تاریخ انتشار: ۳۰ اردیبهشت ۱۳۸۶ - ۰۸:۰۷

ایمان جلیلی: او از مایکروسافت آمده. رضا فرزین یکی از ایرانی‌هایی است که در آن طرف دنیا برای خودشان نامی دست و پا کرده‌‌ است.

فرزین 2 سال پیش بعد از 3 سال همکاری با شرکت کورل عرضه‌کننده نرم‌افزار گرافیکی معروف Corel Draw به مایکروسافت‌ پیوست تا برای هسته اصلی ویندوز این شرکت برنامه‌نویسی کند.

او لیسانسیه علوم کامپیوتر و ریاضیات از یکی از دانشگاه‌های کاناداست. با او در فاصله کوتاهی که به ایران آمده بود گفت‌وگو کردیم؛ درباره همه چیز از سبک و سیاق کارش بگیر تا برنامه‌هایش برای برگشتن به ایران!

  •  به نظر می‌آید خیلی وقت است از ایران رفته‌ای.

بله. الان 10 سالی می‌شود.

  •  چند سالت است؟

30 سال.

  •  پس اینجا اصلا دانشگاه نرفته‌ای؟

چرا. یک بار اینجا کنکور دادم و دانشگاه آزاد تهران جنوب قبول شدم. یادش به‌خیر. آن موقع به آنجا می‌گفتیم لیان‌شامپو! یکی دو سالی آنجا مهندسی نرم‌افزار خواندم ولی بعد موقعیتی پیش آمد که بروم کانادا. من هم انصراف دادم و رفتم.

  •  اولین برنامه‌ات را کی نوشتی؟

درست یادم نیست. از وقتی که خیلی بچه بودم با کامپیوتر کار می‌کردم. اما اولین برنامه‌هایی که نوشتم مال زمان «طرح کاد» دبیرستان بود.

  •  اصلا زمان بچگی تو کامپیوتر در ایران وجود داشت؟ چون استفاده از کامپیوتر تازه از اوایل دهه 70 زیاد شد.

خب، من یک کم خوش‌شانس بودم. آن موقع‌ها یک شرکتی وجود داشت که رئیسش از دوستان پدرم بود. اینها یک کامپیوتر 286 داشتند که تمام زندگی‌شان با آن بود. این کامپیوتر هفته‌ای یک روز در اختیار من بود. این داستان 3 سال ادامه پیدا کرد تا در آخر سال سوم توانستم یک بازی برای خودم درست کنم. فکر کنم هنوز یک جایی در کامپیوترم دارمش.

  •  از همان اول روی برنامه‌نویسی زوم کردی؟

تقریبا.

  •  یعنی از اول برای کارت هدف داشتی؟

زمانی که دبیرستانی بودم برایم یک جور سرگرمی  به حساب می‌آمد. ولی خب، کم‌کم تبدیل شد به یک سبک زندگی. اینکه من همیشه باید با کامپیوتر کار کنم، یک قسمتش هم شانسی بود چون اگر در دوران دبیرستان با کامپیوتر آشنا نمی‌شدم، ‌شاید هیچ وقت نمی‌توانستم ادامه‌اش بدهم.

  •  سؤال قبل را برای این پرسیدم که بدانم رویای بچگی‌ات چه بوده؟ می‌دانی که ماها وقتی بچه هستیم یا دلمان می‌خواهد دکتر مهندس شویم یا خلبان. ولی تو رفتی برنامه‌نویس شدی؟

گفتم که یک قسمتش شانسی بود ولی در عین حال من همیشه برای انتخاب آزاد بودم. پدرم مهندس عمران است و شاید خیلی دلش می‌خواست من هم کار او را ادامه بدهم ولی هیچ وقت به من نگفت چه کار کنم یا نکنم.

  •  خب، کمی هم از شروع کارت حرف بزنیم. چطوری وارد بازار کار برنامه‌نویسی شدی؟

یک شانسی که من داشتم این بود که همزمان با ورودم به کانادا، رشد عجیب و غریب شرکت‌های کامپیوتری هم شروع شده بود. برای همین توانستم همان سال دوم دانشگاه، اولین کارم را در شرکت کورل بگیرم.

