تاریخ انتشار: ۳ اردیبهشت ۱۳۸۶ - ۰۶:۲۸

بهناز ساویزی: اغراق آمیز نیست اگر ادعا کنیم نظام آموزش ریاضیات در کشور ما و یا حتی در سطح جهان، نظامی نخبه‌پرور و یا به بیان بهتر نخبه‌محور بوده است.

بیانیه معروف یونسکو به نام «ریاضیات برای همه» (1984) مُهر تأییدی بر این ادعاست. بنا بر اظهارات موجود در این بیانیه ، برنامه درسی ریاضیات از ابتدا برای دانش آموزان خاص و ممتاز طراحی شده است که قصد ادامه تحصیل در مؤسسات خاصی را داشته‌اند، ولی شرکت هر چه بیشتر و روزافزون دانش‌آموزان در برنامه‌های مدارس ، با پیش زمینه‌ها، توقعات و توانایی‌های مختلف ، سبب شده است که قشر عظیمی از آنها برنامه‌های ریاضیات مدرسه‌ای را انتزاعی، بی فایده و نامرتبط با زندگی خود بدانند.

نظام آموزش ریاضیات کشورمان، کتب و برنامه‌های درسی، به تبعیت از تغییرات نظام جهانی و به منظور تطابق هر چه بیشتر با استانداردهای بین‌المللی آموزش ریاضیات هر از گاهی تغییر یافته است. این تغییرات اغلب در محتوای کتب درسی، توالی موضوعات مورد تدریس، زمان اختصاص یافته برای تدریس و یا فعالیت‌های کلاسی برای دانش آموزان (در همان کتاب درسی)، بوده است.

از بحث اینکه این تغییرات تا چه اندازه در راستای نیازها، ویژگی ها و فرهنگ بومی کشور ما بوده است، صرف نظر می‌شود. گرچه به گفته بیشاب چیزی به نام بهترین برنامه درسی ریاضیات، مستقل از فرهنگ وجود ندارد و البته تصور انتخاب و پیاده کردن بهترین برنامه درسی نیز تصوری رویایی است.

 احتمالاً پاسخ به پرسش‌هایی نظیر: «چند درصد از دانش‌آموزان دوره متوسطه در رشته ریاضی تحصیل می‌کنند؟ چه تعداد از آنها در رشته‌های ریاضی و یا بسیار مرتبط با ریاضی(مانند رشته‌های فنی) ادامه تحصیل می‌دهند؟ آن تعدادی که به چنین مرحله‌ای می‌رسند تا چه حد در دروس دانشگاهی وابسته به ریاضیات موفقند؟ نتایج آزمون‌های بین‌المللی همچون تیمز در ایران چگونه بوده است؟

چند درصد از دانش آموزان در المپیادهای ریاضی رتبه می‌آورند؟ (و چند درصد ایشان پس از اتمام دوره کارشناسی در ایران می‌مانند؟) و ...»

ما را بیشتر به فاصله نظام آموزش ریاضی کشورمان از یک نظام آموزشی عام المنفعه آگاه می‌سازد.البته میزان شرکت دانش‌آموزان در رشته ریاضی، همچنین قبول شدگان کنکور در رشته‌های مرتبط با ریاضیات ، در سال‌های اخیر به طور چشمگیری رو به افزایش بوده است و صد البته فریاد دبیران ریاضیات و اساتید محترم دانشگاه بلندتر که: سطح علمی دانش‌آموزان و دانشجویان پایین آمده است و استانداردهای ریاضیات در محافل آموزشی در حال افول است و چنین و چنان! «افول استانداردهای ریاضیات»!، به هر ترتیب، شاید این هم یک راه برای همگانی و دموکراتیزه کردن آموزش باشد.

