همشهری آنلاین: بعد از رحلت پیامبر اسلام طوفان عجیبی سراسر جهان اسلام را فرا گرفت، به گونه ای که حکم مصادره سرزمین ˈفدکˈ که از سوی حضرت محمد (ص) به دخترش فاطمه (س) که از روی مصالح مهمی واگذار شده بود، از طرف نظام حاکم صادر شد.

فاطمه (س) که می‏‌دید این تجاوز آشکار، توام با نادیده گرفتن بسیاری از احکام اسلام در این رابطه، جامعه اسلامی را گرفتار یک انحراف شدید از تعالیم اسلام و سنت پیامبر (ص) و گرایش به برنامه‏‌های جاهلی می‏کند و از سوی دیگر مقدمه‏‌ای برای خانه نشین کردن امیرمومنان علی(ع) و محاصره اقتصادی یاران جانباز علی ‏(ع) است، به دفاع از حق خویش در مقابل غاصبان ˈفدکˈ پرداخت، و با تمام وجودش خواستار بازگشت این حق مغضوب شد، ولی نظام حاکم به بهانه حدیث مجعول ˈما پیامبران ارثی از خود نمی گذاریمˈ از ادای این حق سرباز می‏زد.

بانوی اسلام (س) سیدة نساء العالمین برخاست و با جمعی از زنان بنی هاشم به مسجد آمد تا در برابر توده‏های مسلمان، و سران مهاجر و انصار گفتنی‌ها را بگوید و اتمام حجت کند و بهانه‏‌های ادامه این غصب عجیب، و مصادره ظالمانه را، از دستگاه حکومت وقت بگیرد و در ضمن، صفوف وفاداران به اسلام را از حامیان سیاست‌های تجاوزکارانه آشکار سازد.

او بی اعتنا به جوسازی خاصی که در این زمینه شده بود، و پیامدهای احتمالی این افشاگری بزرگ، به برنامه خود ادامه داد، و به بهانه غصب ˈفدکˈ خطبه ای در مسجد پیامبر(ص) در برابر مهاجرین ایراد کرد که بسیاری از حقائق در آن افشا شد.

محورهای هفتگانه خطبه فاطمه زهرا (س)

این خطبه غرا و کم نظیر در حقیقت از هفت بخش تشکیل می‏شود و بر هفت محور دور می‏زند که هر کدام هدف روشنی را تعقیب می‏‌کند و باید جداگانه مورد توجه قرار گیرد.

بخش اول: تحلیل فشرده و عمیقی پیرامون مساله توحید و صفات پروردگار و اسماء حسنی و هدف آفرینش است.

در بخش دوم: مقام والای پیامبر (ص) و مسوولیت ها و ویژگی ها و اهداف ایشان مورد بحث قرار گرفته است.

بخش سوم: از اهمیت قرآن مجید و عمق تعلیمات اسلام، فلسفه و اسرار و احکام، و پند و اندرزهایی در این رابطه سخن می‌گوید.

در بخش چهارم: بانوی اسلام (س) ضمن معرفی خویش خدمات پدرش رسول الله (ص) را به این امت بازگو می‏کند، و در اینجا بانوی اسلام (س) دست آن‏ها را گرفته و به گذشته نزدیک جاهلی خود، برای یک دیدار عبرت‏انگیز، و مقایسه با وضعشان بعد از اسلام، و گرفتن درس از این دگرگونی، رهنمون می‏‌شود.

در بخش پنجم: حوادث و رویدادهای بعد از رحلت پیامبر(ص) و حرکت و تلاش حزب منافقین برای محو اسلام بازگو شده است.

در بخش ششم: از غصب ˈفدکˈ و بهانه‏‌های واهی که در این زمینه داشتند، و پاسخ به این بهانه‏‌ها سخن می‏‌گوید.

و سرانجام در بخش هفتم: به عنوان یک اتمام حجت از گروه انصار و اصحاب راستین پیامبر(ص) استمداد می‌گیرد و گفتار خود را با تهدید به عذاب الهی پایان می‏دهد.

