ساخت این نوع از فیلمسازی بهدلیل کاربرد گسترده از واژه فیلم، سازندگان را برآن میدارد تا ساختارهای سینمایی را درساخت فیلمی 90دقیقهای درنظرگیرند. اما مقصد نهایی این فیلمها تلویزیون است و مخاطبانشان نیز بینندگان تلویزیونی هستند. واژه تلویزیون با تمام قابلیتها و سازوکارهای شناختهشده این رسانه سازندگان را بر آن میدارد تا قواعد خاص ساخت در تلویزیون، ازجمله گرفتن نماهای درشت و متوسط، زیباییشناسی و درنظرگرفتن نگاههای خطکشی شده تلویزیون را در محتوای فیلمهایشان لحاظ کنند. حتی در روایت قصه سازندگان میکوشند تا مخاطب تلویزیون را که معمولاً تمرکز کمتری بر وقایع داستان دارد، با خود همراه کنند.این دو نگاه در طول عمر فیلمهای تلویزیونی منشأ اختلافات فراوانی میان سازندگان شده است. برخی سازندگان در این سالها عنوان داشتهاندکه این نوع از فیلمسازی را با نگاهی سینمایی دنبال کردهاند. آنها دراین میان مقصد نمایش فیلم را چندان مهم نمیدانستند و میکوشیدند تا سلایق مخاطب عام تلویزیون را تغییردهند. برخی دیگر نیز تلاش میکردند تا فیلمهایشان را بهگونهای بسازند که نزدیک به سلایق مخاطبان تلویزیون باشد. نتیجه آنکه در کنار معدود آثار قابل توجه، انبوهی از تولیدات ضعیف به نام فیلم تلویزیونی روانه آنتن میشوند.
حسن فتحی، کارگردان فیلمهای تلویزیونی متعددی ازجمله فیلمهای «دنده معکوس» و «چرخ و فلک»، عمده ضعف فیلمهای تلویزیونی را در نگاه کاسبکارانه کارگردانها و تهیهکنندگان تلویزیون و جدینبودن این نوع از فیلمسازی برای کارگردانهای سینما و تلویزیون دانست و گفت: در هر شغلی نباید بهدنبال بهانهای باشیم تا کمفروشی کنیم. اینکه گفته میشود در ساخت فیلمهای سینما دقت میشود و در تلویزیون این دقت کمتر است، درست نیست. اگر اینگونه بود این همه سریالهای خوب خارجی ساخته نمیشد. پس باید یک فیلمنامهنویس به مخاطبش احترام بگذارد و کارش را بهنحواحسن انجام دهد.
حسن فتحی در این گفتوگو به تفاوت فیلم سینمایی با فیلم تلویزیونی اشاره کرد و گفت: «قطعاً تفاوت بسیاری میان تولیدات سینمایی و ویدئویی یا تلویزیونی وجود دارد. تفاوتها نیز به مخاطبان این آثار بازمیگردد. وقتی مخاطبی یک اثر سینمایی را انتخاب میکند میپذیرد تا در سکوت کامل فیلم را با تمام جزئیات ببیند. در چنین شرایطی تمرکز مخاطب فیلم سینمایی بالا میرود. اما در تلویزیون کارگردانان هیچ کنترلی بر مخاطبانشان ندارند زیرا این مخاطب در منزل و در کنار انجام کارهایش فیلم میبیند. در این شرایط باید فیلم را بهگونهای طراحی کرد که مخاطب را مجاب کند که با تمرکز فیلم تلویزیونی را ببیند.
