همه این تحولات گویی به سود دولت سوریه پیش میرود و نوعی سردرگمی برای غرب در منطقه ایجاد کردهاست. درباره آخرین تحولات در منطقه با امیر موسوی، کارشناس مسائل خاورمیانه گفتوگو کردهایم.
- برکناری دولت اخوانالمسلمین در مصر همزمان شد با جابهجایی قدرت در قطر. گفته میشود امیر جدید قطر به اندازه پدرش چندان گرایشی به اخوانیها ندارد. این تغییر و تحولات چه تأثیری در سیاست خارجی منطقه خواهد داشت؟ بعضی میگویند این تغییرات نوعی تضعیف قطر و قدرت گرفتن عربستان است. نظر شما چیست؟
من فکر میکنم بعداز بهقدرترسیدن شیخ تمیم بن حمد، قطر در 2 مسئله عقبنشینی کرد و ظاهرا چندان اهمیتی به این عقبنشینی نمیدهد. میتوانیم بگوییم عقب نشینی یا شکست و یا تجدیدنظر در 2 جبهه مصر و سوریه. در جبهه مصر، پساز بهقدرترسیدن شیخ تمیم، مرسی تضعیف شد و در نهایت سقوط کرد و به این ترتیب در مصر، عربستان جای قطر را گرفت. در ائتلاف مخالفان سوریه هم، اخوانالمسلمین به کناری نهاده شد و یکی از مهرههای عربستان رئیس جدید ائتلاف مخالفان سوریه شدهاست. به این ترتیب میتوان گفت که قطر جبهههای مصر و سوریه را ترک کرده است.
- چطور اخوانالمسلمین در مصر کنار زدهشد؟
باید بگویم مرسی و اخوانالمسلمین 4 اشتباه استراتژیک در مصر مرتکب شدند که اگر مرتکب این اشتباهات نمیشدند شاید به این صورت کناره زده نمیشدند و در برابر اکثریت ملت اینگونه تنها نمیماندند. اول اینکه احزاب دیگر را کنار نهادند و احزابی که به ریاستجمهوری مرسی کمک کردند، به حاشیه رانده شدند و موضوع مشارکت سیاسی را مطرح نکردند. دوم، بحث رابطه با رژیم صهیونیستی بود. خیلیها انتظار داشتند قرارداد کمپدیوید به نحوی تجدیدنظر یا تعلیق و یا تعدیل شود. بالاخره مصر انقلابی باید نظرش متفاوت میبود اما نهتنها هیچ تغییری صورت نگرفت بلکه شاید حتی بیش از زمان مبارک کارهایی انجام داد که به نفع صهیونیستها بود، بهخصوص درباره غزه و تونلهای بازشده به سوی غزه که آنها را منهدم کردند. سوم بحث رابطه با ایران بود که همچنان معلق مانده و تجدیدنظری صورت نگرفت و تحولی دراین باره انجام نشد. چهارم اینکه اخوانیها اعتماد بیشازاندازه به کشورهای حوزه خلیجفارس و آمریکا داشتند. یعنی مرسی از یک سو، دستش در جیب کشورهای حوزه خلیجفارس بود و فکر میکرد شورای همکاری خلیجفارس برای برونرفت از مشکلات اقتصادی کشور به او کمک میکند و همزمان با اینها، چشمش به کاخ سفید و واشنگتن بود. من فکر میکنم این اشتباهی استراتژیک بود که در نتیجه باعث شد مردم مشکلات اقتصادیشان حل نشود و شرایط امنیتی بدتر از زمان مبارک شود و در نتیجه تعدیلی در روابط بینالمللی حاصل نشد. میتوانم بگویم که اخوانالمسلمین در مصر خیلی سادهلوحانه با مسائل حساس و بزرگ برخورد کردند و لذا این شرایط برایشان ایجاد شد.