  •  و سر و کله مایکروسافت از کجا پیدا شد؟

خب، شرکتی مثل مایکروسافت به خاطر رشد سریع فعالیت‌هایش هر روز دنبال آدم‌های جدید می‌گردد. من وقتی فارغ‌التحصیل شدم برای اینها رزومه فرستادم، منتها مایکروسافت با یک فاصله زمانی چند ماهه جواب مثبت داد و من در آن فاصله یک کار دیگر پیدا کرده بودم. بعد از 2 سال احساس کردم که من به یک کار جدید نیاز دارم چون سبک کارم در شرکت کورل خیلی روتین و شبیه به هم شده بود. برای همین دوباره رزومه‌ام را برای مایکروسافت فرستادم و این بار وقتی تماس گرفتند، برای مصاحبه رفتم.

  •  پس آنجا هم مصاحبه دارند؟

سیستمشان خیلی جالب است. اول 3-2 بار به صورت تلفنی باهات مصاحبه می‌کنند تا ببینند شما چقدر زبان بلدی. ضمن اینکه لابه‌لایش چند تا سؤال هم می‌پرسند تا ببینند قدرت حل مسئله داری یا نه. اگر در این مرحله موفق شوی، دعوتت می‌کنند به دفتر اصلی و یک روز کامل با شما مصاحبه می‌کنند.

  •  چه جوری؟

شما باید 5/8 صبح بروی آنجا. اولش یک گفت‌وگوی مختصر درباره اخلاقیات و روحیات شما انجام می‌شود؛ اینکه از چه چیزهایی لذت می‌برید و این چیزها. بعد از این، مصاحبه‌های تخصصی یکی بعد از دیگری شروع می‌شود. تقریبا 7 تا مصاحبه انجام می‌دهند که حدود 8 ساعت طول می‌کشد. در هر مرحله، اول کمی دوستانه حرف می‌زنند و بعد یک مسئله مطرح می‌کنند که شما باید حلش کنید. برایشان خیلی مهم است که مطمئن شوند شما قابلیت حل مسئله دارید. برای همین معمولا مسئله‌ها جوری است که قبلا نمونه‌اش را ندیده‌ای.

  •  یعنی این 7 نفر فقط مسئله می‌دهند که آدم حل کند؟

3-2 نفر اول خیلی تخصصی سؤال می‌پرسند. اینها معمولا از بخش برنامه‌نویسی هستند. ولی هرچقدر به بعدازظهر نزدیک می‌شوید، شما به سمت مصاحبه با مدیرها می‌روید. مدیرها بیشتر درباره مسائل کلی سؤال می‌پرسند. مثلا از تو می‌خواهند که برای پیشرفت فلان پروژه ایده بدهی. می‌دانی که آنجا هیچ‌کس برای رسیدن به جواب، به تو جایزه نمی‌دهد. این راه‌حل و ایده حل مسئله است که مهم است.

  •   نکته جالبی که درباره محیط کاری مایکروسافت می‌گویند این است که شما الزامی برای نشستن پشت میز و کار کردن نداری. درست است؟

دو جور کار در مایکروسافت هست؛ یک مدل کارهایی است که با ارباب رجوع سروکار دارد. در این مدل  طرف باید از ساعت 8 صبح تا 5 بعدازظهر حضور داشته باشد. در عین حال سیستم این قدر باز طراحی شده که اگر یک نفر به هر دلیلی نتوانست یک روز بیاید سرکار، کل مجموعه ناقص نماند. برای همین هم حجم بالایی از کارها از طریق ای‌میل و اینترنت انجام می‌شود.

اما مدل دوم برنامه‌نویس‌ها هستند. این آدم‌ها زمان نمی‌شناسند. چون اگر یک وقتی کار کردنت نیاید، دیگر نمی‌آید و تو نمی‌توانی خودت را مجبور کنی که در آن لحظه برنامه بنویسی.

  •  پس مثل شعر می‌ماند!

شاید. برای همین خیلی از شرکت‌های کامپیوتری برای برنامه‌نویس‌ها و مهندس‌هایشان فضا را باز می‌گذارند. دفتر مایکروسافت، 24 ساعته باز است و هر کس متناسب با حجم کارش می‌تواند در هر ساعت شبانه‌روز بیاید سرکار.