بخش نخست‏ توحید و صفات خداوند و هدف آفرینش‏

حضرت فاطمه (س) در بخش نخست خطبه فدکیه اینگونه بیان فرموده اند که خدا را بر نعمت هایش سپاس می‏گویم، و بر توفیقاتش شکر می‏کنم، و بر مواهبی که ارزانی داشته، ثنا می‏خوانم. بر نعمتهای گسترده‏ای که از آغاز به ما داده. و بر مواهب بی حسابی که به ما احسان فرموده. و بر عطایای پی در پی که همواره ما را مشمول آن ساخته. نعمت هایی که از شماره و احصاء بیرون است و به خاطر گستردگی در بستر زمان هرگز قابل جبران نیست و انتهای آن از ادارک انسان ها خارج است. بندگان را برای افزایش و استمرار این مواهب به شکر خویش فراخوانده و خلایق را برای تکمیل آن به ستایش خود دعوت کرده و آنان را برای به دست آوردن همانند آن‏ها تشویق فرموده و من شهادت می‏دهم که معبودی جز خداوند یکتا نیست. بی مثال است، و شریک و مانند ندارد. این سخنی است که روح آن اخلاص است، و قلوب مشتاقان با آن گره خورده، و آثار آن را در افکار پرتو افکن شده. خدایی که رویتش با چشم ها غیر ممکن است، و بیان اوصافش با این زبان، محال، و درک ذات مقدسش برای عقل و اندیشه‏‌ها ممتنع است.

موجودات جهان هستی را ابداع فرمود، بی آنکه چیزی پیش از آن وجود داشته باشد. و همه آن‏ها را ایجاد کرد، بی آنکه الگو و مثالی قبل از آن موجود باشد.

آن‏ها را به قدرتش تکوین کرد، و به اراده‏اش خلقت کرد، بی آنکه به آفرینش آن‏ها نیاز داشته باشد. یا فایده‏ای از صورت بندی آن‏ها عائد ذات پاکش شود. جز اینکه می‏‌خواست حکمتش را از این طریق آشکار سازد.

مردم را به اطاعتش دعوت کند. قدرت بی پایان خود را از این دریچه نشان دهد. خلایق را به عبودیت خود رهنمون شود. و دعوت پیامبرانش را از طریق هماهنگی تکوین و تشریع قوت بخشد. سپس برای اطاعتش پاداش ها مقرر فرموده، و برای معصیتش کیفرها. تا بندگان را بدینوسیله از خشم و انتقام و عذاب خویش رهایی بخشد، و به سوی باغ های بهشت و کانون رحمتش سوق دهد.

بخش‏ دوم‏ مقام والای پیامبر (ص)، ویژگی ها و اهداف او

آن حضرت در بخش دوم این خطبه نیز فرموده اند: و گواهی می‏دهم که پدرم محمد(ص) بنده و فرستاده او است، پیش از آنکه او را بفرستد برگزید، و پیش از آنکه او را بیافریند، برای این مقام نامزد فرمود، و قبل ار بعثتش او را انتخاب کرد.

در آن روز که بندگان در عالم غیب پنهان بودند، و در پشت پرده‌‏های هول‌‏انگیز نیستی پوشیده و به آخرین سرحد عدم مقرون بودند.

این به خاطر آن صورت گرفت که خداوند از آینده آگاه بود، و به حوادث جهان احاطه داشت، و مقدارت را به خوبی می‏دانست.

او را مبعوث کرد تا فرمانش را تکمیل کند، و حکمش را اجرا کند و مقدرات حتمی اش را نفوذ بخشد.

هنگامی که مبعوث شد، امت ها را مشاهده کرد که مذاهب پراکنده‏ای را برگزیده‌‏اند، گروهی بر گرد آتش طواف می‏‌کنند، و گروهی در برابر بت‌ها سر تعظیم فرود آورده‌‏اند، و با اینکه با قلب خود خدا را شناخته‌‏اند، او را انکار می‏کنند.

خداوند به نور محمد (ص) ظلمت ها را برچید، و پرده‏‌های ظلمت را از دل ها کنار زد، و ابرهای تیره و تار را از مقابل چشم ها برطرف ساخت.

او برای هدایت مردم قیام کرد، و آن‏ها را از گمراهی رهایی بخشید، و چشم‌هایشان را بینا ساخت، و به آیین محکم و پابرجای اسلام رهنمون گشت، و آن‏ها را به راه راست دعوت فرمود.

