تاریخ انتشار: ۲۲ فروردین ۱۳۸۶ - ۰۸:۱۲

عباس ثابتی راد: هنگامی که روبه‌روی شهر بزرگ و اساطیری هانگ‌شو ایستاده بود، چنان مسحور این شهر با شکوه شد که شاید رویای بی‌بدیل شهری اینچنین را هرگز به خود ندیده بود؛ شهری با معابر عمومی بلند‌تر از سطح زمین و تفریحگاه‌های عمومی و بسیار زیبا.

در نقاط مختلف شهر و روی رودخانه‌هایی که از میان شهر می‌‌گذشتند، پل‌های بزرگی که حتی کشتی‌ها تجاری می‌توانستند از زیر آن بگذرند، شکوه این شهر اساطیری را بیشتر می‌کرد.

شهری که او در برابر چشمانش می‌دید شهری بود که در 700 سال قبل وجود داشت و دارای سیستم فاضلاب شهری و پلیس و جوخه‌های آتش‌نشانی و شبکه پستی و بسیاری از امکانات زندگی مدرن بود.

آنچه مارکوپولو در قرن 13 به عنوان اولین جهانگرد به ثبت رساند بیشتر شبیه داستان‌های بورخس است که در متن جهانی هزارتو می‌گذرد؛ جهانی که شاید با عجایب و شگفتی‌ها پیوندی ناگسستنی دارد.

 هرچند برای او که جوانی 17 ساله بود دیدن جهان تازه نوعی اعجاب را به همراه داشت. مارکوپولو هنگامی که هفت قرن پیش برای اولین‌بار از جهانی نوشت که هیچ کس حتی تصور وجود آن‌را در آن روزگار نداشت، نمی‌دانست بعدها و در روزگار مدرن، صنعتی پی‌ریزی می شود که به یکی از بزرگترین صنایع جهان تبدیل شده و خیلی زود صنایع قدرتمندی مانند نفت و خودروسازی را به زانو درمی آورد و بی‌رقیب به راهش ادامه دهد.

راهی که مارکوپولوی جوان به دلیل تجارت پی‌ریزی کرد و شاید به خاطر یادگار از آن دوران برای خود نوشته‌هایی فراهم آورد، در قرن جدید به یکی از مهم‌ترین صنایع درآمدزای کشورهای مختلف تبدیل شده و بسیاری از کشورها را در مسیری قرار داده که جز کشاندن مردمان مختلف از سرزمین‌های گوناگون به سرزمین‌شان به چیزی دیگر نمی‌اندیشند.


در واقع گردشگری به یکی از مهم‌ترین نیازهای بشری در جهان جدید تبدیل شده و سیاست کشورها را در این راستا تنظیم می‌کند.

صنعتی که سالانه بیش از 400میلیارد دلار روانه صندوق کشورهایی می‌کند که از این بازار سهم دارند و آنها را  به بزرگترین بهره‌مندان از این صنعت تبدیل می‌کنند. هرچند بسیاری از جاذبه‌هایی که به تصور دارندگان آن می‌تواند محملی باشد برای رشد این صنعت، اما این واقعیت که کشورهایی که هم‌‌اکنون از بازار جهانی گردشگری بی‌بهره‌اند، به رغم داشتن این جاذبه‌ها هنوز سهمی درخور نیافته‌اند.

اگر روزگاری مارکوپولو به چشم یک بهت‌زده به آثار و اقلیم ایران می‌نگریست و از آن به عنوان یکی از شگفتی‌های جهان یاد می‌کرد امروز نه تنها فرصتی برای اخلافش نیست تا به دیدن این آثار بیایند، بلکه بسیاری از گردشگران نیز از وجود چنین آثاری اطلاعی ندارند و تنها ایران را به عنوان کشوری که خاویار و فرش دارد و هرازگاه نیز با بیانیه‌های سیاسی ، خود را به جهانیان می‌شناساند در نظر می آورند. این تمام دستاورد ما از صنعت پر سود گردشگری است؛ صنعتی که امروزه بیشترین سود و درآمدزایی را برای کشورهایی به ارمغان می‌آورد که هیچ بهره‌ای از جاذبه‌های تمدنی ندارد.

آمارها، نشانگر واقعیت
مرور آمارها و گزارش‌های گوناگون درباره گردشگری ایران، بیش از آنکه به ما اعتماد به نفس بدهد، نگران‌کننده است. براساس رتبه‌بندی یونسکو، ایران به لحاظ تنوع زیستی و جاذبه‌های طبیعی در رتبه پنجم جهان و از نظر جاذبه‌های گردشگری جزو 10کشور برتر دنیاست که در نگاه اول می‌توان به فرصت‌ها و مزیت‌های گردشگری کشور توجه کرد. بر همین اساس و توجه به این جاذبه‌ها در برنامه‌های توسعه‌ای کشور، این صنعت نیز مورد توجه قرار گرفته است.

