از جمله این برنامهها میتوان به محله بهداشت، مدرسه موشها، زیزیگولو، قصههای شیرین دریا و... اشاره کرد. این برنامهها در کنار آثاری نظیر پسر شجاع، خانواده دکتر ارنست، بچههای کوه آلپ و... فضایی پر از آرامش به کودکان هدیه میدادند. آنها با دیدن این کارتونها و برنامهها مسائلی نظیر مهر، محبت، انسان دوستی، پشتکار، صداقت و اخلاق را آموزش میدیدند بدون اینکه چیزی به آنها القا یا پیامها به صورت مستقیم به کودکان و نوجوانان منتقل شود. اما پس از این مدت سمت و سوی ساخت برنامهها به سوی برنامههای عروسکمحوری رفت که یک عمو، خاله یا دایی آن را همراهی میکرد. در ابتدا، این برنامهها به مذاق خردسالان خوش آمد و همین خوش آمدن دریچهای باز کرد تا برنامهسازان از سایر ژانرها در این حوزه غفلت ورزند و روزبهروز بر تعداد داییها، خالهها و عموها در تلویزیون افزوده شود.
این رویه ادامه داشت تا همین چند سال اخیر که مدیران تلویزیون تصمیم گرفتند که شبکهای ویژه کودکان و نوجوانان راهاندازی کنند و در گام اول شبکه دو را به این امر گماردند؛ ماموریتی که هرچند نتوانست به موفقیت چشمگیری برسد اما باعث شد تا حداقل برنامههای ویژه کودکان و نوجوانان در یک شبکه متمرکز شوند.
در حال حاضر گروههای مختلفی در شبکه دو ویژه گروه سنی خردسال، کودک و نوجوان مشغول برنامهسازی هستند اما دیگر خاطره زیزیگولو، مدرسه موشها و... تکرار نشد. برنامهها بر مدار تکرار میچرخند و کودکان سرزمین ما اوقات زیادی را صرف دیدن لوحهای فشرده انیمیشنهای روز دنیا میکنند.
در این باره علی زارعان، مدیر گروه کودک و نوجوان شبکهدو در گفتوگو با همشهری گفت: باید رشد کیفی و کمی هم تراز باشد. تولید خیلی از برنامهها به نظر میرسد که نیاز است. حضور عمه، عمو و خاله هم تا حدودی لازم است. چون فضای تلویزیون حداقلی است. صدا و سیما در این سالها رشد بسیار جذاب و ارزشمندی در عرصه کودک داشته است؛ شبکه کودک راهافتاده و شبکه پویا نیز فعالیت میکند. در این مقطع یک دوره گذار به وجود میآید که همه ما باید آن را درک کنیم. در این دوره مسیر به سمت افزایش کیفیت است. تلویزیونی که در طول ۲۴ ساعت فقط سه الی چهار ساعت برنامه کودک در تمام شبکههایش پخش میکرد، الان حدود ۳۰ ساعت برنامه در روز پخش میکند. در رسانه ملی بیش از ۱۵۰ نیروی متخصص در حوزه کودک وجود دارد و میتوان گفت که تلویزیون با حدود ۷۰درصد از نیروهایش برای حوزه کودک و نوجوان برنامهسازی میکند. اگر این فرصت پختهتر شود، آن وقت خالهها، عموها و عمهها کمرنگتر میشوند.
وی ادامه داد: الان هم خوشبختانه تعدادشان نسبت به چند وقت پیش کمتر شده و میتوان به آینده تلویزیون و برنامههای کودک امیدوار بود. همان قدر که نقد میکنیم باید حمایت هم داشته باشیم. از بعضی از نیازهای رسانهای کودک خیلی حمایت نشده است. نه اینکه فقط مدام آن را نقد کنیم. مثلا دس دسی، دختر من و یا برنامههای عموپورنگ از جمله برنامههای موفق تلویزیون هستند. عموپورنگ سالی سه ماه روی آنتن است و مابقی سال روی برنامه های جدیدش فکر و برنامهریزی میکند.
