محمد عبداللهی: آیا با توافق اولیه روسیه و آمریکا درباره سوریه، اکنون باید منتظر پایان بحران سوریه باشیم؟

 آیا این توافق به‌معنای زدن آخرین میخ بر تابوت بحران در سوریه است؟ اساسا این توافق به چه معناست و آیا می‌توان بدان امیدوار بود یا اینکه توافقی مانند توافقات سابق است که هیچ‌گاه نتوانست موج درگیری و سیل خونریزی‌ها را متوقف سازد؟ آیا بیش از دو سال جنگ و درگیری خونین در سوریه، بیش از آنکه انقلاب باشد، زورآزمایی دو ابرقدرت بین‌المللی یعنی روسیه و آمریکا بوده و سوریه صرفا عرصه و میدانی برای این رویارویی و تقابل بوده است؟ اگر چنین است، پس این همه مخالف، چه سیاسی و چه مسلح در این میان چکاره بوده‌اند؟ پرسش درباره سوریه زیاد است و شاید مهم‌تر از تمام این پرسش‌ها، سؤال درباره آینده سوریه است و اینکه پایان این تحولات چه خواهد شد؟ برای راه بردن به پاسخی برای این پرسش‌ها، باید پازل شکل گرفته اخیر پس از توافق دو ابرقدرت و تحرکات همسایگان و مخالفان سوریه، چه در قامت عربی و چه در قامت اروپایی آن را از نظر گذراند.

ماجرا از زمانی آغاز شد که باراک اوباما، رئیس‌جمهور آمریکا، پس از انتشار اخباری درباره احتمال استفاده از سلاح شیمیایی در درگیری میان ارتش و مخالفان مسلح در سوریه، در تماسی تلفنی با ولادیمیر پوتین همتای روس خود درباره این موضوع ابراز نگرانی کرد و در نهایت اینکه هر دو مقام توافق کردند که وزرای خارجه‌شان در این‌باره بیشتر رایزنی کنند. کمتر از یک هفته بعد، جان کری، وزیر خارجه آمریکا، راهی مسکو شد و با سرگئی لاوروف همتای روس خود دیدار کرد و دوطرف اعلام کردند که درباره برگزاری کنفرانسی بین‌المللی در آینده‌ای نزدیک به‌منظور حل و فصل بحران سوریه براساس بیانیه ژنو 2012 به توافق رسیده‌اند. این توافق صرفا برایند موضوع سلاح شیمیایی نبود و قطعا ارزیابی‌های دو طرف روس و آمریکایی بسیار فراتر از اینهاست. در لابی‌های دو‌طرف چه می‌گذرد؟ حداقل تاکنون این موضوع معلوم نیست.

دلایل رسیدن به مذاکرات ژنو

بیانیه ژنو که حدود یک سال پیش صادر شد، بر ضرورت تشکیل دولت انتقالی با اختیارات کامل با حضور دولت و مخالفان سوریه تأکید می‌کند. در این بیانیه هیچ اشاره آشکاری به سرنوشت رئیس‌جمهور سوریه نشده اما از عبارت «اختیارات کامل» می‌توان دریافت که براساس این بیانیه، رئیس‌جمهور تا سال 2014 که سال پایان دوره ریاست جمهوری‌اش است در سمت خود باقی می‌ماند و بیش از همه‌‌چیز، سمتی تشریفاتی می‌یابد. بعد از گذشت حدود یک سال امروز روس‌ها و آمریکایی‌ها، به هر دلیلی که هست، به این توافق رسیده‌اند که نسخه دوم کنفرانس ژنو را برگزار کنند تا این موضوع جمع شود.تا به اینجا توافق عام مشخص است: تشکیل دولت انتقالی با حضور دولت و مخالفان؛ اسد هم در همان کاخ‌الشعب می‌ماند و سرنوشت وی به ملت سوریه سپرده می‌شود. این توافق معنای دیگری هم دارد: آمریکا از خواسته خود در خروج اسد از قدرت عقب‌نشینی کرده است. این علاوه بر اینکه برای روسیه یک دستاورد بود، برای سوری‌ها هم یک گام به جلو بود؛ اینکه یک قدرت منطقه‌ای، یک کنشگر بین‌المللی را به این نتیجه برساند که باید از خواسته‌اش چشم بپوشد، اهمیت فراوانی داشت. طبعا این موضوع بی‌سبب نبود. سوری‌ها در تمام این مدت توانسته بودند در عرصه میدان در برابر سرریزشدن سلاح و مزدور به کشورشان تاب بیاورند و حتی تروریست‌ها را به عقب برانند و طبعا روس‌ها با تکیه بر همین عرصه میدان بود که در عرصه دیپلماسی، همچنان به بقای حاکمیت سوریه امیدوارند و باز طبعا براساس همین تحولات و پیشروی‌های ارتش سوریه است که آمریکایی‌ها مجبورند یک قدم عقب بگذارند و سرنوشت رئیس‌جمهور سوریه را نادیده بگیرند.