براساس برنامه چهارم توسعه قرار است کشور با پایان برنامه توسعه، توانایی جذب حداقل 5 درصد از درآمد جهانی صنعت گردشگری را داشته باشد. همچنین براساس پیش‌بینی‌های انجام شده تا سال 2020 میلادی تعداد گردشگرانی که به ایران می‌آیند، باید در حدود 20میلیون نفر باشد. این در حالی است که شاید تحقق 50درصدی این برنامه، بسیار بلند پروازانه  به نظر برسد. اهدافی که در نگاه اول و با توجه به جاذبه‌های گردشگری ایران شاید چندان دور از ذهن نباشد، اما با نگاهی بر عملکرد مسئولان گردشگری کشور مسلماً دست نیافتنی و بسیار بلند پروازانه است.


این در حالی است که در بهترین شرایط کشور نتوانسته است میزبان بیش از 5/1میلیون گردشگر خارجی باشد. نکته‌ای که مؤید این مطلب است، آماری است که مشایی رئیس سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری در ماه‌های گذشته از تعداد گردشگران خارجی که در سال گذشته به ایران سفر کرده‌اند، ارائه داده است.

 اسفندیار رحیم مشایی هنگامی که در برابر انتقادهای مجلسیان از عملکردش در سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری، آمار گردشگرانی که در 9 ماه سال وارد کشور شده‌اند را اعلام می‌کرد، از فعالیت ویژه این سازمان سخن گفت و از رشد 71 درصدی گردشگران ورودی به کشور سخن راند.

 بر اساس سخنان اولین مقام مسئول این حوزه تعداد مسافران ورودی به کشور در حدود یک میلیون و 566هزار و 900 نفر بوده‌‌اند که نسبت به سال قبل از آن رشدی در حدود 66/2 درصد داشته است.

این در حالی است که تعداد گردشگران ورودی به کشور در سال 83  براساس برنامه سوم توسعه می بایست به 4میلیون نفر می‌رسید که بر اساس آمارهای منتشر شده گردشگران ورودی به کشور کمتر از 5/1 میلیون نفر بوده است. این تمام دستاورد ما از صنعتی است که امروزه با صنایع بزرگ جهانی نظیر نفت و خودرو در حال برابری است. به ویژه اینکه ما به زعم سازمان یونسکو از پتانسیل بالایی در جذب توریسم برخورداریم که تا به امروز نامکشوف مانده است.

آنها که پیشتازند
تقریباً 50 درصد از درآمد 400 میلیارد دلاری صنعت توریسم در جهان را تنها 5کشور اروپایی و آمریکایی بهره می‌برند. کشورهایی مانند آمریکا، فرانسه، اسپانیا، ایتالیا، انگلیس و آلمان در صدر کشورهایی هستند که توانسته‌اند بیشترین سهم را از آن خود کنند. در این میان فرانسه با جذب سالانه 76میلیون نفر در مقام نخست قرار دارد و آمریکا با گردشگرانی در حدود 60میلیون نفر در مقام دوم و کشورهای ایتالیا و انگلیس و آلمان نیز در مقام‌های بعدی قرار دارند.

یونسکو در آخرین رنکینگ خود اعلام کرده که کشور چین و امارات متحده عربی توانسته‌اند خیلی زود خود را به جمع کشورهایی برسانند که در ایجاد بستری برای رونق بیشتر صنعت گردشگری موفقیت چشمگیری بدست آورده‌اند. چین با جذب در حدود 40میلیون گردشگر بخش عمده ای از درآمدهای صنعت توریسم را به خود اختصاص داده است.

تبدیل صنعت گردشگری در سالهای اخیر به نخستین صنعت پردرآمد دنیا و افزایش سرعت روند رشد گردشگری در کشورهای مختلف جهان شگفتی بسیاری از کارشناسان اقتصادی را برانگیخته است. آمارها حاکی است که میزان مبادلات بین‌المللی دهه 90 میلادی نشان از آن دارد که صنعت گردشگری پس از تنها یک دهه توانسته است رکوردی افسون‌کننده از خود به جا بگذارد و از دیگر رقیبانش سبقت معناداری بگیرد.

در این میان کشورهای در حال توسعه نیز طی یک دهه توانسته‌اند سهم گردشگری خود را به 95 درصد افزایش دهند، به طوری که در سال2000 این کشورها، میزبان 290 میلیون و 600هزار نفر گردشگر باشند.

از این ارقام کشورمان تنها سهمی اندک را به خود اختصاص داده است. در واقع ما با توجه به داشتن جاذبه‌های متعدد گردشگری حتی نتوانسته‌ایم برنامه‌هایی را که برای توسعه این صنعت پیش‌بینی کرده‌ایم به ثمر برسانیم و تنها به جاذبه‌هایی دل خوش کرده‌ایم که در پس ناکارآمدی‌‌مان، رؤیای ایجاد صنعتی را در سر می‌پروراند که هم اکنون غریبه‌ایم با آن.