- تأثیر برکناری دولت اخوان در مصر بر پرونده سوریه چیست؟
این شکست بزرگی برای اخوان و جبهه مخالف مردم و معارضان دولت بشار اسد بود. من فکر میکنم 3 جبهه که در تحولات نقش داشتند، فعلا متزلزل شدهاند. نخست جبهه قطر که ظاهرا شیختمیم تصمیم دارد کاری به سوریه نداشته باشد و دوم جبهه مصر که مرسی که پشتیبان جدی مخالفان و تکفیریون سوریه بود برکنار شدهاست. مرسی متأسفانه یکماه پیش موضع تندی نسبت به حزبالله، ایران و خط مقاومت و ممانعت اتخاذ کرد و متأسفانه فتواهای تکفیریون را تأیید کرد که براثر آن شیخشحاته و همراهانشان در مصر به شهادت رسیدند و مرسی و اخوانیها مشوق این حرکتها بودند. سوم هم جبهه ترکیه است که دیگر شرایط گذشته را نسبت به سوریه ندارد. فکر میکنم فقط جبهه عربستان در مقابل سوریه مانده که البته آنها هم فرصت زیادی ندارند. سعودیها در این مدت کوتاه میخواهند کاری را بکنند که قطر، مصر و ترکیه در دراز مدت نتوانستند در سوریه انجام دهند.
لذا از نظر تسلیحاتی و مالی، سیاسی و بینالمللی و همچنین تبلیغاتی، سنگ تمام میگذارند. سعودیها سعی میکنند از ائتلاف مخالفان و رئیس جدید آن (که اخیرا برای برنامهریزی به منظور پشتیبانی از مخالفان به عربستان سعودی رفته) پشتیبانی کنند. ولی من فکر میکنم نخستین گام شکست عربستان، درگیری بین ارتش آزاد سوریه و تروریستهای القاعده است که منجر به کشتهشدن یکی از فرماندهان ارشد ارتش آزاد شده است. بهنظرم، عربستان تنها مانده و اینها آخرین تلاشهای عربستان است. خاصه اینکه عقابهای عربستان رو به زوالهستند؛ یعنی سعود الفیصل و بندر بن سلطان فکر نمیکنم در آینده شرایط مناسب جسمی داشته باشند. با توجه به شرایط داخلی عربستان و تحولات منطقهای و بینالمللی، اینها اکنون تنها ماندهاند و تمام تلاش خود را بهکار گرفتهاند اما بهنظر میرسد که به بنبست خواهندرسید؛ بهخصوص که با سیاستهای دولت حجتالاسلام روحانی در ایران تحولات منطقهای ایجاد خواهد شد. بهنظرم عقابهای ریاض منزوی شده و کبوترهای آنها به عرصه وارد میشوند؛ افرادی نظیر پسران ملک عبدالله یعنی متعب و عبدالعزیز و شاید نقش وزیر کشور محمد بن نایف بیشتر شود. لذا تحولات در آینده نزدیک در عربستان صورت خواهد گرفت و بعید میدانم اینها بتوانند کاری کنند و تحول بزرگی در سوریه صورت دهند. خاصه اینکه ارتش سوریه قویتر و مستحکمتر شده و مردم و خیلی از مخالفان در دیدگاههای خود تجدیدنظر کردهاند.
- اخوانیها در مصر یا تونس و مراکش و مثلا فلسطین و حتی سوریه با همدیگر هماهنگی دارند؛ یعنی رهبرانشان نشستهای مشترک یا مانیفست مشترک دارند؟
بله. اینها ماهیت مشترکی دارند. نخستوزیر سابق قطر که اخیرا و بعد از جابهجایی قدرت در این کشور از صحنه سیاست داخلی و خارجی حذف شد، یک برنامهریزی داشت و نظرش این بود که اخوان با توافق آمریکا و حتی اسرائیل رهبری و هدایت این بیداری اسلامی را در منطقه بهعهده گیرد که فکر میکنم با شکست بزرگی مواجه شدند. اینها میخواستند حقوق ملتها و گروههای اسلامی و غیراسلامی را به حاشیه برانند. بهنظر میرسد شکست اخوانیها در مصر انعکاسی خواهد داشت؛ هم در تونس، هم در مراکش و هم در لیبی. تصور میکنم اینها با شکست بزرگی مواجه شدند اما اینها در مرحله بهاصطلاح عربی «کبوه جواد» یعنی سکندریخوردن هستند و اگر از عبرتهای گذشته استفاده نکنند، واقعا منزوی خواهندشد مگر اینکه نسبت به بعضی سیاستها (مخصوصا سیاستهای تکفیریشان درقبال دیگر مذاهب اسلامی و دگراندیشان سیاسی) تجدیدنظر کنند، وگرنه در حاشیه و زاویه تاریخ قرار خواهند گرفت و ظاهرا این روند آغاز شده و جوانترها شروع به بازسازی رهبریت اخوانالمسلمین در مصر کردهاند. اگر این امر صورت گیرد اخوانالمسلمین میتواند با اقتدار و وزن بیشتری وارد سیاست شود و ائتلاف محکمی ایجاد خواهد کرد.
