زمانی که بچهها به مدرسه میروند، معمولاً والدین کمتر درگیر وجوه عاطفی زندگی فرزندان هستند. چون به هر حال بچه دیگر مانند سالهای پیش از مدرسه، متکی به شما نیست.
البته این بدین معنا نیست که فرزندتان دیگر به شما نیازی ندارد. بچهها به زمانهایی نیاز دارند تا در کنار خانواده احساس عزت و امنیت کنند. زمانی که گفتگو میان والدین و بچهها در منزل اتفاق میافتد، گامی مؤثر در جهت ارتباط صمیمانه برداشته میشود.وقت گفتگو زمان مشخصی است. دست کم روزی سی دقیقه وقت برای خود و فرزندتان در نظر بگیرید.
در گفتگو یا بازی بیمقدمه و برنامهریزی نشده، سعی کنید که از نظر و خواست فرزندتان تبعیت نمایید.هدف این است که به خواست او عمل کنید و تا حد امکان خود را با او هماهنگ سازید. با بچههای کوچکتر باید مثل خودشان روی زمین بنشینید و عروسک بازی یا ماشینبازی کنید.
اهمیت وقت گفتگو بسیار بیشتر از نفس صرف وقت با بچه است زیرا فرزندتان در این مدت رخصت مییابد که جهت بازی یا گفتگو را تعیین کند. فعالیتهای کمتحرک مانند ساختن پازل، خواندن کتاب، تماشای یک برنامه آموزشی از تلویزیون و... با این که مهم و سازنده هستند ولی مانند گفتگو مفید و مؤثر واقع نمیشوند.
لازم است که خود را کاملاً با دلبستگیها و علایق و سلایق فرزندتان درگیر و همراه کنید. بنابر این بهتر است که تلویزیون و یا رادیو را خاموش کنید تا هیچ چیزی مانع و مزاحم ارتباط تنگاتنگ و صمیمانه شما و فرزندتان نباشد.
هدف شما این است که به فرزندتان کمک کنید تا به صورتی راحتتر و کاملتر درباره موضوعات دلخواهش صحبت کند. انجام دادن این کار از طریق بازی کردن با او یا از طریق بحث در مورد موضوعاتی مانند زندگی، عشق، آزادی، بازیهای ویدئویی، صحبت در مورد پدربزرگ یا مادربزرگ که تازه فوت شده و یا هر موضوع دیگری که مورد علاقه فرزندتان باشد، امکان پذیر است.
چنانچه دخترتان عروسکبازی میکند و میخواهد که شما نقش فرد بدی را که به قصر عروسکها حمله میبرد، بازی کنید، حتماً بپذیرید و آن نقش را اجرا نمایید. اگر میخواهد در این باره صحبت کند که شما پدر و مادر بدی هستید که اجازه نمیدهید تا ساعت ده شب بیدار بماند، با او همراهی کنید و مثلاً بگویید: بیشتر در این مورد توضیح بده.
چنانچه میگوید که از معلمش بدش میآید نگویید که در مورد معلمت این طور صحبت نکن! بگویید: معلمها هم گاهی اشتباه میکنند. معلم تو امروز چه کار کرده؟
تبادل حرفها بین شما و فرزندتان لزوماً نباید خیلی عمیق و مربوط به رویدادهای روز باشد. فقط باید خودتان را با او همراه کنید و جزیی از دنیای او شوید، چون به نظر میرسد که هسته اصلی تمام ارتباطات موفق انسانی چنین همدلی صمیمانهای باشد. اگر بچهها چنین همدلی را به اندازه کافی تجربه کنند، در شناخت و درک نیازهای دیگران مستعدتر و علاقهمندتر میشوند.
در زمان گفتگو، فرزندتان احساس میکند که مورد توجه و حمایت شماست و همه حرف او را میفهمند. در دوران کودکی کمتر مسئلهای وجود دارد که دست کم تا حدی از طریق وقت گفتگو قابل حل نباشد.بچههایی که در زمینه یادگیری مشکل دارند، میتوانند تخیلاتشان را با استفاده از گفتگو توسعه دهند تا بتوانند عواطف و ایدههایشان را تصویر کنند؛ قابلیتی که در عملکرد بهتر آنها بسیار مؤثر خواهد بود.
بچههای دیگر میتوانند در زمان گفتگو یاد بگیرند که چگونه نگرانیهای احساسی عاطفی خود را به زبان بیاورند نه این که بیجهت از سر درد یا درد سایر قسمتهای بدن شکوه نمایند. بچههای پرخاشگر یاد میگیرند که احساس امنیت کنند و در نتیجه هنگامی که عصبانی میشوند کمتر آمادگی پرخاشگری دارند.