اوایل اردیبهشتماه امسال وقتی زنگ تلفن مرکز فوریتهای پلیسی 110 به صدا درآمد، از پشت خط صدای مردی به گوش رسید که مدعی بود مادر سالمندش توسط نوهاش گروگان گرفته شده است.با گزارش ماجرا به کلانتری، مأموران راهی خانه مورد نظر در شمال پایتخت شدند که در آن زنی سالخورده به یک صندلی طنابپیچ شده و توسط نوهاش گروگان گرفته شده بود.
با دستگیری نوه گروگانگیر، مأموران به تحقیق از آنها پرداختند تا راز این ماجرای عجیب را فاش کنند. زن سالخورده در توضیح ماجرا به مأموران گفت: چند روز پیش حسین که نوه دختریام است با من تماس گرفت و مدعی شد که دوستانش را به یک مهمانی دعوت کرده و برای پخت غذا نیاز به کمک دارد. از آنجا که پدر و مادر او به مسافرت رفته بودند من برای کمک به وی راهی خانه دخترم شدم اما به محض ورود به داخل خانه، نوهام به من حمله کرد و بعد از بستن دست و پایم مرا به اتاقش برد.
شاکی ادامه داد: هرچه فریاد زدم بیفایده بود و او با چسب دهانم را بست و تهدید کرد که اگر حرفی بزنم مرا میکشد. در آن لحظات وحشت کرده بودم و نمیدانستم نوهام از این کار چه انگیزهای دارد. او دست و پای مرا با طناب به یک صندلی بست و 3روز در داخل اتاق مرا زندانی کرد و در این مدت روزی یک وعده به من غذا میداد. هر وقت هم تلفن همراهم زنگ میخورد گوشی را در اختیار من قرار میداد و از آنجا که میدانست پسرهایم هر روز با من تماس میگیرند تا احوالم را جویا شوند، چاقو را زیر گلویم میگذاشت و با تهدید میخواست که به آنها دروغ بگویم و ادعا کنم که برای مهمانی به خانه دوستانم رفتهام.
اخاذی میلیونی
زن سالخورده ادامه داد: 2روز از ماجرا میگذشت تا اینکه نوهام از داخل کیفم دسته چکم را بیرون آورد و با نوشتن مبلغ 70میلیون تومان روی یکی از چکها، خواست که آن را امضا کنم. من زیر بار نرفتم اما او با داد و فریاد تهدید کرد که اگر امضا نکنم مرا میکشد. روز سوم نوهام چک را روی میزم گذاشت و گفت تا چند ساعت دیگر بر میگردد و تا آن زمان من باید آن را امضا کرده باشم.
وقتی از اتاق خارج شد درحالیکه دست و پاهایم به صندلی بسته شده بود، صندلی را حرکت دادم و به سختی توانستم خودم را به میزی که موبایلم روی آن بود برسانم. با دستهای بسته موبایلم را برداشتم و برای اینکه سر و صدا نکنم، پیامکی برای پسرم فرستادم و گفتم که نوهام مرا در اتاقش زندانی کرده و نیاز به کمک دارم. بعداز آن پسرم ماجرا را به پلیس خبر داد و با حضور مأموران در خانه، نجات یافتم.
بعد از اظهارات پیرزن، پرونده پیش روی قاضی دادسرای شمیرانات قرار گرفت و متهم نیز در بازجوییها به زندانی کردن مادربزرگش برای اخاذی میلیونی اعتراف کرد. وی گفت: پدربزرگم بازاری بود و ثروت زیادی داشت. بعد از مرگ وی همه اموال و زمینهایش به مادربزرگم رسید. اما او فقط به پسرهایش اهمیت میداد. با وجود اینکه مادر من زحمات زیادی برای او میکشید اما مادربزرگم همیشه به پسرهایش توجه میکرد. این موضوع همیشه مرا آزار میداد تا اینکه برای انتقامجویی از مادربزرگم نقشه کشیدم تا دست به اخاذی از وی بزنم. بعد از اعتراف پسر جوان به گروگانگیری و اخاذی از مادربزرگش برای وی قرار قانونی صادر شد و تحقیقات درخصوص این پرونده ادامه دارد.