- آیا جایگاه عربستان در مصر تقویت خواهد شد و اساسا رابطه ارتش مصر با سعودیها خوب است؟
خود عبدالفتاح السیسی، وزیر دفاع مصر، فارغالتحصیل عربستان است و مدت زیادی در این کشور زندگی کرده است و جزو مهرههای قدیمی است اما توانست از اشتباهات سیاسی اخوان و مشکلات پیشروی ملت مصر بهرهبرداری کند. او اکنون سوار بر موج میلیاردها دلار کمک مالی عربستان و امارات شدهاست اما این رابطه پایهای مالی دارد و از اینرو، پایدار نخواهد بود؛ چراکه این رابطه رابطهای انسانی، اعتقادی و اصولی نیست و اساسی مصلحتی دارد. عربستانیها تا مرحلهای پیش خواهند رفت اما همین کاری که مردم لیبی، تونس و فلسطین با قطر کردند، مردم مصر با عربستان خواهند کرد؛ یعنی برخورد شدید تا سوزاندن پرچم یا تمثال رهبران سعودی؛ زیرا این رابطه، رابطهای انتقامجویانه از اخوان و از انتخابات آزاد و روند دمکراتیک در مصر بوده نه برخاسته از عشق به ملت مصر؛ لذا از این کمکها برای ایجاد فتنه و برای ایجاد دودستگی و تقویت طرفهای ضعیف مقابل گرایشهای دیگر چه اخوان و چه غیراخوان استفاده میشود؛ از اینرو، محدود و موقت خواهد بود. اگر گروههای سیاسی سنتی در مصر بتوانند خود را تقویت کنند، میتوانند پیروز شوند و در مرحله آتی سیاسی مصر مشارکت داشته باشند.
خزان عربی
بعضیها معتقدند بهار عربی خزان و حتی به نوعی زمستان شد و تحولات اخیر را به نوعی عقبگرد برای بهار عربی قلمداد میکنند. حقیقت آن است که این حرکت کلا از ابتدا مشخص بود که به جای خوبی نخواهد رسید. انقلابهای عربی بهعلت نبود برنامه و رهبری و دیدگاه مشخصی برای آینده، معلوم بود که با شکست روبهرو خواهند شد. اکنون درمییابیم که چرا دشمنان جمهوری اسلامی با مقام ولایت فقیه و با اصل مترقی ولایت فقیه دشمنی دارند؛ زیرا میدانند که ولایت فقیه واقعا بیمهکننده حرکت ملتهاست. لذا علت بقای انقلاب جمهوری اسلامی (با تمام فشارها و کارشکنیهای دنیا) همین وجود رهبری بوده است. از این رو، بهنظر من یکی از مشکلات رهبران بهدورانرسیده انقلابهای عربی، بهدنبال ترکیه رفتن و پیادهکردن الگوهای فرانسوی و مالزیایی است. اینها متأسفانه در انتخاب الگوی سیاسی خود سردرگم بودند خاصه اینکه با خلأ سیاسی مواجه بودند. این کشورها باید در دیدگاهها و الگوهای خود بازنگری کنند و واقعا الگوی رهبری در جمهوری اسلامی میتواند بهترین الگو برای آنها باشد وگرنه با گرایشهای مختلف و همچنین با فشارهای مختلف و با دخالتهای مختلف مواجه میشوند و خلعسلاح خواهند شد؛ همانگونه که در لیبی، یمن و تونس مواجه شدند و اکنون میبینیم که در ترکیه با مشکل جدی روبهرو شدهاند.