هوش سیاه از این نظر که نخستین مجموعه پلیسی است که به شکل اختصاصی روی مقوله کلاهبرداریهای اینترنتی تمرکز کرده و به همین دلیل مجموعهای پیشرو و متفاوت نسبت به دیگر آثار پلیسی این رسانه بهحساب میآید. تا پیش از این سریالهای ریز و درشت پلیسی تلویزیون از 3 گانه ضعیف کلانتر (ساخته محسن شامحمدی) گرفته تا کارآگاهانِ حمید لبخنده و حتی ساختههای خوب مهدی فخیمزاده (خواب و بیدار، حس سوم ، بیصدا فریاد کن و ساختمان 85که البته اولی مجموعهای است درخشان که با 3 تای دیگر فاصلهای قابل تامل دارد) همه و همه دستمایههای داستانی خود را با الهام از کلاهبرداریهای سنتی و بیشتر شناختهشدهای مانند قتل، سرقت مسلحانه منازل و بانکها و موضوعاتی از این دست انتخاب میکردند . بنابراین طبیعی بود که مجموعهای که با فاصله گرفتن از این مدار بسته ، رویکرد جدیدی به موضوع تقابل پلیس و سارقان را در پیش بگیرد میتواند نگاههای بسیاری را بهخود جلب کند اما هوش سیاه خصوصاً سری دوم آنکه در حال پخش است تمام قدرت و جذابیت خود را از سوژه بکرش نگرفته و افزون بر سوژه، این فیلمنامه دقیق، حسابشده و بسیار خلاقانه سریال است که حساب این مجموعه را از حساب سایر آثار پلیسی پخش شده تاکنون جدا میکند؛ فیلمنامهای که جزئیات خیرهکننده بهکار رفته در آن به خوبی نشان میدهد که چرا بین سریهای اول و دوم مجموعه 3 سال فاصله افتاده تا به جای سوار شدن بر موج کوتاه برخاسته از موفقیت سری اول این مجموعه ، کاری بهعنوان دنباله این سریال عرضه شود که ارزش این تأخیر چند ساله را داشته باشد.
از نکات برجسته فیلمنامه هوش سیاه 2که یکی از دلایل برتری و کیفیت بالاتر آن نسبت به سری اول هم بهحساب میآید پرهیز گروه سازنده از تأکید زیاده از حد بر داستانکهای خستهکننده فرعی و سعی در برقراری یک خط ارتباطی قوی و منطقی میان این پازلهای فرعی با تم داستانی مرکزی سریال (یعنی ماجرای فرار جمشید کاظمی از زندان و ادامه اعمال خلافکارانهاش در فضای اینترنت) است که اگرچه کاری سخت و طاقتفرسا و از آن کارهایی بوده که حسابی عرق نویسنده کار را در آورده ولی اکنون که کار ساخته شده و به بار نشسته معلوم میشود که ارزش آن همه سختی را داشته و به تولید مجموعهای استاندارد در ژانر (گونه) پلیسی منجر شده که به جای تلاش برای پر کردن دقایق با اضافهگوییهای بیرویه و مغشوش کردن ذهن بیننده او را به توجه بیشتر و تمرکز بر جزئیات خلاقانه داستان سوق میدهد.
به گمانم شباهتهای آشکار و غیرقابل انکار هوش سیاه 2با سریال ویدئویی فرار از زندان را هم نباید بهحساب ضعف گذاشت و گروه سازنده را به کپی کاری متهم کرد، بر عکس میتوان اینطور نگاه کرد که چگونه امکان نمایش گسترده یک نمونه پلیسی موفق جهانی میتواند در ارتقای سطح کیفی مجموعههای ایرانی هم مؤثر نباشد ضمن اینکه هوش سیاه 2به جز این تشابهات، نکات متمایزکننده و منحصر بهخود را هم دارد مثلاً اینکه بدمن آن، جمشید کاظمی، که مانند قهرمان البته مثبت فرار از زندان، مایکل اسکافیلد، از ضریب هوشی و تواناییهای خارقالعادهای برخوردار است بیشتر جنایات خود را با اتکا بر تسلطش به فضای مجازی اینترنت انجام میدهد درحالیکه اسکافیلدِ فرار از زندان اینگونه و تا این حد برای اجرای نقشههایش متکی به چنین فضایی نبود یا اینکه طراحی داستان در فرار از زندان بهگونهای بود که برادر اسکافیلد در قسمت عمده قصه همراه و کمک حال او بود اما در هوش سیاه 2جمشید کاظمی تقریباً تنهاست و همین به جنبه قهرمانانه (البته منفی) و وهمانگیز این پرسوناژ کمک کرده و حتی در مواردی او را از کاراکتر بینالمللی در حد و اندازههای اسکافیلد هم جلوتر برده است، ای کاش در انتخاب بازیگر ایفاکننده این شاه نقش علاوه بر قدرت بازیگری که بدون تردید کیکاووس یاکیده در اندازههای استاندارد از آن برخوردار است به فاکتور انتخاب یک چهره کاریزماتیکتر که برای عموم بینندگان جذابیت بیشتری داشته باشد هم فکر میشد چرا که چه بخواهیم و چه نخواهیم و با هر متر و معیاری که بسنجیم یکی از پایههای اقبال به هر اثر نمایشی میزان جذابیت آن برای بینندگانی است که برای تماشایش وقت میگذارند.