بلافاصله پس از وقوع انفجارهای بوستون، کاخ سفید در جلسه خبری با اصحاب رسانهها چنین موضعگیری کرد: هر حادثهای که در آن ادوات انفجاری چندگانه - همانطور که در این وقایع مشاهده شد - بهکار رفته باشد، آشکارا اقدامی تروریستی است و بهمثابه اقدامی تروریستی با آن برخورد خواهد شد. با این حال، ما نمیدانیم چه کسانی این حمله را انجام دادهاند و باید با یک بررسی جامع مشخص شود آیا این حمله توسط یک گروه تروریستی، داخلی یا خارجی برنامهریزی و اجرا شده است یا خیر.
پلیس فدرال آمریکا (FBI) بر این باور است که هیچ تعریف واحد و به لحاظ جهانی پذیرفتهشدهای از تروریسم وجود ندارد اما قوانین فدرال ایالات متحده تصریح دارند حمله تروریستی در واقع استفاده غیرقانونی از زور و خشونت علیه افراد یا اموال برای ارعاب یا تحت فشار قرار دادن یک دولت، مردم غیرنظامی یا بخشهایی از آن با هدف پیشبرد اهداف سیاسی یا اجتماعی است. ما هنوز نمیدانیم آیا انفجارهای بوستون مشمول این تعریف میشوند یا آنکه این حمله، کار یک فرد بدون هدف خاصی جز کشتن سایرین بوده است؛ گرچه کاری که ما میتوانیم انجام دهیم ارائه برخی شواهد کلی درباره تاریخ حملات تروریستی در ایالات متحده است. مجموعهای مفید از ارقام و اطلاعات اساسی را میتوان در گزارش ماه دسامبر کنسرسیوم ملی برای مطالعه تروریسم و پاسخ به تروریسم یافت. در اینجا به برخی یافتههای این گزارش اشاره میشود:
1 - تعداد حملات تروریستی و حملات نافرجام در آمریکا در مقایسه با دهه 1970 کمتر شده است؛ در این میان حملات 11سپتامبر 2001 را باید یک استثنای بزرگ محسوب کرد.
بر این اساس بین سالهای 1970 تا 2011 در مجموع 608 حمله و نیز 226 حمله مرگبار در ایالاتمتحده صورت گرفته است.
دو هشدار مهم باید در مورد این تعداد حمله تروریستی بیان شود؛ نخست آنکه این آمار تعدد حملات تروریستی و حملات نافرجام را نشان میدهد، نه شدت و تلفات آنها را. حملات 11سپتامبر 2001 به نیویورک، آرلینگتون و پنسیلوانیا روی هم چهار حمله را شامل میشدند، هرچند تلفات آنها از مجموع تلفات تمام حملات صورت گرفته طی چهار دهه بیشتر بوده است، این نکته را باید در ذهن داشت.
گزارش همچنین دیدگاهی جامع درباره تروریسم دارد. این گزارش به حملات 11سپتامبر و نیز بمبگذاری اوکلاهما سیتی اشاره دارد، در عین حال که شامل جنایات رخ داده توسط پزشکان فعال در کلینیکهای سقط جنین نیز میشود؛ همچنین به تیراندازی مرگبار به سوی نگهبان موزه هولوکاست در سال 2009 میپردازد والبته تمام موارد آتشسوزیهای عمدی جبهه آزادی زمین که به آتشکشیدن نمایندگیهای فروش خودروهای شاسی بلند (SUV) و کلانتریها را در برمیگیرد. گزارش علاوه بر این، تلاشهای جدی هرچند نافرجام را - مانند تلاش برای بمبگذاری در میدان تایمز نیویورک در سال 2010 - لحاظ میکند. چنانچه به یک دهه بین 2001 تا 2011 نگاهی بیندازیم، در مییابیم تعداد حملات تروریستی پس از حملات 11سپتامبر کمتر شده، گرچه تعداد حملات مرگبار به خصوص طی سالهای اواخر دهه افزایش یافته است (این حملات شامل تیراندازی در کلیسای ناکسویل در سال 2008، ترور جورج تیلر در سال 2009 که کار سقط جنین را انجام میداد، تیراندازی در فورتهود که منجر به کشته شدن 13 نفر و زخمیشدن 30 نفر در سال 2009 شد و مواردی از این دست میشود).
2 - مقامات ضابط قانون ظاهرا در خنثی کردن حملات تروریستی عملکرد بهتری داشتهاند، گرچه هنوز نمیتوانند مانع از وقوع تمام آنها شوند.
در این میانگاهی شانس و اقبال نقش بسیار تاثیرگذاری دارد. در گزارش میخوانیم: بیشترین درصد حملات نافرجام در سال 2011 رخ داد؛ سالی که چهار حمله تروریستی از مجموع 9 حمله رخ داده نافرجام بودند. در سه مورد از این حملات نافرجام، بمب پیش از کشف شدن عمل نکرد و حمله چهارم تیراندازی به کاخ سفید توسط فردی بود که اینک به اتهام تلاش برای ترور پرزیدنت اوباما دستگیر شده است.
3 - از سال 1970 تقریبا تمامی مناطق ایالات متحده به نوعی شاهد وقوع حمله تروریستی بوده است. با اینحال در نظر داشته باشید این موارد شامل تمامی حملات - مرگبار و غیرمرگبار - میشود.
