وقتی از الگو بودن شخصیتی چون حضرت زهرا(س) سخن به میان می‌آید، باید متوجه این نکته بود که این مسئله منحصر به یک زمینه ویژه نیست.

 به اعتقاد پژوهشگران تاریخ اسلام حضرت دارای ابعاد گوناگون شخصیتی بود و اینگونه نبود که یکی از این ابعاد بر ابعاد شخصیتی دیگر ایشان چیره شود و آنها را به کنار زند. شیوه تربیتی پیامبر(ص) درباره ایشان به تمام و کمال اعمال شده بود و همین شیوه را حضرت نسبت به فرزندان خویش نیز به‌کار بستند. درخصوص وجوه گوناگون شخصیتی فاطمه(س) گفت‌وگویی داشتیم با دکتر شهلا بختیاری، پژوهشگر تاریخ اسلام و رئیس گروه تاریخ دانشگاه الزهرا که در پی می‌خوانیم.

  • به‌عنوان یک پژوهشگر تاریخ اسلام فکر می‌کنید که از میان ابعاد گوناگون شخصیتی حضرت زهرا(س) کدام یک تأثیر بیشتری بر فرایند تاریخ اسلام گذاشته است؟

در مورد شخصیت تاریخی حضرت زهرا(س) و اثر‌گذاری آن بر وجوه مختلف تاریخ اسلام صحبت‌های زیادی شده است البته مسائل زیادی در این باب وجود دارد که همچنان تا به امروز ناگفته مانده است. معتقدم که یکی از وظایف زنان مسلمان تحصیلکرده روشن کردن همین وجوه خاموش حضرت است که گاهی به غلط و گاهی به عمد یا سهو نادیده گرفته شده. در پاسخ به سؤال شما باید بگویم که آن بخش مهم شخصیت حضرت الگو بودن ایشان است که بسیار مؤثر بوده. از دید تاریخی ایشان شخصیتی هستند که تمام جنبه‌های زندگی یک زن را دارا بوده‌اند و در این جنبه‌های وظیفه‌ای، شغلی و مسئولیت‌پذیری کم نگذاشته‌اند. متأسفانه منابع تاریخی با توجه به نوع نگارش‌شان در این زمینه سکوت اختیار کرده و تلاش کردند تا به عمد از آن بگذرند.در بخش مسئولیت‌پذیری حضرت باید گفت که در تمام مراحل دعوت پیامبر(ص) و همچنین در حوزه سیاسی در کنار حضرت امیر(ع) حاضر بودند. حضرت زهرا(س) وظیفه خودشان می‌دانستند که در همه موارد گفته شده فعالانه شرکت کنند و به ایفای نقش بپردازند. این ایفای نقش، زمانی بودن در کنار پیامبر است که متأسفانه این وجه هم چندان شناخته نشده است.

  • پیامبر(ص) از حضرت زهرا(س) می‌خواستند که در کنارشان به دعوت بپردازند یا خود حضرت در این زمینه پیشقدم می‌شدند؟

ایشان به‌عنوان زن مسلمان وظیفه خودشان می‌دانستند که فعالانه در این زمینه شرکت کنند. از همان لحظاتی که حضرت وارد این جریان شدند، هیچ غفلت و کوتاهی نکردند. بازتاب این مسئله را می‌توان در کلام معروف پیامبر(ص) که از ایشان به‌ ام‌ابیها تعبیر می‌کنند، دید. این کلام تاریخی آنقدر صراحت دارد که همه منابع معتبر آن را آورده‌اند. این تعبیر پیامبر از حضرت به واسطه ایستادگی ایشان پا به پا‌ و در کنار پیامبر در هنگام بروز مشکلات و سختی‌ها بود. با این همه من فکر می‌کنم که اسلام‌پذیری حضرت فاطمه(س) و تقید به وظایفی که دین بر عهده افراد گذاشته ایشان را پیش‌تر موظف کرده بود که در تمام صحنه‌ها در کنار پدرشان حاضر باشند. مسلما بخشی از این حضور مربوط دوران مکی و بخش دیگر آن مرتبط با دوران مدنی دعوت پیامبر(ص) است.

  • آیا نحوه نقش‌آفرینی حضرت در این دو دوره متفاوت است؟

بله از آنجا که فضای اجتماعی- سیاسی‌ای که در مکه وجود داشته با مدینه متفاوت بود، نقش آفرینی حضرت فاطمه(س) هم به اقتضای این شرایط متفاوت بود؛ مثلا در دوران مکی که پیامبر(ص) در مقابله آشکار با قریش قرار می‌گیرد، حضرت زهرا(س) در کنار پیامبر(ص) ایستادگی و مقاومت می‌کنند. بخشی از این نقش‌آفرینی‌ها تبلیغ دین و سرپرستی و رسیدگی به امور مسلمانان است. اما در دوران مدنی چون ضرورت ابلاغ دین شکل دیگری پیدا ‌کرده و فضا تغییر می‌کند، فداکاری و جانبازی حضرت را در قالب‌های دیگری می‌بینیم مثلا در مواقعی که مدینه در خطر قرار می‌گیرد و مسلمانان در خطر تهدید جنگ هستند، ایشان جزو زنانی بودند که پا‌به‌پای پیامبر در جبهه‌ها یا پشت جبهه‌ها حاضر می‌شدند. این فضا در دوره قبلی عملا امکان بروز نداشت. چون مسلمانان در مدینه به راحتی و رفاه نسبی رسیده بودند، بحث‌هایی چون آموزش به زنان و جامعه و مسئله تربیت کودک(حضرت در این دوران بود که ازدواج کردند) پیش می‌آمد. از این‌رو نقش آفرینی حضرت با توجه به این شرایط متفاوت می‌شد.

