اپیسود اول: تدوین پیشنویس اولیه قانون اساسی
دکتر حبیبی همزمان با جریان نهضت ملی پا به عرصه سیاست گذاشت و فعالیتهای متفاوتی داشت که در جای خود ارزش کاویدن دارند. لیکن بزرگترین آثر باقیمانده از او از این دوره، پیش نویس قانون اساسی است.
حضرت امام خمینی (ره) رهبر انقلاب اسلامی در پاریس او را مامور تدوین این مهم کرد و او به خوبی از عهده برآمد. دکتر حبیبی با درکی که از فرهنگ ایران و روح انقلاب اسلامی داشت و همچنین، با فهمی که از دنیای معاصر داشت و آن را تجربه کرده بود، پیشنویسی را تهیه نمود که مورد قبول ابتدایی رهبر انقلاب قرار گرفت.
بعدها این پیش نویس توسط سایر حقوقدانان بزرگ در ایران مورد واکاوی قرار گرفت و توسط مراجع تقلید نیز مورد بررسی قرار گرفت و با اصلاحات اندکی به مجلس خبرگان قانون اساسی تقدیم شد. هرچند، این پیشنویس عینا در مجلس خبرگان به عنوان پیشنویس اصلی در دستور کار قرار نگرفت و این مجلس مستقیما اقدام به تدوین قانون اساسی نمود، لیکن در جایجای آن اثر این کار دیده میشود.
چارچوب دولت مدرن، تفکیک قوا، حقوق ملت؛ شامل حقوق مدنی، سیاسی و اجتماعی شهروندان و حق حاکمیت ملی از جمله آنها است. در این ارتباط، به اصول ناظر بر آزادی و استقلال و جدایی ناپذیری این دو از یکدیگر، منع تفتیش عقاید، حقوق مالکیت خصوصی، اصل برائت، حاکمیت قانون و پاسخگویی حاکمان نیز میتوان اشاره نمود.
شباهتهای متن سوگندنامههای نمایندگان مجلس و رییس جمهوری در قانون اساسی جاری و پیشنویس اولیه نشاندهنده استحکام متن اولیه است. نقش دکتر حبیبی در این ارتباط زمانی بهتر درک میشود که به فضای پرهیاهو، کاملا سیال و ناپایدار انقلابی آن زمان توجه شود.
قوت گفتمان سوسیالیستی در ایران و جهان از یکسوی و گرایش به قرائت سنتی از دین که در جریان انقلاب قوت گرفته بود از سوی دیگر، هر دو میتوانستند سرنوشت قانون اساسی را به نحو دیگری رقم زنند. هر چند، اعتبار اصلی در این ارتباط تعلق به حضرت امام (ره) و تیزبینی ایشان دارد که از افراط و تفریط پرهیز داشتند، لیکن نقش دکتر حبیبی نیز در این ارتباط نباید دستِکم گرفته شود.
او نیز چنانچه از عمق اندیشه و درک تاریخی درست از ایران برخوردار نبود، میتوانست چارچوب ابتدایی را به نحو دیگری تنظیم کند و ما نیز اینک در جای دیگری قرار داشتیم. معمولا در این موقعیتهای سرنوشتساز متنهای اولیه چارچوب و مسیر اصلی را تعیین میکنند. دیگران هر چند بخواهند مسیر را تغییر دهند مجبورند نهایتا در زمینی که طراح اولیه ترسیم کرده و قاعدهای که او وضع کرده بازی کنند، لذا اثرشان نهایتا محدود خواهد بود.
اپیسود دوم: مدیریت ناظر بر منافع ملی
دکتر حبیبی پس از پیروزی پستهای اجرایی متفاوتی را بر عهده داشت. آنچه در رفتار این مرد در تمام سمتهایش میتوان دید رویکرد ناظر بر منافع ملی و همکاری عمومی است. خوب به خاطر دارم که در آغازین سالهای دهه 60 که ایشان مسئولیت وزارت دادگستری را داشتند و ما گروهی از جوانان در حوزه معاونت سیاسی و اجتماعی وزارت کشور مشغول فعالیت بودیم او به ما اهمیت روندهای جرایم اجتماعی و توجه به گسترش بزههای اجتماعی را میآموخت و از ما میخواست که به این امور حساس باشیم.