 یعنی شما می‌توانید یک روز 8 صبح بروی سرکار، یک روز 8 شب؟ کسی هم نمی‌گوید چرا؟
کسی نه می‌پرسد، نه دنبال شما می‌آید! مثلا اگر من امروز احساس کنم حالم خوش نیست، تلفنی خبر می‌دهم که امروز نمی‌آیم. در عوض آخر هفته یک روز اضافه‌تر می‌روم.

  •  برای مدیران مایکروسافت، تحصیل چقدر اهمیت دارد؟

زمانی بود که تحصیل زیاد برایشان مهم نبود. شاید 10 سال پیش، اهمیتی نداشت که طرف آدم آکادمیکی باشد، ولی جدیدا سعی می‌کنند آدم‌هایی که می‌آیند حتما تحصیلات دانشگاهی داشته باشند و حتما تحصیلاتشان در زمینه رشته‌های کامپیوتری باشد. خب، احساس بر این است که وقتی شما کسی را با تحصیلات بالا انتخاب می‌کنی، اولا اطلاعات این آدم به روزتر از بقیه است و دوم اینکه اینها امتحان‌های زیادی گذرانده‌اند و از طریق کارنامه می‌شود فهمید که به درد کجا می‌خورند.

  •  واقعا چقدر درسی که این آدم‌ها در دانشگاه خوانده‌اند به کار کردنشان کمک می‌کند؟‌

واقعیت این است که درس دانشگاهی در هیچ کجای دنیا به شما کمک نمی‌کند. خیلی راست و پوست کنده به‌تان بگویم، ‌ممکن است 70 درصد درس‌هایی را که به شما در دانشگاه می‌دهند، اصلا استفاده نکنید ولی خب، حداقلش این است که این درس‌ها شما را مجبور می‌کنند به مسائل مختلف و راه‌حل‌های آنها فکر کنید. این جوری آمادگی پیدا می‌کنید که با مسایلی که هیچ‌وقت ندیده‌اید هم کنار بیایید.

  •  خب، آقای فرزین! ایرانی بودن چقدر در محیط کار آنجا مهم است؛ یعنی سرکار، برخورد با یک برنامه‌نویس ایرانی و یک برنامه‌نویس آمریکایی فرق می‌کند؟

برخوردهای شرکت‌ها فرقی نمی‌کند ولی برخوردهای جامعه چرا، متفاوت است.

  •  یعنی چه جوری است؟

واقعیت ماجرا این است که تبلیغات رسانه‌های خارجی خیلی ضدایرانی است. هر روزی که تلویزیون را باز می‌کنی یک چیزی درباره ایران می‌گویند و خب، این مغز مردم را شست‌وشو می‌دهد. اما در عین حال ایرانی‌هایی که آنجا هستند، واقعا بچه‌های با استعدادی‌اند و بی‌نظیرند! و استعدادی که آنها دارند باعث می‌شود همیشه در بورس بمانند. خیلی جالب است که سه چهارم ایرانی‌های مقیم آمریکا بالاترین تحصیلات علمی را دارند و فقط یک‌چهارمشان تحصیلات دانشگاهی ندارند.

حقیقت این است که در جوامع خارجی، ایرانی‌ها واقعا می‌درخشند. شما به راحتی می‌توانید در مهم‌ترین قسمت‌های شرکت‌های بزرگی مثل بولینگ، گوگل و مایکروسافت ایرانی‌ها را پیدا کنید. البته به نظرم این افتخار نیست که بچه‌های تاپ ما جذب کمپانی‌های خارجی شده‌اند.

  •  بین مدیرهای رده‌بالای مایکروسافت هم ایرانی هست؟

بله.

  •  می‌شود بگویید کجا؟

در قسمت ویندوز داریم.

  •  آنجا با کسی برخورد کرده‌ای که ایران درس خوانده باشد و بعد آمده باشد مایکروسافت؟ می‌خواهم بدانم سطح سواد بچه‌هایی که اینجا درس خوانده‌اند بهتر است یا آنهایی که خارج درس خوانده‌اند؟

ما بچه‌های خیلی باهوشی داریم. همان‌جوری که گفتم مسئله این نیست که شما در مدرسه چه خوانده‌اید، مسئله این است که شما چقدر بلدید از پس مسائل بربیایید.
در بین دوستانم خیلی‌ها هستند که ایران درس خوانده‌اند و الان در شرکت‌های بزرگی در آمریکا کار می‌کنند و واقعا هم بچه‌های بی‌نظیری هستند.