سپس خداوند او را با نهایت محبت و اختیار خود و از روی رغبت و ایثار قبض روح کرد، سرانجام او از رنج این جهان آسوده شد و هم اکنون در میان فرشتگان، و خشنودی پرودرگار غفار و در جوار قرب خداوند جبار قرار داد.

درود خدا بر پدرم پیامبر(ص) امین وحی، و برگزیده او از میان خلایق باد، و سلام بر او و رحمت خدا و برکاتش.

بخش سوم‏ اهمیت کتاب الله و اسرار و فلسفه احکام‏

آن حضرت در ادامه فرمودند: سپس رو به اهل مجلس کرد و مسوولیت سنگین مهاجران و انصار را برشمرد و فرمود: شما ای بندگان خدا! مسئولان امر و نهی پروردگار و حاملان دین و وحی او هستید، و نمایندگان خدا بر خویشتن، و مبلغان و به سوی امت ها هستید.

پاسدار حق الهی در میان شما، و حافظ پیمان خداوند که در دسترس همه شماست و آنچه پیامبر (ص) بعد از خود در میان امت به یادگار گذارده ˈکتاب الله ناطقˈ و قرآن صادق، و نور آشکار و روشنایی پرفروغ او است.

کتابی که دلایلش روشن، باطنش آشکار، ظواهرش پر نور، و پیروانش پرافتخار.

کتابی که عاملان خود را به بهشت فرا می‏خوند، و مستمعینش را به ساحل نجات رهبری می‏کند.

از طریق آن به دلایل روشن الهی می‏‌توان نایل شد، و تفسیر واجبات او را دریافت، و شرح محرمات را در آن خواند، و براهین روشن و کافی را بررسی کرد، و دستورات اخلاقی و آنچه مجاز و مشروع است در آن مکتوب یافت.

سپس افزود:

خداوند ˈایمانˈ را سبب تطهیر شما از شرک قرار داده. و ˈنمازˈ را وسیله پاکی از کبر و غرور. ˈزکاتˈ را موجب تزکیه نفس و نمو روزی. ˈروزهˈ را عامل تثبیت اخلاص . ˈحجˈ را وسیله تقویت آیین اسلام. ˈعدالتˈ را مایه هماهنگی دلها. ˈاطاعتˈ را باعث نظام ملت اسلام. و ˈامامت ما را امان از تفرقه و پراکندگی. ˈجهادˈ را موجب عزت اسلام. ˈصبرˈ و شکیبایی را وسیله‏‌ای برای جلب پاداش حق. ˈامر به معروفˈ را وسیله‏‌ای برای اصلاح توده‏‌های مردم. ˈنیکی به پدر و مادرˈ را موجب پیشگیری از خشم خدا. ˈصله رحمˈ را وسیله افزایش جمعیت و قدرت. ˈقصاصˈ را وسیله حفظ نفوس. ˈوفا به نذرˈ را موجب آمرزش. ˈجلوگیری از کم فروشیˈ را وسیله مبارزه با کمبودها. ˈنهی از شرابخواریˈ را سبب پاکسازی از پلیدی ها. ˈپرهیز از تهمت و نسبت های نارواˈ را حجابی در برابر غضب پروردگار. ˈترک دزدیˈ را برای حفظ عفت نفس و، ˈتحریم شرکˈ را برای اخلاص بندگی و ربوبیت حق قرار ده.

اکنون که چنین است تقوای الهی پیشه کنید، و آنچنانکه شایسته مقام او است از مخالفت فرمانش بپرهیزید، و تلاش کنید که مسلمان از دنیا بروید.

خدا را در آنچه امر یا نهی فرموده، اطاعت کنید - و راه علم و آگاهی راپیش گیرید - چرا که:

از میان بندگان خدا، تنها عالمان و آگاهان از او می‏ترسند و احساس مسولیت می‏‌کنند.

بخش چهارم‏ بیان موضع خود در برابر نظام حاکم‏

سپس فرمود: ای مردم!

بدانید من فاطمه‌‏ام! و پدرم محمد است، که صلوات و درود خدا بر او و خاندانش باد.

