سعید مروتی: پروژه جنجالی «لاله» پس از حاشیه‌ها و سروصدای بسیار سرانجام جلوی دوربین رفت، فیلمی که در آخرین روزهای سال91 کلید خورد و شاید وقتی آماده نمایش شود که دولت دهم مأموریتش به پایان رسیده باشد.

اینکه لاله با وجود تمام مخالفت‌ها جلوی دوربین می‌رود می‌تواند نشان‌دهنده عزم جدی مدیران سینمایی برای عملی کردن ایده‌ها و برنامه‌هایشان باشد. فقط ای کاش این عزم جدی در سروسامان بخشیدن به شرایط آشفته سینما هم وجود داشت نه اینکه بخش قابل توجهی از وقت و انرژی مدیران سینمایی صرف متقاعد کردن مخالفان تولید یک پروژه چند میلیاردی شود. روزی که جواد شمقدری بر مسند مدیریت سینمایی کشور قرار گرفت وعده‌و وعیدها از سوی منتقد دیروز اغلب مدیران سینمایی پس از انقلاب و مدیر سینمایی امروز، حکایت از مسیر روشن سینمای ایران داشت. آنچه اما امروز و در ماه‌های پایانی فعالیت شمقدری شاهدش هستیم، ریزش نگران‌کننده مخاطب، تضعیف بخش خصوصی و در عوض گسترش تصدی‌گری دولت در حوزه تولیدات سینمایی است.

نشان روشن این وضعیت نابسامان را می‌شد در سی‌ویکمین جشنواره فیلم فجر مشاهده کرد که اکثر فیلم‌ها به صورت مستقیم یا غیرمستقیم دولتی بودند و هزینه تولیدشان از محل بودجه‌های عمومی کشور تأمین شده بود. چنان که امروز هم مشخص نیست با چه توجیهی پروژه بحث‌برانگیز و جنجالی لاله با سرمایه عظیم دولتی جلوی دوربین می‌رود. اگر کسی توانست بگوید هدف از سرمایه‌گذاری مؤسسه رسانه‌های تصویری در فیلمی چون «برلین‌منفی هفت» چه بوده و فارابی چرا میلیاردها تومان صرف تولیداتی چون «فرزند چهارم»‌و «استرداد» کرد آن وقت شاید بتوان توضیح داد که چرا باید فیلم اسی‌ نیک‌نژاد با پول دولت ساخته شود. در چنین فضایی است که سینماگران به سمت موضوعات خنثی و بی‌کارکرد می‌روند و برای روشن ماندن چراغ گیشه هم باید چشم انتظار فیلم‌هایی ماند که فیلمفارسی بودنشان اظهر من‌الشمس است. حتی اگر سازندگانشان مثل تمام فیلمفارسی‌سازان تاریخ سینمای ایران، اصلا تعبیری به نام «فیلمفارسی» را به رسمیت نشناسند.

این وضعیت سینمایی است که با سروصدا و تبلیغات فراوان شعار فاخر بودن داده و حالا امیدوار به موفقیت فیلم‌هایی در گیشه است که در نازل بودنشان تردیدی وجود ندارد! اینکه بخش خصوصی که باید با تولیدات استاندارد و سالم به فکر بازگشت سرمایه باشد با مشکلات موجود ترجیح می‌دهد وارد میدان نشوند طبیعی است و از سوی دیگر اینکه برخی با استفاده از موقعیت ویژه‌شان به ترک‌تازی در این عرصه بپردازند هم بدیهی به نظر می‌رسد.

در این وضعیت قرار است چشم‌مان به جمال لاله روشن شود که سازنده‌اش می‌خواهد تصویری روشن از زن ایرانی ارائه دهد. فیلمی که می‌گویند برای بازارهای جهانی ساخته می‌شود و اگر تاریخ سینمای ایران را مرور کنید می‌بینید که از زمان «الماس33» و «همای سعادت» سینمای ایران دنبال چنین بازاری بوده. با این تفاوت که آن موقع بخش خصوصی سرمایه‌اش را به سودای جهانی شدن از کف می‌داد و حالا با پول دولت چنین خواب‌هایی دیده می‌شود. به هر حال امیدواریم فیلمی که توسط مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی جلوی دوربین رفته(و قطعا نه مستند است و نه تجربی!) ارزش میلیاردها تومان بودجه‌ای که صرف تولیدش شده را داشته باشد و بتواند در حد معقولی شعارهای سازندگانش را برآورده کند.