کنشگران منطقه‌ای

در این میان کنشگران منطقه‌ای چه کردند؟ نخستین تحرک به ترکیه مربوط می‌شود؛ اندکی پس از اعلام این توافق، وزیر خارجه ترکیه ابتدا سراغ اردنی‌ها رفت و در این‌باره پرسید و شنید. اردنی‌ها به دلایل فراوان، همچنان با برانداختن حاکمیت سوریه مخالفند و حتی پادشاه‌شان طی ماه‌های اخیر محرمانه به سوریه رفت و با بشار اسد دیدار کرد و بعد از آن هم عازم آمریکا شد. پس خط ارتباطی‌شان با سوریه همچنان برقرار است و ترکیه می‌تواند از طریق آنها از بعضی موضعگیری‌ها آگاه شود. داوود اوغلو از اردن، مستقیما به آلمان رفت. گفته می‌شود آلمانی‌‌ها در ماجرای توافق اخیر روسیه و آمریکا نقش زیادی ایفا کرده‌اند.

آلمانی‌‌ها به دور از دید رسانه‌ها حتی به سوریه هم رفتند و برخی از مقامات سرویس‌های اطلاعاتی‌شان با همتایان سوری‌شان درباره تروریست‌ها و برخی هماهنگی‌ها رایزنی کردند. به‌نظر می‌رسد داوود اوغلو صاحب‌نظریه صفر‌سازی‌ اختلافات با همسایگان که اکنون اختلافاتش با همسایگانش از صفر به 100 رسیده، در سفر به آلمان آنچه شنید، محدودکردن تحرکات کشورش در سوریه بود چرا که این برای آلمانی‌ها و کلا اروپایی‌ها مایه نگرانی فراوان بود؛ خاصه آلمان که میزبان شمار زیادی از شهروندان ترکیه نیز هست. وزیر خارجه ترکیه اما پس از آن، عازم عربستان شد. اما پشت بند تمام این تحرکات، اظهارات داوود اوغلو درباره استفاده ارتش سوریه از سلاح شیمیایی علیه مخالفان مسلح بود. داوود اوغلو این اظهارات را در حالی بیان می‌کرد که یک روز قبل خانم دله پونته، یکی از مسئولان وابسته به سازمان ملل به یقین اعلام کرده بود که مخالفان مسلح از سلاح شیمیایی استفاده کرده‌اند اما در همان روز او را واداشتند تا حرف خود را پس بگیرد و اظهاراتش در هیاهوی جنگ رسانه‌ای گم شد. یک روز بعد، انفجاری مهیب جنوب ترکیه در مرز سوریه را لرزاند و نخستین اتهام متوجه سوریه شد.

چهار روز از این انفجار نگذشته، رجب طیب اردوغان، نخست‌وزیر ترکیه، اسناد سوریه به دست، عازم آمریکا شد تا به اوباما بگوید سوریه‌ای که علیه مخالفان مسلح در نزدیکی مرزهایمان سلاح شیمیایی استفاده می‌کند و در جنوب کشورمان خودروی بمبگذاری‌شده منفجر می‌کند، باید مجازات شود. اردوغان امیدوار بود اوباما را از ایده برگزاری کنفرانس ژنو 2 بازدارد اما در مقابل، آنچه از اوباما شنید تلخ و گزنده بود. اوباما همان صحبت‌های پیشین را تکرار کرد: نه دخالت نظامی در سوریه، نه منطقه پرواز ممنوع و نه مدرک قانع‌کننده‌ای برای استفاده ارتش سوریه از سلاح شیمیایی داریم و مدارکتان برای این موضوع کافی نیست. اوباما حتی درباره جبهه‌النصره هم از اردوغان پرسید و به جای اینکه اردوغان آمریکایی‌ها را به خواسته خود قانع سازد، آنها او را به خواسته خود قانع کردند و از او خواستند اکنون که این همه اصرار دارد به نوار غزه برود، باید به کرانه باختری هم برود تا سفرش به غزه، دستاوردی برای حماس نباشد. در واقع اردوغان به جای آنکه چیزی بستاند، چیزی هم در این سفر داد و به کشورش برگشت. او برگشت تا اعتراضات مقابل دفترش را ببیند و شاهد باشد که همگی به کیفیت برخورد دولتش با انفجارهای ریحانلی معترضند. اردوغان برای این انفجار خونین که رسانه‌های ترکیه می‌گویند شمار واقعی قربانیانش بسیار بیشتر از آن چیزی است که در رسانه‌ها اعلام شد، نه عزای عمومی اعلام کرد و نه به منطقه انفجار رفت، درحالی‌که چندبار برای بازدید از کمپ‌های پناهجویان سوریه تا لب مرز سوریه هم رفته بود و بر حالشان گریسته بود.