  •  تا حالا از داخل ایران به تو پیشنهاد کار شده؟

نه متاسفانه.

  •  چرا گفتی متاسفانه؟!

چون واقعیت ماجرا این است که من ایرانی‌ام. من هر چیزی را که در ایران باشد ترجیح می دهم به سرتاسر دنیا. وقتی که آنجا راه می‌روم احساس می‌کنم که من یک خارجی‌ام اما وقتی در ایران هستم، من و شمایی که در خیابان راه می‌رویم هیچ فرقی باهم نداریم.

با همه کمی‌ها و کاستی‌هایی که ممکن است وجود داشته باشد، اینجا خانه من است. بوی نم خاک اینجا را هیچ جای دیگر نمی‌شود پیدا کرد. برای من آمریکا معنی ندارد. چه من، چه خیلی از بچه‌هایی که آنجا هستند واقعا به اشاره‌ای برمی‌گردند.

  •   اگر این جوری است که خب، چرا از اول رفتی؟

شاید اصلا یک مقدار کوتاهی از ما بوده که گذاشتیم رفتیم. نمی‌دانم ولی خیلی مهم است که آدم یک جایی را واقعا خانه خودش بداند. ما قبول کرده‌ایم که آنجا زندگی کنیم ولی هیچ‌وقت احساس نکرده‌ایم که خانه‌مان است.

  •  حالا شاید کسی پیشنهاد کار در ایران نداده باشد، چرا خودت فکر نمی‌کنی که برگردی و کاری را شروع کنی؟

اتفاقا خیلی فکرش را کرده‌ام. آدم در زمان‌های مختلف زندگی‌اش تصمیمات خاصی می‌گیرد. الان تصمیم من این است که فعلا آنجا باشم و تجربه به دست بیاورم ولی اگر بتوانم شرایطم را جور کنم مسلما به سرعت برمی‌گردم. گذراندن زمان اینجا برای من خیلی لذتبخش‌تر است.

  •  پس جزو برنامه‌هایت هست که برگردی؟

بله.

  •  این تصمیمی که گفتی الان گرفته‌ای و می‌خواهی فعلا آنجا بمانی، فقط به خاطر یک تجربه است یا به خاطر رفاه بیشتری است که ممکن است آنجا داشته باشی؟

رفاه خیلی چیز نسبی‌ای است. من الان 4 هفته است که ایران هستم و می‌بینم که مردم به سختی کار می‌کنند. ولی اگر سرجمع ماجرا را نگاه کنید و یک نگاه واقع‌گرایانه هم داشته باشید، متوجه می‌شوید که مسئله رفاه در آمریکا، فقط مسئله زندگی منی که تحصیلات و کار خیلی خوبی دارم نیست.

شاید من الان جزو 10 درصد بالای جامعه آنجا باشم ولی شما نمی‌توانید رفاه من را با مردم عادی آنجا مقایسه کنید.

مردم عادی آنجا واقعا در رفاه زندگی نمی‌کنند. خیلی‌هایشان فقط شب را روز می‌کنند و به اجاره‌خانه فکر می‌کنند. حتی نمی‌رسند یک مسافرت ساده بکنند. همه همیشه سر کارند.

حتی خیلی از بچه‌های قوی ایرانی الان دارند از پدر و مادرشان پول می‌گیرند و زندگی می‌کنند. مطمئنا اینها اگر در ایران باشند زندگی بسیار بهتری خواهند داشت.

  •  ماهایی که اینجا هستیم هم این حرف را شنیده‌ایم ولی چه اتفاقی می‌افتد که خیلی از جوان‌های ما تا دانشگاه قبول می‌شوند به فکر رفتن می‌افتند؟

خیلی از بچه‌های ما استعدادهای عجیبی دارند و به محض اینکه می‌روند، جذب شرکت‌های آنجا می‌شوند.