  • نحوه تأثیر و نقش آفرینی حضرت پس از رحلت پیامبر(ص) چگونه بود؟

به‌نظرم اصول بنیادینی که می‌توان برای یک فرد سیاست پیشه- سیاست پیشه به‌معنای کسی که وظیفه خودش می‌بیند که مشارکت داشته باشد- برشمرد، می‌توان در همین دوران در حضرت زهرا(س) مشاهده کرد. ایشان در قضایای مربوط به ولایت حضرت امیر(ع) با باور به این مسئله که ولایت حق امام علی(ع) بوده وارد صحنه سیاست شدند. حضرت زهرا فکر می‌کردند که این حق(ولایت) باید احیا شود. این مسئله خودش را در برهه‌های مختلف نشان می‌دهد، مثلا حضرت به خانه انصار مراجعه می‌کردند و بیعت آنها با پیامبر و دو امانتی را که پیامبر در میان مسلمانان به یادگار نهاده بودند، به انصار گوشزد کردند. انصار هم به حضرت گفتند که ما می‌دانیم که ولایت حق علی است اما ما بیعت کرده‌ایم و گذشته است یا می‌توان به دفاع حضرت فاطمه(س) از حق خودشان در مورد فدک اشاره کرد. این مسئله هم با وجود ظاهر خود، کاملا سیاسی است. سال‌ها پس از این قضیه (فدک) یکی از دانشمندان اهل سنت از استاد خودش پرسید که چطور شد که فدک به فاطمه زهرا داده نشد؟ استاد جواب می‌دهد که اگر قرار بود فدک را به فاطمه بدهند، حکومت را هم می‌بایست به علی(ع) بدهند. این نشان می‌دهد که این جنبه هم برای کسانی که این حق (فدک) را از ایشان سلب کرده بودند و هم برای خود حضرت شناخته شده بود.

  • حق‌خواهی حضرت فاطمه نسبت به ولایت علی(ع)، وی را پیشگام مسئله امامت می‌سازد و می‌توان گفت که امامت از دامان یک زن ریشه می‌گیرد.

درست است اما فکر نمی‌کنم که کسی منکر این مسئله باشد؛زیرا بحث فرزندان علی(ع) تنها در جایی می‌تواند مشروعیت پیدا کند که به‌واسطه ایشان(فاطمه) باشد. امام علی فرزندان دیگری هم داشتند؛ ولی سلسله امامت فقط در فرزندان فاطمه بود. به همین دلیل هم هر کس در تاریخ اسلام خواست بگوید من برحق هستم، ادعای علوی و فاطمی بودن کرد. از نظر ما میراث پیامبر(ص) و تمامی آن وجاهتی که یک شخص می‌تواند برای امامت داشته باشد از طریق فاطمه(س) انتقال پیدا می‌کند.

  • بی‌تردید واکنش‌های منفی زیادی می‌توانسته در برابر نقش‌آفرینی‌های متعدد حضرت در جامعه آن دوران شکل گیرد. این واکنش‌ها از چه نوعی بودند؟

این واکنش‌های منفی بیشتر ناشی از حب و بغض‌هایی بود که از گذشته ادامه پیدا کرده بود. این حب و بغض‌ها همواره نسبت به ایشان و دیگران وجود داشت. در اینکه حضرت تربیت شده پیامبر بودند هیچ شکی وجود نداشت اما خیلی‌ها تلاش کردند که به این مسئله نگاهی حسادت‌جویانه داشته باشند. خیلی‌ها هم پیش خودشان گفتند که چرا باید فاطمه برتر باشد و ما نباشیم؟ مجموعه این مسائل مشکلاتی را برای ایشان رقم زد اما نکته اینجاست که رفتار و سلوکی که حضرت از خود نشان دادند، ایشان را در تاریخ ماندگار کرد. سلوک ایشان به‌عنوان یک زن با وجود همه مشکلاتی که ناشی از زندگی مشترک است- بودن در کنار حق و برای حق سرمایه‌گذاری و هزینه کردن و... - حضرت را در مقام رفیعی می‌نشاند. به‌نظرم رمز ماندگاری حضرت زهرا(س) در تاریخ به واسطه اینکه دختر پیامبر بودند، نبوده است. اتفاقا با اینکه ایشان دختر پیامبر بودند اما هیچ حق و امتیاز ویژه‌ای برای خود قائل نشدند. زندگی وی در دوران حیات پیامبر با دوران پس از حیات پیامبر تغییری نکرده بود. بخش عمده زندگی حضرت در این است که وقتی ایشان حقی را شناسایی کردند در کنار آن(حق) ایستادند و در راه احقاق آن جانبازی کردند.