تصور من این است که اگر برنامه ریزان، آموزشگران و سیاست‌گذاران آموزشی، نتوانسته و یا نخواسته‌اند پلی مستحکم و مطمئن بین ریاضیات تحت انحصار نخبگان و ریاضیات مورد نیاز اکثریت در جوامع آموزشی، ایجاد کنند، اگر استانداردهای ریاضیات آن‌قدر بالا و غیر قابل تغییر است که نمی‌توان آنها را برای استفاده عموم جرح و تعدیل کرد، اگر تصور عموم این باشد که شأن و اعتبار ریاضیات به پیچیدگی و مفاهیم غیر قابل دسترس آن است و تحصیل آن برای تبدیل شدن به یک شهروند هوشمند و ممتاز جامعه، یافتن شغل و موقعیت مناسب در داخل و حتی خارج از کشور یک ضرورت است و عدم موفقیت در آن نوعی سرافکندگی و بی استعدادی تلقی شود، ما بیش از پیش شاهد خواهیم بود، اکثریتی که خود یا فرزندان خود را لایق ممتاز بودن و نخبه بودن می‌دانند بر دژهای مستحکم ریاضیات هجوم برده و اگر ناتوان از بالا رفتن باشند پایه‌های آن دژها را تخریب سازند و در این بین (همان‌گونه که از شواهد سال‌های اخیر برمی‌آید) صاحبان دژها چاره‌ای جز فریاد ندارند.

یک راه مسالمت‌آمیزتر این است که مدافعان استانداردهای ریاضیات با مدافعان استانداردهای آموزش ریاضیات (از جمله همگانی شدن ریاضیات) به مذاکره بنشینند.

مذاکره‌ای که نتایج آن به نفع دو طرف باشد. پنجه‌هایی قوی بر گلوگاه‌های آموزش ریاضیات وجود دارد که هر زمان فشرده شود خطر آفرین خواهد بود،از جمله کشاکش بین «منفعت طلبی» و «حفظ اصول و ارزش‌ها» نفع طلبی در آموزش داخل کشور تحت تأثیر یک فرهنگ جهانی بوده است و البته ریشه‌های داخلی نیز دارد.

بار منفی کلمه نفع طلبی همیشه هم به جا نیست. هر عقل سلیمی کسب منافع حتی از نوع مادی را می‌پسندد. در دنیای امروز نادیده انگاشتن منافع تکنولوژیکی و اقتصادی که شدیداً به ریاضیات وابسته‌اند نامعقول است. دیدگاه پست‌مدرن «علم برای علم» و دیدگاه بسیار خاص «عشق به آموختن» برای عموم جامعه قابل تحلیل و پذیرش نیست.ولی پرسش این جاست که نفع طلبی تا کجا؟ تا جائی که اصول و پایه‌های ریاضیات و اهداف متعالی آموزش نادیده انگاشته شود؟

رشد اندیشه و تعالی روحی تحت تعالیم مفاهیم یکپارچه و منظم و مجرد ریاضیات خود بزرگترین نفع برای یک انسان تکامل جوست. به نظر می‌رسد یکی از علل سردرگمی‌های جامعه آموزش ریاضی در انتخاب اصول و اهداف و اعتراض ریاضیدانان به جامعه آموزش ریاضیات، به خاطر نزاع و رویارویی بین دو نگرش باشد، نگرشی مادی؛ نگرشی معنوی.

هر انسانی از جمله دانش‌آموز مستحق بهره‌بری از هر دو منفعت است. جوامع انسانی نیازمند اصول آرمانی و ایده‌آل‌ها هستند. نیازمند نخبگان و خواصی هستند که ارزش‌های متعالی انسانی را تبیین سازند. از سوی دیگر حاصل تفکر والا باید زندگی بهتری را برای شهروندان جامعه به ارمغان آورد. محصولات فکری اندیشمندان باید در اختیار و در خدمت عموم باشد.

 هیچ رشته دیگری همچون ریاضیات چنان گستره وسیعی ندارد که یک سرش پا را فراتر از اندیشه بشری گذاشته و وارد قلمرو روح و ابدیت گردد، مفاهیم مجردی را خلق کند که سال‌ها بعد کاربرد مادی و واقعی می‌یابند و سر دیگرش در تولید جزیی‌ترین ابزار مصرفی روزمره زندگی حضور خود را نشان دهد. شاید از این روست که آموزش ریاضیات نیز چنین چالش بر انگیز است.

جنبه‌های نفع طلبی مادی در آموزش ریاضیات کشورمان در چهار مقوله قابل بررسی است:

1 - تصور و باور عامه از ارتباط پیشرفت اجتماعی و اقتصادی با ریاضیات و تشویق فرزندانشان به تحصیل در رشته ریاضیات

2 - مقتضیات اجتماعی و زمانی سال‌های اخیرکشور و جهان که زمینه اشتغال در رشته‌های( فنی) مرتبط با ریاضیات را سهل‌تر و وسیع‌تر کرده است.

