درباره کارخانههای قند هم گفته میشود که اگر مجبور به نصب سیستم تصفیه پساب سه مرحلهای شوند همگی ورشکست خواهندشد، درباره قالی و خاویار هم آمارها حکایت از تداوم روند نزولی دارند.
با این همه تاکنون نشنیدهایم عملاً هیچ کارخانه نساجی، کارخانه قند، کارگاه قالیبافی یا مجموعه تولیدکننده خاویار تعطیل شوند. در حالی که پس از یک سال گذشته نزدیک به نیمی از دفاتر خدمات مسافرتی یا تعطیل شده، و یا با تعطیل محل فعالیتهای تورگردانی عملاً فقط به بلیت فروشی روی آوردهاند. پس به جرأت میتوان گفت ورشکستهترین بخش اقتصاد ایران در حال حاضر حوزه گردشگری است و عملاً، آنچنانکه خواهید خواند، این بخش در وضعیت احتضار قرار گرفته است.
گفتههای دستاندرکاران
چندی پیش سمیناری برگزار شد با عنوان «همایش تخصصی تورهای ارزان» گفتههای شرکتکنندگان در این همایش شنیدنی است.
جمشید حمزهزاده که با عنوان «رئیس ستاد تمهیدات سفرهای دائمی» سخن میگفت اشاره کرد که: «هماکنون بازار تورهای ورودی به کلی تعطیل است و در بازار این تورها با بیشترین کاهش روبهرو بودهایم... بیش از2 هزار و 660 دفتر خدمات مسافرتی در کشور وجود دارند که از این میزان تنها دو هزار و 45 دفتر فعال و بقیه در حال تعطیلی یا تعلیق به سر میبرند که نشان از وضعیت مناسبی در این دفاتر نیست. از طرفی دیگر هم ضریب اشتغال اماکن اقامتی و پذیرایی نیز نشان میدهد که به طور میانگین در طول سال 70 درصد ایام را خالی از مسافر هستند...»
در همین همایش فرخ کریمی «مسئول تورهای ارزان قیمت» نیز گفت: «در حال حاضر براساس آمار و ارقام موجود صنعت گردشگری کشورمان به دلایل مختلف در یک دوره انفعالی و در موقعیتی بدتر از روز قبل به سر میبرد...»
اما دستاندرکاران بخش خصوصی نسبت به وضعیت موجود صنعت ایرانگردی حتی بدبینتر از دو مقام مسئول فوقالذکر هستند. مدیر یکی از دفاتر خدمات مسافرتی در گفتوگو با خبرنگار ما اشاره میکند که اغلب همکارانش ناچار شدهاند بخش عمده کارمندان خود را اخراج کنند و این موضوع حتی شامل تور لیدرهایی شده که بعضاً آژانس برای تربیت و آموزش آنها هزینه بسیاری متحمل شده است.
او اشاره میکند که اغلب آژانسها عملاً تلاش برای جذب تورهای ورودی را رها کردهاند و از آن بدتر اینکه میتوان گفت بیش از نود درصد آژانسهایی که فقط به بند ب (مجوز تورگردانی) متکی بودهاند در حال ضرردهی هستند و عملاً کار بیشتر آژانسها بلیتفروشی است، نه تورگردانی.
مدیر یک هتل چهار ستاره نیز میگوید: رسیدن متوسط ظرفیت اشغال یک هتل به کمتر از 30 درصد می دانید به چه معناست؟ یعنی اینکه اغلب هتلها در حال حاضر توان تأمین هزینههای اجرایی خود را هم ندارند، جبران هزینههای استهلاکی یا کسب سود، جای خود را دارد.
با این وضعیت، انتظار دارند سرمایهگذاران به صنعت هتلداری علاقهمند شوند. او اضافه میکند که اگر وامهای اعطایی نباشد، بعید است حتی یک نفر در حال حاضر علاقهمند به هتلسازی در ایران باشد.
قاتق نان یا قاتل جان؟
محمدی، کارشناس گردشگری، اشاره میکند که در سال جاری در حالی که تعداد تورهای ورودی نسبت به سال قبل از آن حدود 50 درصد کاهش داشته، شمار تورهای خروجی حدود همین میزان افزایش داشته است.
یعنی صنعتی که قرار بوده در ایران شغل ایجاد کند و درآمد ارزی به کشور بیاورد، به دلیل برنامهریزیهای غلط عملاً به صنعتی برای خروج ارز از کشور و ایجاد شغل در کشورهای همسایه تبدیل شده است! او اضافه میکند ندانمکاریها باعث شده هر ماه دهها پرواز ایرانیها را به دوبی ببرد.
صنعت گزافهگویی
دکتر محمدی درباره دلایل رسیدن صنعت ایرانگردی به مرزهای نابودی میگوید: مسئولان خیلی دوست دارند پشت بها نه حضور آمریکا در منطقه و التهابهای سیاسی خاورمیانه پنهان شوند اما واقعیت این است که مشکل این صنعت بیبرنامگی، سردرگمی و ضعف در مدیریت است و به جرأت میتوان گفت به نسبت سرمایههایی که وجود داشته، حتی در زمان وقوع التهابات بزرگتری همچون جنگ افغانستان یا ماههای اولیه حمله آمریکا به عراق اوضاع ایرانگردی از شرایط حاضر بهتر بوده است.
حتی به نسبت تعداد دفاتر خدمات مسافرتی و حجم سرمایهها در نیمه دوم دهه هفتاد نیز شرایط بسیار بهتر از حالا بوده است. دکتر محمدی اشاره میکند که متاسفانه این صنعت پر شده است از مدیران بیتجربه، گزافهگو و پنهانکاری که به جای توجه ریشهای و کارشناسی به مسائل این صنعت حرفهای پادرهوا میزنند.
چه باید کرد؟
براساس برنامه ملی توسعه گردشگری، مقرر بوده که تا پایان امسال شمار توریستهای ورودی به کشور مابین دو تا دو و نیم میلیون نفر باشد.اما با جمع بست گداهای پاکستان و جویندگان کار!! قفقازی و... این شمار در حال حاضر به نصف این مقدار هم نمیرسد و شمار توریستهای واقعی (آنچه که مورد نظر برنامه ملی بوده و شامل جهانگردانی میشود که با تور به کشور میآیند، در هتل اقامت میکنند، از مراکز فرهنگی و تفریحی دیدن میکنند و...) قطعاً از بیست درصدمقدار پیشگفته هم کمتر است.
هشتاد درصد عدم موفقیت در اجرای برنامه مصوب دولت را چه کسی باید پاسخگو باشد؟ و جالب است که حتی تصریح مقامات دولتی روند روبه قهقرا است یعنی تا پایان سال و تا سال آینده براساس روال موجود اوضاع حتی از شرایط حاضر هم بدتر خواهد شد. در این شرایط روزنامهها پر است از مصاحبههای رنگارنگ و وعدههایی برای چند هزارمین بار ادعا شده. به راستی در نابودی صنعت گردشگری روزنامهنگاری هم به اندازه مدیران ناوارد و بیتجربه مقصر نیستند؟