زارعان درباره یک شبکه کودک ایدهآل نیز تصریح کرد: شاید ما در این حوزه به یک شبکه نیاز نداشته باشیم و کمکم به این جمعبندی برسیم که شبکه خردسال، شبکه کودک و شبکه نوجوان باید داشته باشیم تا بتوانیم قابلیتهای هر حوزه را به خوبی مورد استفاده قراردهیم و آنها را بیرون بکشیم. شبکهها در دوره فعلی زیاد میشوند، ولی این شبکهها طراحی محتوا ندارند. اما در دوره بعدی ناخودآگاه خود را اصلاح میکنند و این طبیعت این مسیر است. میتوان در دو سال آینده به شبکههای مستقل کیفی امیدوار بود و قطعا این اتفاق خواهد افتاد. اما درباره برنامههای کودک شبکه دو سیما، رضا فیاضی نظر دیگری دارد. فیاضی در مجموعه زیزیگولو نقش آقای جمالی را بازی میکرد؛ نقشی که به گفته خودش هنوز برای بسیاری از این مخاطبان با این نام شناخته میشود. او درباره وضعیت فعلی برنامههای کودک تلویزیون در گفتوگو با همشهری عنوان داشت: من برنامه نو، تازه و بکری در این حوزه نمیبینم. قصهها همان فرمول همیشگی و تکراری را دارند و فقط شکلشان عوض میشود. واقعیت این است که برنامهها تازگی ندارد و ما دیگر برنامهای نظیر زیزیگولو را در تلویزیون نمیبینیم که بتواند با بچهها ارتباط برقرار کند و خلاقیت در آن موج بزند. سالهاست که از پخش این برنامه میگذرد و مردم هنوز این سریال را به خاطر دارند. اما الان هر کاری که ساخته میشود، دیده نمیشود.
وی تصریح کرد: علت این تکرار آن استکه کار به متخصص سپرده نمیشود. سالها میگذرد تا یک تخصص به وجود میآید و آدمها کار میکنند اما نتیجهای از این باروری نمیبینند و مجبور میشوند از این شاخه به آن شاخه بپرند. خود من عاشق کار برای کودکان هستم اما سالهاست که نتوانستهام یک کار خوب برای بچهها تولید کنم؛ چون مدام میگویند بودجه نداریم.
فیاضی ادامه داد: متاسفانه بهرغم حساسیت بالایی که این حوزه دارد، کار به کاردان سپرده نمیشود. اگر این اتفاق میافتاد ما می توانستیم گروههای متخصصی داشته باشیم که فقط روی کارهای کودک مطالعه و تولید داشته باشند.
فیاضی درباره دلایل موفقیت و ماندگاری برنامه زیزیگولو عنوان داشت: فانتزی، رویا و تخیل منجر به موفقیت این برنامه شد. بودجه زیادی هم نداشت فقط تخیل فانتزی بالایی داشت. وقتی صدای من با زیزیگولو عوض میشد یا جای شب و روز، برای بچهها جذاب بود. تخیل بچهها خیلی مهم است. به خانم برومند سالها اصرار شد که سری جدید زیزیگولو را با داستانهای جدید بسازد، اما او نپذیرفت. ولی من معتقدم که اگر کارهای این چنینی با نگاهی نو و با توجه به فضای فعلی ساخته شوند، قطعا دوباره موفق خواهند بود.
وی گفت: ما مسائل کودکان و به ویژه نوجوانان را نادیده گرفتهایم. الان دنیای ارتباطات، اینترنت و... است. نوجوانان ما به چنین ابزارهایی برای پرکردن تنهایی خود روی میآورند در حالی که ما هیچ توجهی به آنها نداریم. برای نوجوانان برنامههای سرگرمکننده به اندازه کافی و با کیفیت مقبول ساخته نمیشود و همین موضوع باعث شده تا این گروه سنی اوقات فراغت خود را در جاهای دیگری سپری کنند. یا اینکه در برخی موارد ما با کجسلیقگی مانع از اطلاعرسانی درست به نوجوانانمان میشویم. وی افزود: مثلا در دنیای امروز نوجوانان ما باید با مواردی نظیر ایدز یا اعتیاد آشنا شوند. درحالی که برخی تنگنظریها مانع از اطلاع رسانی درست می شود و همین موضوع باعث میشود تا برخی از نوجوانان ما نتوانند به درستی و از مراجع رسمی با مخاطرات چنین مقولههایی آشنا شوند. ما باید باور کنیم که حتی سن بلوغ بچهها تغییر پیدا کرده و باید به این موارد توجه کنیم. ممیزیها و خطقرمزهایی داریم که بیشتر در حوزه اجتماعی است در حالی که باید موضوعات را برای بچهها بشکافیم و حتی در برخی موارد باید وحشت کنند. آنها باید طرز استفاده از کامپیوتر را هم یاد بگیرند. الان کودکان از طریق مجاری غیر استاندارد اطلاعات خود را تامین میکنند در حالی که باید اطلاعرسانی به کودکان از طریق افراد دلسوز صورت بگیرد.