ما فراموش شده‌ایم
دیگر کافی است سخن گفتن از میراث منحصر به فرد تاریخی به جا مانده از روزگار دور. دیگر نیازی نیست که هر روز آمار یونسکو را مرور کنیم و به خود ببالیم از داشتن میراثی فرهنگی که سالهاست در مناطق فراموش شده کشور منتظر گردشگرانی است که هیچ‌گاه به این سرزمین راه نگشوده‌اند.

توماس آچلیس رئیس کنفدراسیون روابط عمومی اروپا، هنگامی که سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری بودجه حیرت‌آور 300میلیاردی را برای گسترش صنعت گردشگری پیش‌بینی کرده بود تا بر پایه آن بتواند به تعبیری زیرساخت‌های این صنعت را پی‌ریزی کند، در جایی گفته بود: «صنعت گردشگری ایران نیاز به سرمایه‌گذاری 300میلیارد دلاری برای هتل‌سازی و تامین زیرساخت‌های این صنعت ندارد؛ بلکه بهتر است 299میلیارد دلار از این بودجه را به تغییر نگرش جهانیان به ایران اختصاص دهد.»

شاید این سخنان بیش از هر چیز بیانگر این واقعیت باشد که مشکل عمده صنعت گردشگری کشور نه تنها زیرساخت‌های عمومی نیست بلکه بخش عمده‌ای از آنچه می‌توان به عنوان مشکلات این صنعت قلمداد کرد، در ناشناخته بودن جاذبه‌های گردشگری ایران است.

براساس تحقیقی که در یکی از دانشگاه‌های آلمان انجام شده‌است، بسیاری از شهروندان آلمانی ایران را تنها به خاطر خاویار و فرش و بیانیه‌های سیاسی می‌شناسند و تنها برخی از آنها که موفق شده‌اند در طول سالهای قبل به ایران بیایند، از جاذبه‌های اکوتوریستی و فرهنگی ایران اطلاع دارند.

 این واقعیت کشور ما را به عنوان یکی از ناشناخته‌ترین کشور‌های جهان در عرصه گردشگری مطرح می‌کند. کشوری که در کتاب‌های بجا مانده از جهانگردان کهن همواره شکوه و جذابیت فراوانی داشت امروزه به عنوان سرزمینی مهجور قلمداد می‌شود که فارغ از هرگونه جاذبه جهانی است.

در حالی که مسئولان سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری کشور ضعف عمده این صنعت را در نبود زیرساخت‌ می‌دانند و سعی در ایجاد بسترهای اصلی برای اسکان جهانگردان و گردشگران احتمالی این صنعت‌ دارند، در کشورهای همسایه ما که بطور قطع حتی یک دهم از جاذبه‌های اقلیمی و میراثی ما را ندارند گردشگران بی‌شماری در پشت درهایشان صف کشیده‌اند و خواهان استفاده از  جاذبه های کشورشان هستند.

بازگشت به آغاز متن
هنوز رؤیای شهری افسانه‌ای در اندیشه نیمه‌جان مارکوپولوی جوان رنگ نباخته است که امروز وارثان او در نقاط مختلف دنیا به هیات میراث‌داری واقعی بر‌آمده‌اند و به سفر در این کره خاکی پرداخته‌اند.

 او که روزگاری از دیدن مظاهر تمدنی سایر ملل در شگفت مانده بود، اولین طلایه‌داری بود که صنعت گردشگری را پایه‌گذاری کرد. صنعتی که در روزگار جدید رونق فراوان یافته بر پایه گزارشاتی بوده که مارکوپولو در قرن 13میلادی نوشته است. هرچند بسیاری از مورخان هموطن او امروزه به این یقین رسیده‌اند که مارکوی جوان هیچ‌گاه به چین و هند سفر نکرده است و تنها توانسته تا دروازه‌های ایران مسافرت کند. اما با همه اینها نمی‌توان فراموش کرد ایرانی که  او در کتاب‌هایش از آن سخن گفته امروزه فراموش شده است.

ایران شاید در آرزوی روزهای شکوهمند برآمده از تاریخ باشد که در آن بزرگترین گردشگران جهان از آن به عنوان ماوایی برای گردشگری یاد می‌کنند و جاذبه‌های بی‌بدیل آن‌را می‌ستایند.

چه کسی می‌تواند تصور کند که ایران با داشتن بیش از یک میلیون اثر فرهنگی قابل ثبت، امروزه تنها 4 صدم درصد از درآمدهای صنعتی را در اختیار دارد که روزگاری از پررونق‌ترین کشورهای جهان  در این عرصه بود و در مسیر راهی قرار داشت که امروزه شکوه بازآفرینی آن رؤیای همه گردشگران است؛ جاده ابریشم. ما تنها رؤیای دوری از آن روزگار داریم و ایرانی را می‌توانیم تصور کنیم که بجا مانده از آن دوران است.