آنچه می‏‌گویم آغاز و انجامش یکی است - و هرگز ضد و نقض در آن راه ندارد - و آنچه را می‏‌گویم غلط نمی گویم، و در اعمالم راه خطا نمی پویم.

پیامبری از میان شما برخاست، و به سوی شما آمد که از رنج های شما رنج می‏‌برد، و به هدایت شما علاقه وافر داشت و نسبت به مومنان مهربان و رحیم بود.

هر گاه نسب او را بجویید می‌‏بینید او پدر من بوده است، نه پدر زنان شما! و برادر پسر عموی من بوده است، نه برادر مردان شما! و چه افتخار است این نسب، درود خدا بر او و خاندانش باد!

آری او آمد و رسالت خویش را به خوبی انجام داد، و مردم را به روشنی انذار کردند، از طریقه مشرکان روی بر تافت، و بر گردنهایشان کوبید، و گلویشان را فشرد تا از شرک دست بردارند و در راه توحید گام بگذارند.

او همواره با دلیل و برهان و اندرز سودمند مردم را به راه خدا دعوت می‏‌کرد. بتها را درهم می‏‌شکست، و مغزهای متکبران را می‏ کوبید، تا جمع آن‏ها متلاشی شد، و تاریکی‏‌های برطرف گشت، صبح فردا رسید، و حق آشکار شد، نماینده دین به سخن در آمد، و زمزمه‏‌های شیاطین خاموش شد.

افسر نفاق بر زمین افتاد، گره‌‏های کفر و اختلاف گشوده شد، و شما زبان به کلمه اخلاص ˈلا اله الا اللّهˈ گشودید، در حالی که گروهی اندک و تهی دست بیش نبودید!

آری شما در آن روز بر لب پرتگاه آتش دوزخ قرار داشتید، و از کمی نفرات همچون جرعه‏‌ای برای شخص تشنه، و یا لقمه‏‌ای برای گرسنه، و یا شعله آتشی برای کسی که شتابان به دنبال آتش می‏‌رود، بودید، و زیر دست و پاها له می‏‌شددید!

در آن ایام آب نوشیدنی شما متعفن و گندیده بود، و خوراکتان برگ درختان! ذلیل و خوار بودید، و پیوسته از این می‏‌ترسیدید که دشمنان زورمند شما را بربایند و ببلعند!

اما خداوند تبارک و تعالی شما را به برکت محمد(ص) بعد از آن همه ذلت و خواری و ناتوانی نجات بخشید، او با شجاعان درگیر شد، و با گرگ های عرب و سرکشان یهود و نصاری پنجه درافکند، ولی هر زمان آتش جنگ را برافروختند خدا آن را خاموش کرد.

و هر گاه شاخ شیطان نمایان می‏‌گشت و فتنه‏‌های مشرکان دهان می‏‌گشود، پدرم برادرش علی(ع) را در کام آن‏ها می‏‌افکند، و آن‏ها را به وسیله او سرکوب می‏ کرد، و او هرگز از این ماموریت های خطرناک باز نمی گشت مگر زمانی که سرهای دشمنان را پای مال می‏کرد و بینی آن‏ها را بخاک می‏‌مالید!

بخش پنجم‏ طوفانی که بعد از پیامبر(ص) برخاست‏

اما هنگامی که خداوند سرای پیامبران را برای پیامبرش برگزید، و جایگاه برگزیدگانش را منزلگاه او ساخت، ناگهان کینه‏‌های درونی و آثار نفاق در میان شما ظاهر گشت، و پرده دین کنار رفت، و گمراهان به صدا درآمدند، و گمنامان فراموش شده سربلند کردند، نعره‏‌های باطل برخاست و در صحنه اجتماع شمابه حرکت در آمدند.

شیطان سرش را از مخفیگاه خود بیرون کرد و شما را به سوی خود دعوت کرد، و شما را آماده پذیرش دعوتش یافت و منتظر فریبش!

سپس شما را دعوت به قیام کرد! شعله‏‌های خشم و انتقام را در دل های شما بر افروخت، و آثار غضب در شما نمایان گشت.

و همین امر سبب شد بر غیر شتر خود علامت نهید، و در غیر آبشخور خود وارد شوید، و به سراغ چیزی رفتید که از آن شما نبود و در آن حقی نداشتید و سرانجام به غصب حکومت پرداختید.

