تاریخ انتشار: ۷ خرداد ۱۳۸۶ - ۰۴:۳۹

نیره رضایی مطلق: از همان وقتی که تلویزیون پخش سریال‌های خانوادگی خارجی را شروع کرد می‌شد فهمید که این سریال‌ها موردتوجه مردم قرار می‌گیرند.

 ابتدای دهه 80 چند سریال کانادایی چون «بچه‌های جزیره» و «امیلی در نیومن» که براساس داستان‌های لوسی مونتگومری ساخته شده بود، در دل همه جا باز کرد؛ به‌طوریکه حتی با تکرار چندباره، هنوز مردم مشتاق دیدن آن‌ها هستند؛ سریال‌هایی که از طریق دست گذاشتن روی عواطف فردی و اجتماعی آدم‌ها سعی می‌کنند آنها را جذب کنند و این درحالی است که شخصیت‌پردازی‌های درست هر سریال هم کمک زیادی به آن کرده است.

برای همین وقتی 5 سال پیش سریال «پزشک دهکده» از شبکه 2 پخش شد، خیلی‌ها جذب آن شدند و همه قسمت‌های آن را دنبال کردند و حالا این سریال آنقدر جذاب بوده که این شبکه اقدام به پخش مجددش کرده است.

«پزشک دهکده» با نام اصلی «دکتر کویین، زن درمانگر» Dr Quinn, Medicine Women که جزء سریال‌های بزرگ یا بیگ سریز (Big Series) است محصول مشترک شرکت سالیوان و شبکه CBS به حساب می‌آید و در طول 5 سال (در فاصله سال‌های 1993 تا 1988) در 6 سری و 150 قسمت از شبکه CBS آمریکا پخش شده است و البته با اتمام سریال و به دلیل استقبال زیاد از آن، 2 فیلم تلویزیونی 90 دقیقه‌ای از این سری در سال‌های 1999 و 2001 ساخته شده است.

زنی در میان جمع
داستان سریال به سال‌های 1860 (اواسط قرن نوزدهم) برمی‌گردد؛ زمانی که در نزدیکی شهر بوستون در دهکده مرزی دورافتاده‌ای به نام کلرادو اسپرینگز، آدم‌های گاوچران یا مزرعه‌داری زندگی می‌کرده‌اند.

 زندگی آنها روال همیشگی‌ای داشته تا اینکه با ورود دکتر مایکلا کویین – زنی با اراده و آزاده که پس از مرگ پدرش از شرق آمریکا به این دهکده آمده – تقریبا اوضاع دهکده به‌هم می‌ریزد.آدم‌هایی که اخلاق و رفتارشان به خشکی آب و هوایشان است و با افکار بسته و متعلق به زمان گذشته زندگی می‌کنند و به هر پدیده جدیدی جبهه می‌گیرند، حالا با زنی پزشک روبه‌رو هستند که می‌خواهد این آرامش را به‌هم بزند. بدیهی است که کشیش شهر، آرایشگر شهر و حتی زنی که به نیروی شفا اعتقاد دارد و بیماران دهکده را از طریق تلقین درمان می‌کند در مقابل این زن تازه‌وارد جبهه بگیرند.

اما دکتر کویین این دهکده را دوست دارد و می‌خواهد آنجا بماند؛ جایی که زنانش فقط وظیفه بچه‌داری و خانه‌داری دارند و همین و بس.رفتارهای دکتر مایک به مردم متعصب و نژادپرست دهکده می‌فهماند که او زنی تحصیل‌کرده و روشنفکر است که نسبت به مردم و زندگی‌شان بی‌تفاوت نیست و می‌تواند به آنها کمک کند.

برای همین شاید ازدواج او با «بایرون سالی» یکی از افراد قبیله سرخپوستی «شایان» که از نگاه مردم دهکده، قبیله‌ای وحشی هستند به همه نشان می‌دهد که افکار او چقدر با دیگران فرق می‌کند.با مرگ شارلوت کوپر – دوست صمیمی دکتر مایک – بر اثر نیش مار، او سرپرستی فرزندش ماتئو، کالین و برایان را برعهده می‌گیرد و پس از ازدواجش با سالی هم صاحب فرزند دیگری می‌شود.

به این ترتیب جمع خانوادگی نه‌چندان کوچک دکتر کویین باعث به‌وجودآمدن اتفاقات زیادی می‌شود.در این میان سالی هم با همتی که دارد و اعتمادبه‌نفسی که از همراهی دکتر مایک به‌دست می‌آورد، نقشی کلیدی در زندگی خانوادگی‌شان برعهده می‌گیرد و همه‌جوره از او حمایت می‌کند.

درواقع دکتر مایک در فضایی زندگی می‌کند که همه او را به ظاهر تایید می‌کنند و البته در باطن، به او حسودی‌شان می‌شود و البته به مرد سرخپوستی که توانسته در کنار او چنین موفق شود.پزشک دهکده داستانی روان و به‌دور از پیچیدگی دارد.

 در هر قسمت این سریال با اتفاقات معمولی و روزمره، در فضایی بومی روبه‌رو هستیم که هرکدام از این وقایع به شکلی حرفه‌ای روایت می‌شوند.این اتفاقات روی عواطف فردی و اجتماعی مخاطب تاثیر می‌گذارد و باعث می‌شود که هر قسمت از سریال باوجود مستقل‌بودن داستانش او را به قسمت بعدی حواله دهد و به دیدنش علاقمند کند.

روایتی از مبارزه یک زن
اما خالق همه این ماجرا زنی است به نام «بت سالیوان»، که اولین‌بار این کاراکترها را در ذهنش ساخت و بعد داستان آنها را روی کاغذ آورد. او که سرپرستی تیمی از نویسندگان حرفه‌ای را برعهده گرفت سعی کرد با ایجاد انسجام در متن و هماهنگی در قصه از پراکندگی آن جلوگیری کند.

«سارا دیویدسون» و «تیموتی جانسون» هم تهیه‌کنندگان سریال هستند که روی وجه و محتوای آموزشی سریال خیلی تاکید داشته‌اند؛ طوری که هیچ‌یک از قسمت‌های سریال بدون پیام اخلاقی یا اجتماعی تمام نمی‌شود.


به‌طور مثال در یکی از قسمت‌های سریال متوجه می‌شویم که کشیش مدام با دکتر مایک بحث می‌کند. او دلش نمی‌خواهد در کتابخانه عمومی شهر که به همت دکتر مایک راه افتاده است کتاب‌هایی با مضامین منفی در اختیار جوانان قرار گیرد درحالی که پیام سریال در پایان این است که با قراردادن اطلاعات و فرصت‌های لازم در اختیار جوانان، امکان تصمیم‌گیری به آنها داده‌ایم.

با این حال باید از تیم کارگردانی سریال و از همه مهم‌تر «ویکتور لابل» و «جوزف اندرسون» هم یادی کنیم که نوع کارگردانی آنها باعث شده سریالی تاثیرگذار و جمع‌جور، بدون صحنه‌های اضافی ساخته شود؛ سریالی که کاملا به زمان خود وفادار است و درعین‌حال برای امروزی‌ها هم درس‌های تازه‌ای به همراه دارد.