تاریخ انتشار: ۲ شهریور ۱۳۹۲ - ۱۸:۲۱

نامه‌ها> این‌بار گزارش‌نامه نداریم. تابستان است دیگر. هیجانش شکل همه‌چیز را عوض می‌کند. اصلاً این مسابقه‌های «تخته‌سیاه» و «شما انتخاب کنید» و برنده‌هایشان و آثار نوجوانان و میزگردها و... وقت نمی‌گذارد که بنشینیم و گزارش‌نامه بنویسیم.

این‌بار چند برش نامه را مثل طعم‌های هیجان‌انگیز چند برش کیک در کنار هم مز‌مزه کنید، تا بعد!

 

یک‌سال است که ما با هم دوستیم

26 مرداد یه روز مهم بود... یه سال پیش، پنج شنبه‌ای که ویژه‌نامه‌ی روز نوجوان چاپ شد... روزی که برای اولین‌بار اسم من در ستون «ای نامه که می‌روی به سویش» چاپ شد...

این روز برای من خیلی مهمه، می‌دونی چرا؟ چون من قبل از تو با نشریات دیگه هم در ارتباط بودم، گاهی بعد از چند ماه یا چند سال یه چیزی از من چاپ می‌کردن، ولی تو بعد از اولین نامه‌ای که دادم، اسمم رو چاپ کردی و به تو اعتماد پیدا کردم... خلاصه من به‌خاطر همین یه جشن کوچولو گرفتم: خودم و سه‌تا از عروسک‌هام و 46 تا دوچرخه‌ای که تا الآن خریده‌ام! 

هانیه راعی عزآبادی از دماوند

 

کلی به خودم می‌بالم

بالأخره روزی که منتظرش بودیم رسید. روزی که برایش لحظه‌شماری می‌کردیم. امروز نه برای بچه‌هاست، نه روز بزرگ‌ترهاست. بابت نوجوان بودنم به خودم می‌بالم.

ساحل رفائی از تهران

* دوچرخه هم به خودش می‌بالد که با نوجوان‌ها دوست شده است.

 

نوجوون بودن خیلی خوبه

دوران نوجوونی دوران جالبیه. هر لحظه احساساتت عوض می‌شه. یه لحظه ناراحتی، یه لحظه خوشحالی، بعضی‌ وقت‌ها که دیگران خلاف نظرت حرف‌ می‌زنن، عصبانی می‌شی، گاهی یه‌دفعه جوگیر می‌شی و مثلاً یه کتاب روت خیلی تأثیر می‌گذاره. گاهی هم تبدیل می‌شی به یه لجباز به تمام معنا.

اگر بخوام نوجوونی رو توصیف کنم باید بگم نوجوونی یعنی تجربه کردن بسیاری از چیزهایی که برای اولین‌بار باهاشون مواجه می‌شی. نوجوون بودن یکی از لذت‌بخش‌ترین تجربه‌های زندگیه.

ملیکا رحیمی مرندی از کرج

 

من و دوستم دوچرخه

چند روز پیش نشسته بودم توی اتاقم و دوچرخه می‌خوندم که یهو برادرم اومد توی اتاق. گفتم: وای! من و دوستم رو ترسوندی! گیج شد و پرسید: دوستت کو؟ کیه؟ کجاست؟

گفتم: این جاست بابا! دوچرخه جونم!

یه لحظه موند! بعدش گفت: آهاااااااااااااااا! منم می‌خوام باهاش دوست بشم.

گفتم: دو سال دیگه داداشی، چون الآن فقط 10 سالته.

حالا مهدی منتظره 12ساله بشه و بشه خبرنگار افتخاری‌ات.

فاطمه ابوالفتحی از دماوند

* دوچرخه هم منتظر است مهدی به 12سالگی برسد. البته از همین حالا با مهدی دوست می‌شود و او می‌تواند از همین سن هم کارهایش را برای دوچرخه بفرستد.

 

به این پرسش‌ها پاسخ دهید

این‌که من خبرنگار افتخاری شدم، سؤالی رو برام مطرح کرده. لطفاً به تست زیر جواب بدهید و من را از نگرانی برهانید:

الف) من باید به شما تبریک بگویم، چون شما من را به خبرنگاری انتخاب کردید.

ب) شما باید به من تبریک بگویید، چون من خبرنگارتان هستم.

ج) من و شما نداریم که... بیایید همه به هم تبریک بگوییم.

د) اصلاً من و شما بی‌کار نیستیم که مدام به هم تبریک بگوییم.

فاطمه پرکاری از تهران

* راستش دوچرخه به خودش تبریک می‌گوید و افتخار می‌کند که با نوجوان‌ها دوست است و تعدادی از آن‌ها خبرنگارش هستند.

 

با دوچرخه امنیت جانی دارم

یک هفته پیش با پدر و خواهرم رفته بودیم پیست دوچرخه‌سواری. جای تو خالی خیلی خوش گذشت. همه‌چیز روبه‌راه بود تا این‌که 10 دقیقه مونده به تحویل دوچرخه‌ها، چنان هوا رفتم که نمی‌دونم چه‌جوری اومدم زمین! تا وقتی که بعضی از شهروندان قوانین دوچرخه‌سواری رو رعایت نکند، همین اتفاق‌ها می‌افته. درست در همون موقعیت سخت، یاد تو افتادم. آهای دوست دوساله‌ی من، من تو رو با صدتا دوچرخه‌ی دیگه عوض نمی‌کنم. رکاب زدن با تو بهتره، چون امنیت جانی دارم.

سارا درخشان از تهران

* دوچرخه هم از دوستی با شما خوشحال است، چون با بودن شما امنیت دارد و دوستان خوبش را با هیچ‌چیز و هیچ‌کس عوض نمی‌کند.

 

احساس تنهایی نمی‌کنم

دوچرخه، این زندگی خیلی عجیبه؟ انگار تو توی قلبمی! از هر چی اون‌جا می‌گذره، خبر داری. همه‌ی احساس‌هام رو می‌دونی رو درک می‌کنی. دیگه احساس تنهایی نمی‌کنم. خیلی خوبه که می‌تونم با کسی درد دل کنم.

فریدا زینالی از تبریز

منبع: همشهری آنلاین