در حالی که هنوز چیزی از رحلت پیامبر نگذشته بود، زخم های مصیبت ما وسیع و جراحات قلبی ما التیام نیافته، و حتی هنوز پیامبر(ص) به خاک سپرده نشده بود. بهانه شما این بود که ˈمی ترسیم فتنه‏ای برپا شود!ˈ و چه فتنه‏‌ای از این بالاتر که در آن افتادید؟ و همانا دوزخ به کافران احاطه دارد. چه دور است این کارها از شما! راستی چه می‏‌کنید؟ و به کجا می‏‌روید؟ با اینکه کتاب خدا قرآن در میان شماست، همه چیزش پرنور نشانه هایش درخشنده، نواهیش آشکار، اوامرش واضح، اما شما آن را پشت سر افکنده‌‏اید!.

آیا از آن روی ‌؟ یا به غیر آن حکم می‏کنید آه که سمتکاران جانشین بدی را برای قرآن برگزیدند.

و هرکسی آیینی غیر از اسلام را انتخاب کند از او پذیرفته نخواهد شد و در آخرت از زیانکاران است.

بخش ششم‏ داستان غصب فدک و بهانه‏‌های غاصبان و پاسخ های کوبنده آنها

حضرت زهرا (س) در ادامه خطبه فدکیه آورده است: آری، شما ناقه خلافت را در اختیار گرفتید، حتی این اندازه صبر نکردید که رام شود، و تسلمیتان شود، ناگهان آتش فتنه‏‌ها را برافروختید، و شعله‏ ای آن را به هیجان در آوردید و ندای شیطان اغواگر را اجابت کردید، و به خاموش ساختن انوار تابان آئین حق و از میان بردن سنت های پیامبر پاک الهی پرداختید.

به بهانه گرفتن کف - از روی شیر - آن را به کلی تا ته مخفیانه نوشیدند. ظاهرا سنگ دیگران را به سینه می‏زدید اما باطنا در تقویت کار خود بودید.

برای منزوی ساختن خاندان و فرزندان او به کمین نشستید، ما نیز چاره‏ای جز شکیبایی ندیدیم، همچون کسی که خنجر بر گلوی او و نوک نیزه بر دل او نشسته باشد! عجب اینکه شما چنین می‏پندارید که خداوند ارثی برای ما قرار نداده و ما از پیامبر خدا(ص) ارث نمی‌بریم.

آیا از حکم جاهلیت پیروی می‌‏کنید؟ چه کسی حکمش از خدا بهتر است برای آن‏ها که اهل یقینند؟! آیا شما این مسایل را نمی دانید؟ آری می‏دانید، و همچون آفتاب برای شما روشن است که من دختر اویم، شما ای مسلمانان! آیا باید ارث من به زور گرفته شود ای فرزند ابی قحافه به من پاسخ ده!

آیا در قرآن است که تو از پدرت ارث ببری و من از پدرم ارثی نبرم؟ چه سخن ناروایی؟! آیا عمدا کتاب خدا را ترک گفتید و پشت سر افکندید؟ در حالی که می‏فرماید: ˈسلیمان از پدرش داود ارث برد.ˈ

و در داستان یحیی بن زکریا می‏‌گوید: ˈخداوندا فرزندی نصیب من کن که از من و از آل یعقوب ارث ببرد.ˈ

و نیز می‏‌فرماید: ˈخویشاوندان در ارث بردن از یکدیگر از بیگانگان اولی هستند.ˈ و نیز می‏‌گوید: ˈخداوند به شما درباره فرزندانتان توصیه می‏‌کند که سهم پسران دو برابر دختران است.ˈ

و نیز فرموده: ˈاگر کسی مالی از خود بگذارد، برای پدر و مادر و بستگان به طرز شایسته وصیت کند، این بر همه پرهیزکاران حق است.ˈ

شما چنین پنداشتید که من هیچ بهره و ارثی از پدرم ندارم؟، و هیچ نسبت و خویشاوندی در میان ما نیست؟!