3 - به تبع چنین انگیزه‌ای فارغ‌التحصیلان سال‌های اخیر در ریاضیات و رشته‌های مرتبط که بسیاری به جمع آموزشگران پیوسته‌اند دیدگاه‌های نفع طلبانه خود را به نوآموزان منتقل کرده‌اند. (البته هستند بسیاری از آموزگاران و اساتیدی که ریاضیات را با عشق آموزش می‌دهند و به نحوه تفکر و استدلال و رشد روحی نوآموز بیش از نتایج آزمون‌ها و یا نحوه ارزیابی مدیران آموزشی از عملکرد خود، اهمیت می دهند.)

 4 - معضلی به نام کنکور و تست، که مافیای عظیم تدریس کنکوری در آموزشگاه‌ها را بوجود آورده است. این مافیا بیش از هر نیرویی خط و مشی آموزش ریاضیات مدرسه‌ای را تعیین می‌کند و حوزه نفوذ آن به دبستان‌ها نیز کشانده شده است.

 هر که با ریاضیات واقعی سرو کار دارد می‌داند درست فکر کردن، تعمق و چالش فکری برای حل یک مسئله، هر چقدر هم که زمان ببرد تا چه اندازه با ارزش بوده و موجب رشد تفکر ریاضی و قابلیت حل مسئله می‌گردد.

حال چنین ارزشی را مقایسه کنید با راه حل‌های تستی ، خلاصه شده و ثانیه شمار ساعت روی میز تحریر که زمان عمر هر تست را سی الی شصت ثانیه تعیین می‌کند. این نکته را هم در نظر بگیرید که از دهه 80 میلادی تاکنون حل مسئله به عنوان مرکز و هسته اصلی آموزش ریاضیات بیش از هر چیز مورد توجه بوده است.

پیشنهادها:

1 - دست اندرکاران محترم فکری به حال کنکور تستی دانشگاهها کنند و به جای تاکید بر نتایج آزمون‌های تستی به طرقی قابلیت حل مسئله دانش آموزان سنجیده شود.

2 - رشته‌های غیر ریاضی در مدارس مورد حمایت جدی قرار گیرند. ( پر رنگ تر شدن رشته‌هایی مانند کامپیوتر و حسابداری و ... امیدوارکننده است)

 3 - محتوای ریاضیات رشته‌های غیرریاضی را در ارتباط با نوع آن رشته غنی‌تر سازند و ریاضیاتی را در دروس بگنجانند که برای دانش آموزان آن رشته قابل کاربرد باشد و نحوه کاربرد ریاضیات، آموزش داده شده و مورد ارزیابی قرار گیرد. (تدریس یک کتاب یکسان مانند ریاضی 2 دبیرستان برای همه رشته‌های فنی و ریاضی و تجربی به نظر مناسب نمی‌رسد)

4 - اکثریت قریب به اتفاق دانش‌آموزان در رشته ریاضی دبیرستانی مایل به ادامه تحصیل در رشته‌های فنی هستند. در نظر گرفتن ریاضیات کاربردی به جای مفاهیم مجرد برای این دسته افراد مناسب‌تر به نظر می‌رسد.

 5 - مسئولان، ذهن افراد جامعه، والدین و دانش آموزان را نسبت به این مسئله روشن سازند که ریاضیات رشته برجسته و ممتاز مدارس و تحصیل آن نشانه داشتن استعداد برتر نیست. (با ورود به یک دبیرستان می‌توانید این حس تمایز و برتری را بین دانش آموزان ریاضی و بقیه لمس کنید).

پیشنهاد‌های پنج‌گانه فوق از یک اولویت بندی برخوردارند، اگر از نفوذ و تأثیر کنکور بر برنامه‌های درسی مدارس کاسته شود خود به خود زمینه اجرای باقی پیشنهادها و دیگر راهکارهای مفید ایجاد خواهد شد و اگر پیشنهادهای2و3و4 عملی شوند ، اذهان عمومی به رشته‌های غیر ریاضی معطوف خواهد شد و با شرکت دانش آموزان مستعد در رشته‌های غیر ریاضی، این رشته‌ها از رونق بیشتری برخوردار خواهند شد.

بدین ترتیب زمینه‌ای فراهم می‌شود تا هر قشر از دانش آموزان مطابق با اهدافی که دارند وجهی از ریاضیات را که بیشتر مورد نیازشان است فرا‌گیرند.