او به ما یاد میداد که تمام مسائل را نمیتوان از دریچه تنگ سیاست نگاه کرد بلکه باید به جامعه رویکرد اجتماعی داشت و نسبت به تحولات درونی جامعه حساسیت نشان داد. افزون براین، در این ارتباط،به ما می¬گفت که نمیتوان به حدس و گمانها شخصی بسنده کرد بلکه باید به امار و مشاهدات علمی توجه داشت.
در درون دولت نیز، که هر کسی نگران حوزه مسئولیت خود بود، دکتر حبیبی بدون هیاهو با ایجاد یک نظم حقوقی نگران سازگاری تصمیمهای دولت با بکدیگر، پیوستگی آنها به اقدامات پیشین و اتخاذ بهموقع تصمیمها بود.
شخصیت آرام، متین و دقیق او در کنار آقای هاشمی رفسنجانی موجب همدلی و همراهی وزرا میگشت و بارِ زیادی را از دوش رییس جمهور برمیداشت. بر خلاف ظاهر، که فردی کم صحبت بود و کمتر اظهار نظر میکرد، نقش او در هماهنگی مسائل، تعیین اولویتها و ایجاد انسجام در درون دولت و پیگیر موارد اساسی بسیار موثر بود.
اپیسود سوم: ایرانی اخلاقی
دکتر حبیبی پس از کنارهگیری از دولت، محیط و موضوع کاری خودشرا شخصا انتخاب کرد و تلاش کرد به آنچه که دوست دارد بپردازد و آنجور که میخواهد زندگی کند. از این منظرمیتوان گفت که علیرغم تمام تلخیها، او شادکام از این دنیا رفت. او ایران را دوست داشت.
او ایران را همانطور که هست دوست داشت و نمیخواست تصویر وارونهای از آن به جهان ارائه کند. این بدین معنی نیست که او ضعفها و کاستیهای ایران را نمیدید و برای اعتلای آن همت نداشت، بلکه دلِ پرخونی داشت، لیکن تلاش نمیکرد یک تصویر ذهنی از ایران بسازد که با واقعیت مغایرت داشته باشد.
او هم به تاریخ ایران علاقه داشت و هم امروز ایران را رصد میکرد. او هم جنبههای ملی ایران زمین را میدید و هم اسلام را به عنوان جدایی ناپذیر هویت ایران پاس میداشت. به خاطر دارم که سه سال پیش که به دیدار او رفته بود او با علاقه از اینکه سالن اصلی ساختمان بنیاد ایرانشناسی را به نام محتشم نامگذاری کرده، یاد میکرد. او میگفت محتشم مرثیهسرای اباعبدالله (ع) همپایه فردوسی و سعدی و حافظ برای ما محتشم است، لذا من نام بزرگترین سالن این ساختمان را به نام محتشم نامگذاری کردم.
دکتر حبیبی را همه به وارستگی اخلاقی می¬شناسند. نوشتهام را با ذکر آخرین دیداری که با وی داشتم به پایان میبرم. فرودین ماه سالِ جاری بود که به اتفاق دوست عزیزم آقای مهندس زنگنه به دیدار این مرد دوستداشتنی رفتیم. خیلی اظهار خستگی و دلتنگی میکرد.
اوبه تفصیل از عارضهای که برای او رخ داده بود و محبتی که اطبا در حق وی روا داشته بودند یاد میکرد و آرزوی دیدار حق میکرد. او میگفت روی میز من پاکِ پاک است و دستم به هیچکاری نمیرود و آمادهام که هر گاه حضرت دوست ندا در داد من لبیک بگویم.
آنگاه ادامه داد بیشترین چیزی که مرا آزار میدهد درخواست انجام کاری از دیگران برای خودم است. او می گفت من عمری است که از کسی چیزی برای خودم طلب نکردهام. سپس ادامه داد که برای من بسیار سخت است که به کسی بگویم به من آب بده و یا در مسائل شخصیام به من کمک کن.
از سوی دیگر توان انجام بسیاری از کارها را ندارم. بسیار تلاش میکنم حتی وقتی یک لیوان آب میخواهم خودم بلند بشوم و بروم آن سوی میز و یا اتاق و آن را تهیه کنم. خانوادهام که این وضعیت را میبییند به من اعتراض میکنند، لیکن من هم عمری است با استغنا و بدون درخواست از هیچکس زندگی کردهام.
او میگفت از اینکه مایه زحمت خانوادهام هستم رنج میبرم. آری او نمونه استغنا و علو طبع و سیاستمدار اخلاقی در این روزگار قحطی اخلاق بود.
روانش شاد.