مخالفان بی‌برنامه سوریه

اردوگاه مخالفان سوریه درقبال این توافق چه کرد؟ سوریه می‌گوید، هم رئوس عناوین مورد بحث و هم مذاکره‌کنندگان خود را برای هرگونه مذاکره آماده کرده است اما مخالفان وقت بیشتری می‌خواهند. قرار بود کنفرانس ژنو2 اواخر ماه‌ می ‌جاری برگزار شود اما عملا به‌ماه بعد موکول شد. یکی از علل همین مخالفان بودند که تاکنون نه برنامه‌ای دارند و نه نماینده‌ای برای مذاکره انتخاب کرده‌اند و اساسا به همدیگر اعتمادی ندارند. مخالفان زمانی که در نشست امنیتی مونیخ احمد معاذالخطیب را به‌عنوان رئیس خود فرستادند، ریاض سیف را با او همراه کردند تا از محتوای مواضع و گفت‌وگوهایش مطلع باشند اما او برخلاف نظر آنها با شخصیت‌هایی دیدار کرد که باب میل عربستانی‌هانبودند. شورای مخالفانی که در دل ائتلاف مخالفان است می‌خواهد بیشتر اعضای مذاکره‌کننده افرادش باشند اما کل ائتلاف مخالف است. ائتلاف باز با حضور هیثم مناع رئیس یکی دیگر از رهبران مخالفان در این کنفرانس مخالف است و قس‌علی هذا. ائتلاف همچنین باید مواضع قطری‌ها، عربستانی‌ها و ترک‌ها را ببیند اما در هر صورت، قطعا رابرت فورد، سفیر سابق آمریکا در سوریه، همانطور که آنها را در دوحه دور هم جمع کرد و از آنها ائتلاف ساخت، می‌تواند آنها را سر میز مذاکره بنشاند و آنچه را که آمریکا می‌خواهد بگوید، از زبان آنها بیان کند.

پیروزی ارتش سوریه در نبرد

اما در میدان چه می‌گذشت؟ در سوریه ارتش استراتژی خود را تغییر داد و بعد از دو سال رو به جنگ پارتیزانی آورد. اکنون ارتش با تکنیک‌های جنگ غیرکلاسیک و خیابانی، فعالیت می‌کند و توانسته دستاوردهای قابل‌توجهی هم داشته باشد. طرح دیگری که ارتش ریخت، کنترل مرزها بود. ارتش از بابت مرز با عراق تا حدودی آسوده بود؛ مرز با ترکیه هم تکلیفش مشخص بود، بنابراین باید به سراغ اردن و لبنان می‌رفت و در این عملیات‌ها تاکنون توانسته بخش اعظم مرزهای این دو کشور را کنترل کند. به موازات این پیشروی‌ها، مخالفان مسلح در تکاپوی رهایی از این وضعیت کارهای زیادی کردند؛ از منفجرکردن بمب در مسیر نخست‌وزیر سوریه تا جگرخواری و شلیک مستقیم گلوله به سر طرفداران دولت تا به این ترتیب بر روند پیشروی‌ها اثر بگذارند.

در سایه وضعیت موجود در سوریه، اکنون توجه رژیم‌های عربی متوجه سوریه شده و نه اسرائیل؛ و اساسا حتی برای ساقط کردن سوریه، به‌نحوی غیرمستقیم با اسرائیل هم چانه‌زنی کردند و برای اسرائیل چه چیزی بهتر از این؟ اکنون مسئله فلسطین تبدیل به مسئله دست‌چندم شده و در لابه‌لای بحران سوریه فراموش شده است. طبعا حتی تعویق یکروزه حل بحران در سوریه هم برای اسرائیل منفعت است، چه برسد به چندین و چند‌ماه آن. این مسئله‌ای است که لابی‌های متحد اسرائیل در کنگره آمریکا کاملا از آن آگاهند و به این راحتی اجازه گشایش راه بسته بحران سوریه را نخواهند داد. هر چه هست، مهم این است که اکنون آمریکا حاضر شده مشکل را نه پشت خاکریزها که پشت میزهای مذاکره حل و فصل کند و این برای روسیه و طبعا سوریه دستاورد مهمی است. این کنفرانس سقف زمانی ندارد، هیچ اشاره‌ای هم به برقراری آتش‌بس همزمان با برگزاری آن نشده است. این همان تکرار نسخه ویتنام است که در آن دو طرف، هم پشت میز مذاکره و هم پشت خاکریز با هم رویارو می‌شدند. آیا سوریه برای آمریکا ویتنام دیگری اما از نوع دیپلماتیک است؟ آیا این بار پوتین و اوباما نقشه سیاسی جدیدی برای خاورمیانه ترسیم خواهند کرد؟ اینها پرسش‌هایی است که از دل پاسخ به پرسش‌های سابق درآمد. برای پاسخ به این پرسش‌ها، باز هم باید منتظر ماند؛ منتظر مذاکره آتی دو ابرقدرت؛ روسیه و آمریکا یا همان پوتین - اوباما.

برچسب‌ها