آیا خداوندی آیه‏ای مخصوص شما نازل کرده است که پدرم از آن خارج ساخته؟ یا می‏‌گویید: پیروان دو مذهب از یکدیگر ارث نمی برند، و من با پدرم یک مذهب نداریم؟ یا اینکه شما به عام و خاص قرآن از پدرم و پسر عمویم آگاهترید؟ حال که چنین است پس بگیر آن - ارث مرا - که همچون مرکب آماده و مهار شده آماده بهره برداری است و بر آن سوار شو.

ولی بدان در قیامت تو را دیدار می‏کند و بازخواست می‏ کنیم، و در آن روز چه جالب است که داور خدا است، و مدعی تو محمد (ص) و موعد داوری، رستاخیز، و در آن روز باطلان زیان خواهند دید، اما پشیمانی به حال شما سودی نخواهد داشت!

بدانید: ˈهر چیزی جایگاهی دارد و قرارگاهی، و به زودی می‏دانیدˈ چه کسی عذاب خوار کننده به سراغش می‏آید و کیفر جاویدان دامانش را می‏گیرد!

بخش هفتم‏ استمداد از طایفه ˈانصارˈ

سپس بانوی اسلام گروه انصار را مخاطب ساخته و با آهنگی رسا و محکم و کوبنده ادامه سخن داد و چنین فرمود: ای جوانمردان، و ای بازوان توانمند ملت و یاران اسلام! این نادیده گرفتن حق مسلم من از سوی شما چیست؟ این چه تغافلی است که در برابر ستمی که بر من وارد شده نشان می‏‌دهید؟

آیا رسول خدا (ص) پدرم نمی فرمود: ˈاحترام هر کس را در مورد فرزندان او باید نگاهداشت؟ˈ

چه زود اوضاع را دگرگون ساختید، و چه با سرعت به بیراهه گام نهادید، با اینکه توانایی بر احقاق حق من دارید؟ و نیروی کافی بر آنچه می‏‌گویم در اختیار شماست.

آیا می‏‌گویید: محمد (ص) از دنیا رفت - و با مردن او همه چیز تمام شد، و خاندان او باید به دست فراموشی سپرده شوند و سنتش پایمال شود - آری مرگ او مصیبت و ضربه دردناکی بر جهان اسلام بود، فاجعه سنگینی که بر همه غبار غم فرو ریخت، و شکافش هر روز آشکارتر، و گسستگی آن دامنه دارتر، و وسعتش فزونتر می شود، زمین از غیبت او تاریک، و ستارگان برای مصیبتش بی فروغ ، و امیدها به یاس مبدل شد، کوه ها متزلزل شد، احترام افراد پایمال شد و با مرگ او حرمتی باقی نماند!

به خدا سوگند این حادثه‌ای است عظیم، و مصیبتی است بزرگ، و ضایعه‏‌ای است جبران‏‌ناپذیر، ولی فراموش نکنید اگر پیامبر (ص) رفت قرآن مجید قبلا از آن خبر داده بود، همان قرآنی که پیوسته در خانه‏‌های شماست، و صبح و شام با صدای بلند و فریاد و - یا - آهسته و با الحان مختلف در گوش ما خوانده می‏‌شود، پیامبران پیشین نیز قبل از او با این واقعیت روبرو شده بودند چرا که مرگ فرمان تخلف‌‏ناپذیر الهی است.

آری قرآن صریحا گفته بود: ˈمحمد (ص) تنها، فرستاده خدا بود، و قبل از او رسولان دیگری آمدند و رفتند، آیا اگر او بمیرد و یا کشته شود شما بر پاشنه پا می‏‌چرخید و به عقب برمی‏‌گردید - و با آیین اسلام وداع گفته رو به خرافات و مظالم جاهلیت می‏‌آورید - هر کس به عقب باز گردد به خداوند زیانی نمی رساند و خداوند به زودی پاداش سپاسگذاران را می‌دهد.ˈ

عجبا! ای فرزندان ˈقیلهˈ آیا ارث من باید پایمال شود و شما آشکارا می‏‌بینید و می‏‌شنوید، و در جلسات و مجمع شما این معنی گفته می‏‌شود و اخبارش به خوبی به شما می‌‏رسد و باز هم خاموش نشسته‏‌اید؟ با اینکه دارای نفرات کافی و تجهیزات و نیروی وسیع و سلاح و سپر هستید، دعوت مرا می‏‌شنوید و لبیک نمی گویید؟ و فریاد من در میان شما طنین افکن است و به فریاد نمی رسید؟ با اینکه شما در شجاعت زبان زد هستید و در خیر و صلاح معروفید، و شما برگزیدگان اقوام و قبایل هستید.