اینها زندگی متوسطی می‌توانند داشته باشند. ولی خب، کم پیش می‌آید که بتوانند به یک فرم زندگی فوق‌العاده برسند. مسئله این است که ما هنوز نمی‌توانیم در ایران از پتانسیل بچه‌هایی که داریم استفاده کنیم.

وقتی یک نفر قرار است در یک زمینه کار کند شما باید بتوانید جذبش کنید و خوشحال نگهش دارید تا بماند و برایتان کار کند. اما در جامعه ما اگر یک نفر بخواهد کارمند باشد باید به حداقل‌های زندگی بسنده کند. جامعه باید بچه‌ها را نگه دارد. من واقعا مطمئنم که اگر شرایط برای زندگی بچه‌ها فراهم باشد آنها به سرعت برمی‌گردند.

  •  فرض کن من مسئول یک پروژه کامپیوتری‌ام. اگر امروز از تو بخواهم که با ما همکاری کنی آیا برمی‌گردی؟

شک نکن که برمی‌گردم!

همیشه به روز

شرکت مایکروسافت روش‌های جالبی برای پیدا و جذب کردن استعدادهای کامپیوتری دارد. چند تا از راه‌های متداولی که هر روز در این شرکت برای استخدام افراد جدید استفاده می‌شود را بخوانید.

1 - آنها به طور دائم گروه‌هایی را به دانشگاه‌های مختلف می‌فرستند تا با دانشجوها صحبت کنند و بهترین‌هایشان را دعوت به همکاری کنند.

2 - در طول فصل تابستان، گروه‌های دانشجویی که در رشته‌های مرتبط با کامپیوتر درس می‌خوانند، از شرکت بازدید می‌کنند و به آنها کارهای کوچکی واگذار می‌شود تا خودشان را نشان بدهند و برای کار در مایکروسافت آماده شوند.

3 - کارمندان مایکروسافت این اختیار را دارند که از میان دوستانشان چند نفری را برای کار در شرکت معرفی کنند. البته برای این کار رزومه آن شخص خیلی مهم است.

4 - یک گروه از داخل شرکت هر روز در سایت‌های مختلف کاریابی می‌چرخند و از میان کسانی که به نظر می‌رسد شرایط لازم را دارند، چند نفری را برای مصاحبه انتخاب می‌کنند.

5 - یک قسمت از نیروهای تخصصی هم از طریق جابه‌جایی افراد بین شرکت‌ها تامین می‌شوند.

کار با ماساژ اضافه!
«به جرات می‌توانم بگویم امکاناتی که شرکت مایکروسافت به کارمندانش می‌دهد در هیچ جای دیگر دنیا وجود ندارد». رضا درباره فضای شرکتی که در آن کار می‌کند می‌گوید: «فضای مایکروسافت بسیار بزرگ است. شاید چیزی مثل دانشگاه تهران، با مجموعه‌ای از ساختمان‌های چهار طبقه».

آنها برای اینکه بهتر کار کنند و به قول مهندس‌ها بازده کارشان برود بالا، کلی امکانات ورزشی در خود مجموعه مایکروسافت درست کرده‌اند: «در مرکز محوطه اصلی، دو تا زمین فوتبال وجود دارد و یک زمین بیسبال. مردم عادی می‌توانند تیم درست کنند و بیایند با بچه‌های مایکروسافت بازی کنند!

 ضمن اینکه در گوشه و کنار مجموعه، زمین‌های بسکتبال هم هست. همه ساختمان‌ها هم دوش و امکانات حمام دارند تا تو بتوانی بعد از ورزش دوش بگیری و برگردی سرکارت».  در کنار این، آنها یک مجموعه ورزشی بزرگ در شهر سیاتل هم قرار داده‌اند، برای استفاده از سونا و استخر و سالن‌های بدنسازی.

 در کنار این، کارکنان ثابت مایکروسافت هیچ هزینه‌ای بابت خدمات درمانی و پزشکی پرداخت نمی‌کنند.  نکته جالب اینکه با توجه به رقابت شدیدی که بین شرکت‌های گوگل و مایکروسافت وجود دارد، گوگل برای جذب کارمندان شرکت رقیب، علاوه بر این خدمات، برای آنها امکان استفاده از «ماساژ» و غذای مجانی را هم فراهم کرده و اتفاقا با این کار تعداد زیادی از مهندسان مایکروسافت را جذب کرده است.