این کار، دانش و توانایی میخواهد. این مهارت میتواند فیلم تلویزیونی را از فیلم سینمایی جدا کند. در غیر این صورت بهلحاظ ساختار بهجز اندک تفاوتی که در گرفتن لانگشاتها در فیلمهای سینمایی و کلوزآپها در فیلمهای تلویزیونی وجود دارد، هیچ تفاوت دیگری وجود ندارد. البته این دو رسانه به لحاظ روانشناسی مخاطب نیز تفاوتهایی با یکدیگر دارند.» او ادامه داد: «در سینما مبنا بر روانشناسی جمعی است زیرا گروهی که در سینما هستند هیجاناتشان را به یکدیگر منتقل میکنند اما در تلویزیون قاعده حاکم روانشناسی فردی است. به این ترتیب هیچ تضمینی وجود ندارد که وقتی فیلم تلویزیونی درحال پخش است چند نفر با هم درحال تماشای اثر باشند زیرا معمولاً افراد بسیارکمی درحال تماشای فیلمهای تلویزیونی هستند. اینها مواردی است که سازندگان فیلمهای ویدئویی باید آنرا در ساخت آثارشان درنظر گیرند زیرا اگر یک لحظه از ریتم و ضرباهنگ کار غافل شوند تماشاگرانشان را از دست میدهند. موارد اشاره شده ما را به این نتیجه میرساند که زیباییشناسی یک فیلم تلویزیونی با قواعد زیباییشناسی یک فیلم سینمایی تفاوت دارد.»
فتحی عمدهترین ضعف فیلمهای تلویزیونی را جدی نبودن این نوع از فیلمسازی برای کارگردانها دانست و گفت: «متأسفانه تعدادی از سازندگان فیلمهای ویدئویی تلویزیون را زنگ تفریح میدانند و آنرا شوخی گرفتهاند. آنها میخواهند در اوضاع بد اقتصادی سینما و تلویزیون با تولید فیلمهای تلویزیونی هزینههای زندگیشان را تأمین کنند. البته این موضوع اشکالی ندارد اما به شرط آنکه بدانند به همان اندازه که سینما و سریال جدی است فیلمهای ویدئویی تلویزیون هم جدی است.»
این کارگردان سینما با اشاره به ورود فیلمسازان غیرحرفهای به عرصه فیلمهای تلویزیونی گفت: «اگرکارگردان غیرحرفهای وارد این مجموعه شود باید تهیهکنندهای دلسوز در کنار او قرار گیرد. اگر تهیهکننده برای آبرو و حیثیت فرهنگیاش ارزش قائل شود سعی میکند از کارگردانش حمایت کند تا فیلمش را بهنحو احسن بسازد. این تهیهکننده باید ازکارگردانش یک اثر خوب بخواهد. متأسفانه تعدادی از تهیهکنندگان فیلم ویدئویی را به دکان تبدیل کردهاند. آنها سفارش 10 یا 15 فیلم تلویزیونی میگیرند و تعدادی کارگردان جویای نام نیز پیدا میکنند و کار را به آنها میسپارند. البته در این میان شاید تنها 5کارگردان مستعد شناسایی شوند. ازسوی دیگر این تهیهکنندگان از کارگردانها میخواهند تا کارهایشان را 10روزه جمع کنند. با این وضعیت فکر میکنید از دل این شرایط فیلم خوبی بیرون میآید؟ تلویزیون باید از این تهیهکنندگان کار خوب بخواهد.»
کمبود بودجه، عوامل غیرحرفهای و نگاه کاسبکارانه
حسن هدایت نیز با بیان این مطلب که تفاوت ماهوی بین فیلمسازی برای سینما و تلویزیون وجود ندارد گفت: «این دو مقوله به لحاظ فرمت هیچ تفاوتی با یکدیگر ندارند. تفاوت تنها در مقصد نمایش این آثار است. تماشاگری که به فیلمهای تلویزیونی گرایش دارد به فیلم ویدئویی هم اقبال نشان میدهد. در بسیاری از موارد فیلمهای ویدئویی کیفیتشان از فیلمهای سینمایی بهتر است.»
وی افزود: «این تفکر ذهنیت غلطی است که فکر میکنند فیلمهای ویدئویی دارای ارزشی پایینتر از فیلمهای سینمایی هستند. این تفکر متعلق به دورهای بود که سیستمهای ویدئویی هنوز در آغاز راه بودند و فرمت درجه2 حساب میشدند. اما امروز که فیلمهای سینمایی هم با سیستم دیجیتال ساخته میشوند، تنها تفاوت این دو نوع رویکرد فیلمسازی، در مقصد نهایی آنها در تلویزیون و پرده عریض است. فیلمهای سینمایی بر جزئیات دقت بیشتری دارند و در آنها از نماهای باز استفاده میشود. از اینرو تفاوتهای تکنیکی با هم دارند. معمولاً در تولید کارهای تلویزیون عنصرنماهای درشت و متوسط بسیار مهم هستند اما درشیوه بیان، قصهگویی و بیان مفاهیم تفاوتی وجود ندارد.»
او درباره نقاط ضعف فیلمهای تلویزیونی نیزگفت: «فیلمهای تلویزیونی ما 3 نقطه ضعف مهم دارند. کمبود بودجه این فیلمها باعث مختصر شدن امکانات و درنهایت لطمهزدن به کارمی شود. از سوی دیگر توزیعکنندگان و صنوف ویدئویی نوعی ابتذال را دامن زدهاند، آنها بهجای آنکه به کیفیت بیندیشند نگاهی کاسبکارانه دارند و درپی سودشان هستند. سوم اینکه کسانی که در ساخت فیلمهای تلویزیونی فعالیت میکنند معمولاً عوامل حرفهای و درجه یک نیستند. در چنین شرایطی نمیشود به نتیجه خوبی رسید. همچنین، شرایط برای کارگردانهای حرفهای فراهم نمیشود.»
هدایت ادامه داد: «باید بوجه این آثار معقول شود تا کارگردان و عوامل حرفهای جذب کار شوند. در چنین شرایطی فیلمهای تلویزیونی کیفیت مطلوبی پیدا میکنند. متأسفانه همه عوامل فیلمهای تلویزیونی پولهای ناچیزمی گیرند و تنها بازیگران درنهایت بیانصافی پولهای زیاد طلب میکنند، آن هم در شرایطی که حضورشان هیچ تأثیری در جذب مخاطب ندارد. گاهی اوقات میبینیم 70درصد بودجه یک فیلم تلویزیونی به بازیگران میرسد. در چنین شرایطی آثار خوبی تولید نمیشود.»
سنگ محک اثر هنری پول نیست
شادمهر راستین نبود بودجه کافی برای ساخت فیلمهای تلویزیونی را مهمترین ضعف این فیلمها دانست و گفت: «متأسفانه بودجههای درنظر گرفته شده برای فیلمها و سریالهای تلویزیونی بسیار کمتر از بودجههای سینمایی است زیرا در پروژههای سینمایی مطالعات فراوانی برای بازگشت بودجه انجام میگیرد ولی دربرنامههای تلویزیونی تولیدات براساس مخاطبان ثابت تهیه و بودجهبندی میشوند. درنتیجه میزان هزینه آنها تغییر میکند پس فیلمنامه نویس باید با بودجه حداقلی نتیجهای حداکثری بگیرد زیرا ملاک هنرپول نیست بلکه هنرمند باید تمام تلاشاش را انجام دهد تا اثرش درخور باشد. سنگ محک اثرهنری پول نیست زیرا هنربا احساسات انسانی سروکار دارد.»
این فیلمنامه نویس افزود: «متأسفانه تلویزیون با 3 شرط اولیه تولیدات تلویزیونی آشنا نیست؛ شرط اول، واحد رسانه باید دیدگاه داشته باشد و براساس آن دیدگاه جذب سرمایه کند اما تلویزیون ما این دیدگاه مهم صاحب رسانه را ندارد. نکته دیگر اینکه افرادی که دراین رسانه کارمی کنند کسانی هستند که نتوانستهاند درسینما فعالیت کنند، پس به تلویزیون آمدهاند، این افراد میخواهند دیدگاههای سینماییشان را در تلویزیون دنبال کنند. این درست نیست زیرا سینما یک هنر و تلویزیون یک رسانه است. رسانه با مخاطب سروکار دارد درحالیکه سینما یک محصول فرهنگی است. در بحث سوم ما باید برنامهریزی برای تولید تلویزیون داشته باشیم. این برنامهریزی باعث میشود که بودجههای ما درست تقسیم شوند و کسانی که میتوانند طبق این برنامهریزی کارکنند جذب میشوند. یک فیلمنامه نویس تلویزیونی باید طبق خواست صاحب رسانه و طبق برنامه آنها اثرش را بنویسد؛ البته این روند درسینما متفاوتتر است.»