با مشرکان عرب پیکار کردید و رنج‌ها و محنت‌ها را تحمل کردید، شاخهای گردنکشان را درهم شکستید، و با جنگجویان بزرگ دست و پنجه نرم کردید، و شما بودید که پیوسته با ما حرکت می‏‌کردید، و در خط ما قرار داشتید، دستورات ما را گردن می‏نهادید و سر بر فرمان ما داشتید، تا آسیای اسلام بر محور وجود خاندان ما به گردش درآمد، و شیر در پستان مادر روزگار فزونی گرفت، نعره‏های شرک در گلوها خفه شد و شعله‏‌های دروغ فرو نشست، آتش کفر خاموش، و دعوت به پراکندگی متوقف و نظام دین محکم شد.

پس چرا بعد از آن‌همه بیانات قرآن و پیامبر (ص) امروز حیران مانده‏‌اید؟ چرا حقایق را بعد از آشکار شدن مکتوم می‏‌دارید و پیمان‌های خود را شکسته‌‏اید، و بعد از ایمان راه شرک پیش گرفته‏‌اید؟

ˈچرا با قومی که پیمان‌های خود را شکسته‌‏اند و تصمیم به اخراج پیامبر (ص) گرفته‌‏اند پیکار نمی کنید؟ در حالی که آن‏ها آغازگر بودند؟ آیا از ایشان می‌‏ترسید، بهتر است از خدا بترسید اگر ایمان دارید؟ˈ

آگاه باشید من چنین می‏بینم که شما رو به راحتی گذارده‏اید؟ و عافیت طلب شده‏اید، کسی را از همه برای زعامت و اداره امور مسلمین شایسته‏تر بود دور ساختید، و به تن پروری و آسایش در گوشه خلوت تن دادید، و از فشار و تنگنای مسوولیت‌ها به وسعت بی تفاوتی روی آوردید.

آری آنچه را از ایمان و آگاهی در درون داشتید بیرون افکندید، و آب گوارایی را که نوشیده بودید به سختی از گلو برآوردید!

اما فراموش نکنید خداوند می‏فرماید: ˈاگر شما و تمام مردم روی زمین کافر شوند به خدا زیانی نمی رسانند، چرا که خداوند از همه بی نیاز و غنی حمید است.ˈ

بدانید و آگاه باشید من آنچه را باید بگویم گفتم، با اینکه بخوبی می‏دانم ترک یاری حق با گوش و پوست شما آمیخته، و عهدشکنی قلب شما را فراگرفته است ولی قلبم از اندوه پر بود - و احساس مسوولیت شدیدی می‏کردم - کمی از غم های درونیم بیرون ریخت، و اندوهی که در سینه‏‌ام موج می‏زد خارج شد، ˈتا با شما اتمام حجت کنم و عذری برای احدی باقی نماند.ˈ

اکنون که چنین است این مرکب خلافت و آن فدک، همه از آن شما، محکم بچسبید و رها نکنید، ولی بدانید این مرکبی نیست که بتوانید راه خود را بر آن ادامه دهید. پشتش زخم، و کف پایش شکافته است!

داغ ننگ بر آن خورده، و غضب خداوند علامت آن است، و رسوایی ابدی همراه آن، و سرانجام به آتش برافروخته خشم الهی که از دل ها سر بر می‏‌کشد خواهد پیوست!

فراموش نکنید آنچه را انجام می‏دهید در برابر خدا است. ˈو ستمگران به زودی می‏فهمند به چه سرنوشتی گرفتار می‏شوند.ˈ

و من دختر پیامبری هستم که شما را در برابر عذاب شدید انذار کرد، آنچه از دست شما برمی آید انجام دهید.

ما نیز به وظیفه الهی خود عمل خواهیم کرد، شما منتظر باشید ما نیز منتظریم!

با بهره گیری از کتاب ˈبرترین بانوی جهان فاطمه زهرا(س)ˈ نوشته آیت الله مکارم شیرازی

منبع: ایرنا

 

منبع: همشهری آنلاین