بهشدت مخالفم، با اینکه مدیران زود جابهجا بشوند مخالف بودم، با اینکه حرمت مدیران کم گذاشته شود و از آنها حمایت نشود مخالف بودم. بر این خیلی اصرار دارم که در انتخاب مدیران باید دقت شود و بر آنها نظارت شود. متأسفانه بسیاری از گزینشها سلیقهای بود، نه ضابطهای، من با این مخالف بودم و برخی تصمیمات عجولانه، تصمیمات خارج از توان دولت، یا مدیر.»شاید بخشی از نیش و کنایههای پورمحمدی مربوط به جابهجایی استانداران بوده که در دوران وزارت کشوری پورمحمدی یک رکورد بهجا گذاشت از حیث تعداد.
چنین کنایههایی بیشتر البته مربوط به دولت نهم بود. در دولت دهم محدوده تغییرات و جابهجاییها در بدنه دوستان رئیسجمهور بود که به منتقدان جدی دولت تبدیل نشدند. به غیراز مواردی که کمتر در حد وزیر بود، بیشتر تغییرات در حد معاونان رئیسجمهور بود که از جرگه یاران نزدیک احمدینژاد خارج شدند. مهرداد بذرپاش رئیس سازمان ملی جوانان سابق از این طیف بود. برای مراسم تودیع او و معارفه فرحناز ترکستانی که نسبتی نسبی هم با حمید بقایی داشت تاریخی تعیین شد و مراسم لغو شد و دوباره تاریخی تعیین و بالاخره هم ترکستانی از پذیرش پست ریاست سازمان ملی جوانان امتناع کرد.
تودیع و معارفههای جنجالی دولت بعضا به جابهجاییهای استانداران هم کشیده شد؛ آنجا که پیریایی استاندار سابق همدان که زمانی در خلال سخنرانیاش پیش از خطبههای نمازجمعه، مردم همدان علیه او شعار داده بودند، به استانداری قم رسید و جلسه معارفهاش در قم تحت تدابیر امنیتی برگزار شد چون مردم قم از برکناری حجتالاسلام موسیپور تنها استاندار روحانی کشور و انتصاب استانداری که گفته میشد منتسب به جریان انحرافی است، خیلی راضی نبودند.
آنجا موسیپور گفت که از این تغییر خوشحال است و کنایهای به برخی حضار زد که «از برخی افراد که در این جلسه هم حضور دارند تشکر میکنم که با قلم و قدم خود به رئیسجمهور در اتخاذ این تصمیم کمک کردند». وقتی هم وزیر کشور در این جلسه سخنرانی کرد و به آنجا رسید که جابهجاییها در نظام اسلامی طبیعی است یکی از طلاب حاضر در جلسه به سمت جایگاه حرکت کرد و حین سخنرانی از وی خواست تا علت تغییر ناگهانی استاندار قم را توضیح دهد. حالا باید منتظر ماند و دید در عمر کوتاهی که از دولت دهم باقی مانده است از این دست جلسات تودیع و معارفه چند نمونه دیگر خواهیم دید.