آمارکسانی که بر اثر بیحوصلگی، بیدقتی یا بیتجربگی پزشک و پرستار، جان خود را از دست میدهند جایی ثبت نمیشود. این ویژگی فقط مخصوص کشور ما نیست بلکه هیچ کشور پیشرفته و پسرفته و در حال توسعه یا جامانده از توسعهای آماری از این دسته فوتیها و کشتهشدگان ندارد؛ نه اینکه کسی نخواهد یا مثلا خدای ناکرده دولتها در پنهان کردن تعداد این کشتهشدگان عمدی داشته باشند اما شرایط معمولا یک جوری است که هیچ وقت معلوم نشود که چطور میشود یک نفر که قرار نبوده بمیرد در اثر سهلانگاری پرسنل درمان تصمیمش عوض میشود و زندگیاش به خاتمه میرسد بیآنکه حتی نامش در جایی ثبت شود که مثلا چگونه و به چه دلیل مرده است.هر چه که ثبت این وقایع حیاتی با اختلال و کمکاری روبهرو است، حافظه مردم پر است از نام و مشخصات افرادی که اینگونه کشته شدهاند؛ شما به یاد دارید که در چند مراسم عزاداری شرکتکردهاید که صاحبان عزا ، با جگر سوخته ، از خدا خواستهاند تا مقصر مرگ عزیزشان را بهسزا برساند و مشخصا منظورشان از مقصر کسانی بودهاند که با سهلانگاری سبب فوت عزیزشان شدهاند. این افراد میتوانند اعضای گروه اورژانس باشند که دیر در محل حاضر شدهاند یا پزشک کشیک یک بیمارستان که سرش شلوغ بوده و یک نسخه داده و بیمار را از سر خودش باز کرده و یا یک پرستار که خیلی حوصله نداشته و شکایتهای بیمار را نشنیده گرفته است. در حافظه مردم ما سالهاست که بخشی رنج کشیده، ترسیده و تاریک و مبهم ، به کادر درمان اختصاص دارد و اصلا ممکن است ترس از پزشک که در کشور ما خیلی هم زیاد و شایع است از همین حافظه شکل گرفته باشد.
از مرگ که بگذریم، حرفهای زیادی هم درباره اشتباههایی که در درمان بیمار رخ داده است وجود دارد. اصلا ایرانیها عادت کردهاند برای اینکه از چند و چون بیماریشان سردربیاورند به چند پزشک دیگر مراجعه کنند. نه اینکه خیال کنید این عادت یک وسواس بیدلیل است؛ نه این طور فکر نکنید؛ خدای ناکرده مردم ما یک مشت روانپریش نیستند که دربهدر دنبال پزشکهای متعدد باشند. تجربه دوستان، اطرافیان و گاهی هم تجربههای شخصی نشان داده که فقط و فقط برخی پزشکان ممکن است در تشخیص بیماری دقت کافی داشته باشند؛ بنابراین عقل حکم میکند برای درمان حتما به چند پزشک متوسل شویم.
معلوم نیست چند تا آدم باید از حق حیات محروم شوند و چندین و چند نفر دیگر باید با بیماریهای پیچیده دست و پنجه نرم کنند تا بالاخره یک جایی، مسئولی، نهادی و سازمانی بیاید و کارها را قدری بسامان کند. البته در ابتدای این نوشته هم تأکید شد که آمار افرادی که از مشکلات درمانی آسیب دیدهاند در جایی ثبت نمیشود؛ بنابراین انکار این داستان از اصل هم کار سختی نیست و فرداست که گروهی مسئله را بهطور کلی انکار کنند اما آنها هم دلیل کافی برای رد کردن ماجرا ندارند.