حتی سیمرغ بهترین فیلم از نگاه تماشاگران هم برای این فیلم حاشیههایی ایجاد کرد تا رونمایی از این فیلم در جشنواره چندان بدون حرف و حدیث نباشد! به هر حال این فیلم به عنوان تولید شاخص حوزه هنری در سال گذشته تا حد زیادی نمایانگر سینمای موردنظر حوزه هنری است و از این جهت میتوان با درنظر گرفتن مؤلفههای مفهومی و فرمی فیلم، نمایی کلی از جهتگیریهای آینده حوزه هنری به عنوان یکی از نهادهای تاثیرگذار در سینما به دست آورد. حوض نقاشی بیشتر از آنکه فیلم مازیار میری باشد فیلم منوچهر محمدی است؛ فیلمی که میشود آن را ادامه مفهومی فیلمهایی مثل طلا و مس و بوسیدن روی ماه دانست. درونمایه حوضنقاشی آشکارا متاثر از علایق مضمونی تهیهکننده است؛ تهیهکنندهای که در قامت مولف در فیلمهایش ظاهر میشود. حوض نقاشی هم مثل طلا و مس و بوسیدن روی ماه سعی دارد لحظههایی از روابط انسانی آدمهایی را به تصویر بکشد که کمتر جزئیات زندگی آنها به تصویر کشیده شده است. در این فیلم هم همان تم اخلاقگرایی در ضمن بازنمایی روابط عاطفی در مسیری داستانی روایت میشود.
اگرچه حوض نقاشی به لحاظ مصالح داستانی آنچنان پرمایه نیست و در لحظاتی قابلیت خستهکننده شدن را دارد اما با خلق داستانکهای فرعی و بالوپردادن به جزئیات به ظاهر کماهمیت میتواند مخاطب را تا انتها با خود همراه کند. به تصویرکشیدن زندگی آدمهایی که از نوعی معلولیت رنج میبرند اگرچه در سینمای ایران بیسابقه نیست اما حوض نقاشی میان فیلمهایی که شخصیتهای اصلی آنها از نوعی معلولیت رنج میبردهاند خصوصیات متفاوتی دارد. فیلم توانسته با عبور از وضعیت فیزیکی شخصیتهایش به درون آنها نزدیک شود و به جای دلسوزی برای وضعیت جسمی آنها، افتوخیزهای روحی شخصیتهایش را نمایش دهد. تلاش رضا برای اداره کردن خانوادهای که با مشکلات مختلف درگیر است در کنار تقلای مریم که میخواهد مادر خوبی برای فرزندش باشد، به خوبی تصویر شده است. رضا میداند که «پدر» خانواده است و در لحظههایی سعی میکند اقتدار پدرانه خود را ثابت کند. سکانس دعوای رضا با فرزندش که در آن بحران در روابط خانوادگی آنها به فعلیت میرسد خوب و تاثیرگذار از کار درآمده و در ادامه پناهبردن بچه به خانه معلمش هم به اندازه کافی باورپذیر است. شوهر خانم معلم که در ابتدا عنصری اضافی به نظر میرسد در ادامه با شخصیتپردازی مناسب وارد فضای ذهنی مخاطب میشود و بیننده برای دنبالکردن «ماجرای» او قانع میشود. دوربین به درستی در خانه «خانم معلم» مثل یک غریبه رفتار میکند و به اتاقها و فضاهای خصوصی سرک نمیکشد.
ماجرای زندگی مریم و رضا همانقدر که میتواند تلنگری در ذهن و زندگی خانم معلم و شوهرش ایجاد کند مخاطب را هم تحت تاثیر قرار میدهد و او را با دنیای شخصیتهایش همراه میکند. خلوتی زندگی مریم و رضا بعد از رفتن فرزندشان در کنار حس مشترک آنها برای غلبه بر مشکلات مختلف فضایی دوستداشتنی خلق میکند و سکانس بالا رفتن مریم از پلکان به خوبی این فضا را بازنمایی میکند.تلاش مریم برای اینکه بتواند با کمک رضا برای فرزندش پیتزا درست کند نیز در همین حال و هواست.«حوض نقاشی» با چنین لحظات فکر شده ای است که میتواند حس و حالی سینمایی بیافریند و برمخاطب تاثیر بگذارد.