همچنین علت آنکه نیویورک و ویرجینیا در صدر ایالتهایی با بیشترین تلفات قرار دارند، وقوع حملات 11سپتامبر بوده است (پنسیلوانیا نیز به خاطر سقوط پرواز 93 در 11سپتامبر 2001 در بالای جدول قرار دارد). پس از این سه ایالت، اوکلاهما قرار دارد؛ ایالتی که در سال 1995 شاهد بمبگذاری در اوکلاهماسیتی بود که به مرگ 168 نفر انجامید.
پورتوریکو از آن رو در این جدول در جای سوم قرار گرفته که در دهههای 1970 و 1980 شاهد وقوع بیشاز 120 فقره بمبگذاری توسط یک گروه شبهنظامی جداییطلب موسوم به جنبش ملی آزادی فورزاس آرماداس بود.
فلوریدا نیز به خاطر حملات جبهه آزادیزمین بهخصوص طی دهه گذشته در ردههای بالای جدول قرار دارد. این در حالی است که حملات این گروه مخفی طرفدار محیط زیست تلفات چندانی در بر نداشته است. درخور اشاره است که در سالهای دهه 1970 دو گروه جبهه آزادی زمین و جبهه آزادی حیوانات در مجموع مرتکب 161 حمله ( از سال 2001 به این سو 84 حمله) شدند.
با این حال در حملات این دو گروه افراطی کسی کشته نشده است و آنها عمدتا با آتشزدن برخی تاسیسات مانند نمایندگیهای فروش خودروهای شاسی بلند اهداف خود را پیگیری میکردهاند.
4 - از زمان بمبگذاری اوکلاهماسیتی بیشتر حملات تروریستی توسط افراد صورت گرفته نه گروهها.
5 - انواع گروههای سازمانیافته که مرتکب حملات تروریستی میشوند، به شدت متنوع و برخوردار از اهدافی مختلف هستند.
القاعده در این فهرست در صدر گروههای تروریست قرار دارد و پس از آن دو گروه افراطی طرفدار محیطزیست (Eco-Terrorist) جبهه آزادی زمین و جبهه آزادی حیوانات به خاطر تعدد حملاتشان قرار گرفتهاند. با این حال بهنظر میرسد گروههای تروریستی بسیار گوناگون و متنوع شده باشند.
گزارش خاطرنشان میکند: این سازمانها بسیار متنوع هستند. از جمله حملات القاعده (سوای حملات 11سپتامبر) میتوان به تلاش عمرفاروق عبدالمطلب (ازالقاعده شبهجزیره عربستان) برای انجام حمله انتحاری در پرواز 253 خط هوایی نورث وست در دیترویت اشاره کرد. دیگر حمله نافرجام مربوط به تلاش فیصل شهزاد وابسته به طالبان پاکستان برای منفجر کردن بمب در میدان تایمز نیویورک بود. اعضای یک گروه شبه نظامی مخالف مهاجرین (MAD) نیز یک خانواده آمریکایی مکزیکیتبار را هدف قرار دادند. گروه نژادگرای KKK نیز به یک فرد حمله کردند و گروه دیگری موسوم به وزارت دادگستری تیغ ریشتراشی را در پاکتهای نامه برای افراد و محققینی که روی حیوانات آزمایش میکردند فرستادند.
6 - بمبگذاری تاکتیک برگزیده گروههای تروریست در خاک ایالات متحده بوده است.
طی یک دهه گذشته استفاده از بمب در حملات تروریستی کاهش یافته و تنها 27 درصد حملات از سال 2001 به این سو با بمب صورت گرفته است (با توجه به این نکته که گروههای اکو-تروریست مجری بیشترین تعداد حملات تروریستی طی یک دهه گذشته بودهاند). قابل توجه است که در حملات تروریستی در آمریکا استفاده از تفنگ هیچگاه به شکل جدی مد نظر تروریستها نبوده است.
7 - باید در نظر داشت آمریکای شمالی در مقایسه با دیگر مناطق جهان بسیار بسیار کمتر شاهد حملات تروریستی بوده است.
حتی اروپای غربی نیز بیش از آمریکای شمالی شاهد وقوع چنین حملاتی بوده. البته بخش عمده حملات در سطح جهان در جنوب آسیا، خاورمیانه و شمال آفریقا رخ داده است.
8 - احتمال اینکه یک آمریکایی در حمله تروریستی کشته شود، بسیار بسیار کمتر از احتمال مرگ در اثر هر عامل دیگری است.
طی پنج سال گذشته، احتمال اینکه یک آمریکایی طی یک حمله تروریستی کشته شود یک در 20میلیون بوده است (این احتمال با احتساب حملات داخلی و حمله در سایر کشورهای جهان بوده است). این احتمال کمتر از خطر مرگ توسط هر عامل دیگری بوده است؛ از عوارض پس از عملهای جراحی گرفته تا خشونت ناشی از اسلحه. به عبارت دیگر حملات تروریستی آشکارا بیش از حد در خودآگاه جمعی آمریکاییها جلوه داده شده است، شاید از اینرو که این حملات با هدف ترساندن آمریکاییها انجام میشود. به این خاطر قابل فهم است که به این وقایع بیش از حد توجه نشان داده میشود.
واشنگتنپست