  • یکی از وجوه شخصیتی حضرت فاطمه(س) برجستگی و برتری ایشان به‌عنوان یک زن در امور مربوط به خانه، خانواده و زنان است. اگر بخواهیم ویژگی‌های این وجه را برشماریم به چه مواردی می‌توان اشاره کرد؟

وقتی دین اسلام عرضه شد، پیامبر می‌بایست وظیفه تربیت کردن انسان‌ها را هم مطابق با این دین جدید بر عهده بگیرد. این تربیت در برخی از افراد به تمامه منعکس شد. فاطمه زهرا(س) یک نمونه از این افراد است. ظرف وجودی ایشان آنقدر بزرگ بود که تمامی وجوه این تربیت را گرفت. با وجود سختی‌ها و ناملایمت‌های زیاد در زندگی حضرت، هیچ‌گاه نمی‌بینیم که ذره‌ای لب به شکایت بگشایند. سختی‌هایی که در دوران مکی بر پیامبر وارد شد، خواه‌ناخواه بخش زیادی از آن به خانواده ایشان نیز برمی‌گشت. این سختی‌ها واقعا جانفرسا بودند و فاطمه زهرا(س) در تمام آنها در کنار پیامبر ایستادند. وقتی هم حضرت ازدواج کردند و وارد خانه و زندگی شدند، سختی‌هایی که قبلا متوجه پیامبر(ص) بود اینک متوجه همسر زهرا(س) شد. در واقع حضرت پس از ازدواج آسایش روحی پیدا کردند؛ اما به واسطه مشکلاتی که از آنها صحبت کردیم، هرگونه آسایش جسمی از ایشان سلب شد. گزارش‌های زیادی داریم که مثلا ایشان آرد خانه خودشان را تهیه می‌کردند، بچه‌داری می‌کردند، زمان‌هایی که حضرت علی(ع) در جنگ حضور داشتند، آب می‌آوردند. بنابراین زندگی حضرت بسیار ساده بود و به این سادگی هم دلخوش بودند. ایشان به‌دنبال تنعمات مادی نبودند و آن آرامش و طمانینه‌ای که باید در یک زندگی خانوادگی باشد، به تمام معنا در زندگی ایشان وجود داشت. محصول این آرامش تربیت فرزندانی است که چه در دنیای اسلام و چه در دنیای غیراسلامی به آنها با افتخار نگاه و از آنها به نیکی یاد می‌شود. اگر خانواده‌ای دچار مشکلات رفتاری میان زن و شوهر باشد، نمی‌تواند فرزند صالح تربیت کند. این است که هنوز هم که هنوز است وقتی کسی می‌خواهد در دنیای مسیحی مثلا از امام‌حسین(ع) حرفی بزند، از ایشان به بزرگی یاد می‌کنند. خب این مسئله محصول همان تربیت والا است.

  • اگر امروزه بخواهیم حضرت زهرا(س) را الگوی زن مسلمان قرار دهیم و نقطه اتکایی از آن بسازیم، چه باید بکنیم؟

بخشی از این کار بر عهده ما پژوهشگران تاریخ اسلام است. ما باید این الگو را شناسایی کنیم و آنگاه آن را ارائه دهیم. الگوهای تربیتی الگوهای مبتنی بر اصول روانشناختی هستند که تعطیل بردار نیستند و از سویی از جامعه‌ای به جامعه‌ای دیگر هم فرق نمی‌کنند. اینکه فرزندمان را اجتماعی و بر مبنای برخی از اصول بار آوریم چیزهایی است که همیشه در تاریخ مطرح بوده است. اگر مادری بتواند در فرزندش تعادل روحی پدید آورد، از روش و شیوه وی می‌توان در همه جای جهان استفاده کرد. بنابراین وظیفه مادران در ارتباط با زیر‌ساخت‌های تربیتی در همه عصرها و زمان‌ها یکی است. اینجاست که الگو بودن فاطمه‌زهرا(س) قدیم و جدید ندارد.با همه اینها شخصیت فاطمه‌زهرا(س) دارای ابعاد گوناگونی است و نمی‌توان یک بعد را بر ابعاد دیگر برتری داد. به‌نظرم در جایی که لازم بود حضرت وارد مسائل سیاسی شوند، هیچ‌گاه مسائل تربیتی و خانوادگی را تعطیل نکردند و بر عکس. بنابراین من ایشان را زنی می‌بینم که تمام آن وجوه گفته شده را در هر جایی که لازم بود به پیش می‌بردند. از این‌رو در ترسیم الگوی زن مسلمان مطابق شخصیت حضرت زهرا(س) همه ابعاد را باید درنظر داشت؛ زیرا ایشان در سراسر زندگی خودشان هیچ‌یک از این وجوه را به نفع یک وجه دیگر تعطیل نکردند.

کد خبر 208818

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز