تاریخ انتشار: ۲۲ تیر ۱۳۹۲ - ۰۸:۳۴

طلاق روزبه‌روز در جامعه گسترش می‌یابد و آمارها نشان می‌دهد از هر 100 ازدواج 18تایش به طلاق می‌انجامد.

 هرگز طلاق پدیده دلپسند و زیبایی نبوده و نیست اما وقتی همه راه‌حل‌ها به شکست منتهی می‌شود زن یا شوهر ناگزیر باید آن را به‌عنوان آخرین چاره بپذیرند. تحقیقات قرن 19، نشان می‌دهد که در آن زمان تنها 5 درصد از ازدواج‌ها با جدایی همراه بوده است اما اکنون با افزایش شدید طلاق روبه‌رو ییم. صاحب‌نظران عوامل مختلفی را در افزایش طلاق مؤثر می‌دانند، ازجمله افزایش استقلال اقتصادی زنان، ‌کاهش درآمد مردان فاقد استقلال اقتصادی زنان، کاهش انتظارات فرد برای کامیابی ناشی از ازدواج، مقبولیت اجتماعی طلاق، انتخاب نادرست و عدم‌دقت اولیه در امر همسرگزینی و آشنایی‌ها و دلبستگی‌های عاشقانه بی‌محتوا. افزایش فروپاشی خانواده، مفاهیم ضمنی عمده‌ای را برای محیط‌هایی که بچه‌ها در آن پرورش یافته و اجتماعی می‌شوند دربردارد. هر سال بیش از یک میلیون کودک طلاق را تجربه می‌کنند که نیمی از آنها زیر 18 سال هستند. نرخ بالای طلاق به این معناست که گروه زیادی از بچه‌ها باید در خانواده‌های تک والدی که معمولا در آنها فقط مادر حضور دارد زندگی کنند. در زیر مشکلاتی که بچه‌های طلاق با آن روبه‌رو هستند بررسی می‌شود.

مهم‌ترین مشکلی که پدر و مادر پس از جدایی با آن روبه‌رو هستند احساس شکست و ناکامی است. چون والدین بر این گمانند که مسبب بدبختی فرزندان خود شده‌اند، این احساس گناه بدون استثناء در همه پدر مادرها، حتی آنان که سهمی در جدایی نداشته‌اند مشاهده می‌شود.

تأثیر طلاق بر فرزندان

  • اکنون که پدر منو رها کرده آیا امکان داره مادر منو تنها بذاره؟

مهم‌ترین کشمکشی که خردسالان پس از طلاق با آن مواجه هستند ترس از دست دادن پدر و مادر با هم است. ترس کودکان از این است هنگامی که به محبت پدر و مادر نیاز دارند از آن محروم بمانند و والدین آنها را ترک کنند و تنها بگذارند. اگر از دریچه‌ چشم بچه‌ها به این قضیه نگاه کنید می‌بینید استدلال آنها چندان هم غیرمنطقی نیست و براساس تجربه‌ای است که آنها به دست می‌آورند.

  • چرا کودکان 3 تا 8ساله بیشتر نگران گسستن رابطه پدر و مادر خود هستند؟

این ترس طبیعی از تنهایی و رها شدن غالبا با جدایی پدر و مادر افزایش پیدا می‌کند و کودک ناگهان می‌بیند بالاترین وحشت او در زندگی جنبه حقیقت به‌خود گرفته است و پدر و مادر ارزشمندی که همه دنیای او را تشکیل می‌دادند، حقیقتا از او دور شده‌اند. در واقع کودک به این نتیجه می‌رسد که رابطه‌ها پایدار و همیشگی نیست و او هم ممکن است روزی رها شود.

  • چرا کودکان ترس از دست دادن والدین را در خود تقویت می‌کنند؟

این ترس از تنهایی و تشویق‌های ناشی از جدایی در کودک، یکی به‌علت دید زمانی محدود کودک و عدم‌رشد فکری کافی و دیگری به سبب شدت وابستگی روحی و عاطفی وی به پدر و مادر است. تصور کودک از جهان و دنیای بیرون بر خلاف بزرگسالان براساس نهادهایی است که در معرض فوری دید او قرار دارند و وابسته به زمان حال هستند. خردسالان به‌علت نداشتن رشد فکری کافی، هنوز یاد نگرفته‌اند آینده نگری کرده و مانند افراد بالغ چند روز و حتی چند ساعت آینده را با اطمینان خاطر پیش‌بینی و مجسم کنند.

