همسر مدیرعامل یک شرکت خصوصی آن شب سوار بر خودروی 206 خود قصد ورود به پارکینگ خانهاش را داشت که ناگهان دو جوان 30ساله وارد ماشین وی شدند. یکی از آنها اسلحه کمری در دست داشت و او را تهدید به سکوت کرد. زن که بهشدت وحشت کرده بود چارهای جز تسلیم ندید. مردان مسلح چشمان گروگان خود را بستند و او را به صندلی عقب خودرواش منتقل کردند. بعد از آن شروع به حرکت کردند و به این ترتیب نخستین مرحله از نقشه گروگانگیری 200میلیون تومانی آنها عملی شد.
اولین تماس
چند دقیقه از ماجرای ربوده شدن زن جوان میگذشت که آدمربایان با همسر وی تماس گرفتند و ماجرای ربودن همسرش را مطرح کردند. آنها برای آزادی گروگان خود درخواست 200میلیون تومان پول از مدیرعامل شرکت کردند و به او گفتند که اگر این پول را نپردازد همسرش را خواهند کشت. آنها برای اینکه وی را از ماجرای آدمربایی مطمئن کنند تلفن همراه را در اختیار زن وحشت زده قرار دادند تا او شوهرش را راضی به پرداخت پول کند. پس از این تماس، آدمربایان که هنوز به مخفیگاه خود نرسیده بودند در بین راه با تهدید کارتهای عابربانک گروگان و رمز آن را گرفتند و در چندین نوبت اقدام به برداشت پول از حساب وی کردند.
پلیس وارد میشود
مرد مدیرعامل که بعد از تماس آدمربایان و شنیدن صدای وحشتزده همسرش بهشدت ترسیده بود به پلیس آگاهی رفت تا ماجرای آدمربایی را به کارآگاهان اطلاع دهد.
فرار گروگان زیرک
با شکایت مدیرعامل شرکت، تیمی از مأموران اداره یازدهم پلیس آگاهی تحقیقات خود را آغاز کردند و به شاکی آموزشهای لازم در این زمینه را ارائه دادند. درحالیکه تحقیقات برای شناسایی آدمربایان و نجات گروگان ادامه داشت در کمتر از 12ساعت گروگان زیرک موفق شد در غرب پایتخت از دست آدمربایان فرار کند و با همسرش تماس بگیرد. کارآگاهان نیز با تماس شاکی پرونده در جریان موضوع قرار گرفتند و راهی منطقه شهران شدند و با شناسایی گروگان، او را به اداره یازدهم منتقل کردند.
وی در تحقیقات به مأموران گفت: آدمربایان دو جوان در حدود 30ساله بودند و وقتی سوار ماشینم شدند چشمانم را بستند و در این مدت درحالیکه داخل ماشینم بودیم در سطح شهر میگشتند تا اینکه لحظاتی پیش در خیابانی در غرب پایتخت توقف کردند. در همین حین یکی از آنها از ماشین پیاده شد و به سوپرمارکتی در همان حوالی رفت تا خرید کند. آنها تصور میکردند من نمیتوانم جایی را ببینم و حتی جرأت تکان خوردن هم ندارم اما وقتی یکی از آنها از ماشین پیاده شد، از فرصت استفاده کردم و بعد از باز کردن در ماشین، با داد و فریاد از مردم کمک خواستم.
وی ادامه داد: همان لحظه خودم را از داخل ماشین به بیرون پرت کردم و آدمربایان با دیدن این صحنه من و ماشین را رها کردند و پا به فرار گذاشتند.
کارمند خیانتکار
با افشای این حقایق کارآگاهان ردیابیهای خود را برای شناسایی آدمربایان آغاز کردند و در نخستین مرحله با کمک گروگان به
چهره نگاری متهمان پرداختند و در بررسی آلبوم مجرمان سابقه دار موفق شدند یکی از آنها را به نام حمید 21ساله شناسایی کنند.
با شناسایی این متهم، مأموران مخفیگاه وی را تحتکنترل قرار دادند تا اینکه سرانجام ظهر 26آذرماه در جنوب تهران دستگیرش کردند. در بازرسی از مخفیگاه وی یک اسلحه کمری نیز کشف شد.
متهم دستگیر شده در بازجوییها به آدمربایی اعتراف کرد و مخفیگاه همدستش جمشید را لو داد. وی نیز دستگیر شد و در تحقیقات راز مهمی را فاش کرد. متهم اقرار کرد که نقشه آدمربایی را یکی از دوستانش به نام مجید طراحی کرده است. او مدعی شد که مجید کارمند شرکت شاکی است و وی بود که اطلاعات لازم را برای اجرای نقشه در اختیار آنها قرار داد.
او همچنین گفت: وقتی مجید این پیشنهاد را به من داد، من بیکار بودم و پول نداشتم. او گفت مدیرعامل شرکتی که در آن کار میکند وضع مالی خیلی خوبی دارد. وی میگفت یک نفر مثل او این همه پول دارد که نمیداند با آن چکار کند و یکی هم مثل ما وضعیتش اینطور است. مجید آن روز نقشه ربودن همسر مدیرعامل را مطرح کرد و گفت که مدیر شرکت پول خوبی برای آزادی او میدهد. وی ادامه داد: برای اجرای این نقشه نیاز به یک خلافکار حرفهای داشتیم و من حمید را به او معرفی کردم. قرار نبود من در آدمربایی حضور داشته باشم اما حمید و مجید مرا وسوسه کردند و به این ترتیب پای من نیز به این پرونده کشیده شد.
بعد از اعترافات این مرد، مدیر شرکت در اداره آگاهی حاضر شد و مجید را بهعنوان یکی از کارمندان شرکتش شناسایی کرد. کارآگاهان همان روز مجید را در یک عملیات غافلگیرانه دستگیر کردند. این مرد نیز در بازجوییها وقتی شواهد را علیه خود دید لب به اعتراف گشود و به طراحی نقشه آدمربایی اعتراف کرد. سرهنگ عباسعلی محمدیان، رئیس پلیس آگاهی تهران، با اعلام این خبر گفت: قرار قانونی برای متهمان پرونده صادر شده است و آنها جهت انجام تحقیقات تکمیلی، در اختیار ماموران اداره یازدهم پلیس آگاهی تهران قرار گرفتهاند.