راستین درباره جایگاه فیلمنامهنویس و کارگردان در رسانهای مانند تلویزیون متذکر شد که کارگردانهای فیلمها در تلویزیون قرار نیست که درپی ساخت فیلمهای دلی و بیان نگاه خود باشند زیرا آنها مجری افکارصاحبان رسانه هستند. او در همین باره گفت: «قرار نیست فیلمنامهنویس با کارگردان فیلمهای تلویزیونی بحث و تبادلنظر کند زیرا صاحب رسانه و تهیهکننده کار دیدگاهی مشخص دارند. فیلمنامهنویس آن دیدگاه را به فیلم تبدیل میکند. کارگردان نیز فقط مجری فیلم است و هیچ نظر و نگاه شخصی نباید داشته باشد به همین دلیل است که در کارهای تلویزیونی ابتدا نام نویسنده و بعد نام کارگردان میآید. در رسانه کارگردان تنها حق دارد نظرش را در ساختار بدهد. کارگردان نباید نظرات شخصی و دغدغههای شخصیاش را بازگو کند. او نمیتواند و نباید خارج از تفکر کلی و برنامهریزی صاحب رسانه و نویسنده اثرش را بسازد.»
وی درباره جایگاه و وظایف تهیهکنندگان رسانه نیزگفت: «تهیهکننده و کارشناس و برنامهنویس رسانهای در یک رسانه موظف است مخاطبشناسی کرده و اهدافش ازساخت یک اثر را تعیین کند. آنها پس از مراحل تحقیق سفارش نگارش اثر را میدهند و درنهایت فیلمنامه برای اجرا به یک کارگردان توانا و حرفهای تحویل داده میشود. متأسفانه این روند اصولی در تلویزیون انجام نمیشود.»
فیلمنامههای ضعیف
فرهاد اصلانی با ابراز تأسف از ورود افراد غیرحرفهای درروند تولید فیلمهای ویدئویی اصلیترین ضعف این فیلمها را فیلمنامه دانست وگفت: «متأسفانه فیلمنامههای این فیلمها سفارشی هستند و ارزش کیفی ندارند. این فیلمنامهها اصلیترین ضعف فیلمهای ویدئویی تلویزیون بهحساب میآیند به همین دلیل تولیدات چند سال گذشته ویدئویی تلویزیون کیفیت پایینی دارند.»
این بازیگر در ادامه به کمبود بودجه اشاره کرد و گفت: «البته کاهش هزینههای ساخت نیز در کیفیت پایین این آثار در بخشهای مختلف تأثیر بسزایی داشته است. این هزینهها باعث شده که کارگردانها در شرایط ارزان فیلمها را تولید کنند. کمبود بودجه باعث شده است که تعداد لوکیشنهای کم، اتکا به دیالوگ زیاد، ریتم کند و در مواردی کار با یک یا 2 هنرپیشه اصلی جمع شود تا بقیه هزینه روی هزینه عوامل سرشکن شود به همین دلیل از عوامل درجه 2 و 3 استفاده شده است. البته این موضوع شامل همه کارگردانها و تهیهکنندگان نمیشود. ازسوی دیگر تهیهکنندگان نیز پشت تولیداتشان نمیایستند زیرا هیچ جسارتی برای پرداختن به موضوعات چالشی ندارند. ازاینرو در 4سال اخیر فیلمهای ویدئویی تلویزیون با نگاهی محافظهکارانه ساخته شدهاند.»