  • چگونه کودکان هراس از دست دادن عشق پدر و مادر را ابراز کنند؟

والدین با توجه به الگوهای رفتاری کودک می‌توانند به نگرانی ناشی از تنهایی او پی ببرند: در درجه اول جدایی‌هایی که طفل طی روز به راحتی می‌پذیرفت پس از طلاق برایش نفرت‌آور می‌شود؛ مثل رفتن به مدرسه، تنها ماندن با پرستار یا حتی ماندن در رختخواب به هنگام شب. بچه 4ساله‌ای که قبلا با شوق و اشتیاق از ماشین پیاده می‌شد و به مهدکودک می‌رفت، پس از جدایی به پدر و مادر می‌چسبد و حاضر نیست از ماشین پیاده شود. هر گونه غیبتی، حتی اگر کوتاه باشد این وحشت را به دل کودک می‌اندازد که ممکن است پدر و مادر دیگر برنگردند. والدین معمولا در مقابل چنین رفتارهایی خشم و بی‌قراری از خود نشان می‌دهند که گناهی هم متوجه آنها نیست و با وجود آنکه واکنش آنها قابل درک است ولی این بازتاب‌ها صرفا به‌صورت عادت تکراری عذاب‌آوری درمی‌آید که هم تضاد والدین و هم طفل را افزایش می‌دهد: پدر یا مادر مستاصل معمولا‌ از بهانه‌جویی‌های پی در پی طفل عصبانی و خسته شده، او را تهدید و تنبیه می‌کنند. در مقابل خشونت، بچه‌ها که خود را نیازمند به نوازش بیشتر می‌بینند احساس می‌کنند که پدر و مادر آنها را رد کرده یا از خود دور می‌سازند. این واکنش‌ها سبب می‌شود بچه بیشتر احساس تنهایی کرده و از رها شدن وحشت کند. در چنین موقعیتی به‌دلیل نیاز کودک به دریافت اعتماد به نفس بیشتر خواهش‌ها و زیاده‌طلبی‌هایش را به بیگانه می‌کند. شرایط دیگری که پس از جدایی به اضطراب کودک می‌افزاید، ملاقات‌های آخر هفته‌ای است که معمولا طفل با پدر یا مادری که با او زندگی نمی‌کند، دارد.

  • چگونه به کودک کمک کنیم تا مسئله طلاق و جدایی پدر و مادر را بپذیرد ؟

اگر بچه‌ها را از پیش با مسئله طلاق و جدایی آشنا نکنیم امکان ابتلای آنها به ترس‌های ناشی از تنهایی و تشویش پس از جدایی افزایش می‌یابد. به‌طور کلی چنانچه کودک از پیش با مسئله طلاق آشنا شود درک و پذیرش تمام مراحل آن به‌مراتب برایش راحت‌تر خواهد بود. ترس از جدایی بزرگ‌ترین عامل و علت بروز مشکلات رفتاری و مسائل عاطفی است که پس از طلاق به سراغ کودک می‌آید. بهترین راه برای جلوگیری از بروز چنین حالت‌هایی این است که به بچه‌ها کمک شود اعتماد به نفس بیشتری به دست آورند و این میسر نیست مگر با آماده کردن آنها و شرح این داستان که چرا مادر یا پدر ایشان را ترک می‌کند. هم زن و هم شوهر باید به اتفاق یا جداگانه کودک را با مسائل زیر آشنا کنند:

کودک انتظار چه رخدادی را باید داشته باشد

پدر و مادر کودک را در جریان امر قرار دهند و به وی یادآور شوند که پدر و مادر از آن پس با هم زندگی نخواهند کرد. برای بچه باید شرح داد که مادر یا پدرچه موقع منزل را ترک می‌کند و کودک چه وقت می‌تواند او را ملاقات کند. به طفل باید اطمینان داد که هر زمان بخواهد می‌تواند والدین خود را ببیند. البته در اوج ناراحتی و بحران مسائل خانوادگی، برای پدر یا مادر واقعا مشکل است به‌گونه‌ای منطقی رفتار کنند و بر احساسات خود مسلط باشند. با وجود این باید نهایت سعی و کوشش را کرد. بهترین برخورد این خواهد بود که پدر مادر با هم تلاش کنند و در صحنه زندگی طفل به‌طور فعال باقی بمانند.

والدین در مورد طلاق توضیح بدهند

علاوه بر آنکه کودک از قبل باید در جریان امر قرار گیرد والدین باید علت جدایی را برای کودک تشریح کنند. پژوهشگران معتقدند دادن اشاراتی که برای کودک قابل‌فهم باشد به نحو مؤثری به او کمک می‌کند تا نسبت به مسئله از خود سازش‌پذیری نشان دهد اما معمولا والدین در مورد طلاق به کودکان مطلبی نمی‌گویند.

پدر و مادر به دلایل گوناگون از این مهم سر باز می‌زنند: اولا بعضی از آنها واقعا نمی‌دانند به چه نحو و چگونه با کودک وارد گفت‌وگو شوند. ثانیا از اینکه بچه‌های خود را نگران کنند یا با حرف زدن احساس گناه یا غم نهفته خود را برای کودک آشکار سازند، هراس دارند. ولی صرف‌نظر از اینکه صحبت درباره طلاق یا جدایی چقدر مشکل باشد، به هر حال باید به‌گونه‌ای عنوان شود. معمولاً والدین توضیحاتی درباره طلاق به کودکان خود می‌دهند که به هیچ‌وجه سودمند نیست.

مطمئن ساختن کودک از ادامه رابطه با پدر و مادر

حتی اگر بچه‌ را از قبل با مسئله طلاق و علت آن آشنا کرده باشیم، ترس از رها شدن هنوز در او قوت دارد. در این موقع بچه احساس ناامنی می‌کند و نسبت به ادامه رابطه پدر و مادر با خودش دچار شک و تردید است. والدین می‌توانند تشویش ناشی از جدایی را با تلقین مکرر این فکر که پدر و مادر دوست دارند همیشه با کودک باشند و هرگز او را تنها نمی‌گذارند دور سازند. صحبت‌هایی از این نوع، ترس از دست دادن عشق پدر و مادر در کودک را تا حد زیادی کاهش می‌دهد. والدین باید به خاطر داشته باشند و قبول کنند که گاهی بچه‌ها احتیاج دارند سؤالاتی درباره طلاق را عینا تکرار کنند و همان اطمینان خاطر را بارها دریافت دارند.

رویای تجدید میثاق

کوشش کودکان معمولا‌ بر این است تا آنجا که می‌توانند از جدایی پدر و مادر جلوگیری کنند و بعد از طلاق پیوسته امیدوارند آنها بار دیگر با هم ازدواج کنند. بیشتر بچه‌ها اشتیاق شدیدی به حفظ یا تجدید بنای اصلی خانواده دارند و با آنکه در این مورد احساسات خود را آشکارا بیان نمی‌کنند، ممکن است رویای آشتی مجدد پدر و مادر را سال‌ها در ذهن خود نگه دارند. اشتیاق به تجدید عهد پدر و مادر به حدی است که گاهی تا پس از ازدواج یکی از دو طرف یا هر دو آنها ادامه پیدا می‌کند. بعد از طلاق با وجود کم شدن دفعات مشاجره و آرامش حاکم بر خانه، بچه‌ها هنوز امید آشتی را در ذهن خود می‌پرورانند و حاضر نیستند این واقعیت را بپذیرند که همه چیز بین پدر و مادر به پایان رسیده است.

چنانچه والدین، کودک را مطمئن نسازند که امکان ازدواج مجدد وجود ندارد ممکن است رؤیای تجدید پیوند تا سال‌ها بعد از جدایی مسائلی را برای کودک به‌وجود آورد. لذا به مجرد آنکه طلاق قطعی و عملی می‌شود والدین باید موضوع را به کودک اطلاع دهند و اضافه کنند که کار تمام است و دیگر از آنها کاری ساخته نیست. البته بیان این واقعیت از طرف پدر و مادر همان قدر دردناک است که شنیدن آن توسط کودک. اما تا زمانی که بچه اطمینان حاصل نکند آشتی مجددی وجود ندارد، نمی‌تواند خود را با شرایط جدید منطبق سازد. تا زمانی که پدر و مادر در کنار هم زندگی می‌کنند کودکان احساس امنیت و آرامش بیشتر و از نظر عاطفی احساس خطر کمتری می‌کنند. بچه‌ها معمولا قبل از طلاق بیش از دوران پس از جدایی با پدر در تماس هستند. آنها در کنار خانواده احساس تعلق داشتن به جمع وسیع تری را می‌کنند و همین به آنها‌ شأن و شخصیت می‌بخشد و اعتماد به نفس می‌دهد. با آنکه محیط خانه قبل از طلاق سراسر نزاع و تشنج است، تا زمانی که مادر و پدر در کنار هم هستند تصور محیط خانوادگی در ذهن کودک قشنگ و خوشایند است. ساختار قدیمی خانوادگی، محکم و پر از امنیت است چون ساختار شناخته شده است اما محیط خانوادگی جدید برای کودک ترسناک است زیرا ناشناخته و نامعلوم است.

افسردگی

پسران و دخترانی که به سبب طلاق، پدر و مادر خود را از دست می‌دهند از درون دچار خلأ و کمبود عمیقی می‌شوند که ممکن است با دریافت محبت کمتری از جانب مادر یا پدر، به‌علت حجم شدید مسئولیت‌های جدیدی که برایش پیش آمده، افزایش یابد و به کم شدن اعتماد به نفس و در نتیجه افسردگی منتهی شود. افسردگی از‌طریق عادات رفتاری گوناگون بروز می‌کند و ممکن است تا سال‌ها ادامه یابد.