آیتالله طالقانی با ارائه تفسیری نو و روزآمد از اسلام در برابر افرادی که دین اسلام را ناکارآمد میدانستند، ایستاد و از سوی دیگر با شرکت فعال در عرصه مبارزات اجتماعی و سیاسی عصر خود، عملا بر این نکته صحه گذاشت. پیشینه فعالیتهای سیاسی و فرهنگی آیتالله طالقانی به عصر رضاخان بازمیگردد و سپس تا تحولات جنبش ملیشدن نفت و سرانجام انقلاب اسلامی ادامه مییابد. آیتالله طالقانی در این برهه پرفراز و نشیب بهگونهای اندیشید و عمل کرد که میتوان او را پس از بنیانگذار جمهوری اسلامی، برجستهترین نظریهپرداز اندیشه سیاسی اسلام در ایران معاصر دانست. در سالگرد درگذشت این اندیشمند و مجاهد بزرگ معاصر گفتوگویی داشتیم با دکتر موسی حقانی، رئیس مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران درباره جایگاه ایشان در تحولات تاریخ معاصر ایران. لازم به یادآوری است که سال گذشته مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر مجموعه مقالهها و سخنرانیهای آیتالله طالقانی را در 2 مجلد به چاپ رساند که یکی از آن 2 مجلد به کوشش دکتر حقانی منتشر شد.
- در آغاز بگویید که چه ارزیابیای از جایگاه و نقش فرهنگی و سیاسی آیتالله طالقانی در تحولات ایران معاصر بهویژه در رخدادها و جریانهای پیش از انقلاب اسلامی و پس ازآن دارید؟
آیتالله طالقانی یکی از چهرههای شاخص در تحولات ایران معاصر است. وی تقریبا از دوران جوانی با استبداد رضاخانی مواجه شد و درصدد مقابله با آن برآمد. از این نظر با شخصیتی روبهرو هستیم که از آغاز دهه 1300شمسی با مسائل سیاسی آشنا شده است، ضمن آنکه آیتالله طالقانی شاهد بخشی از تحولاتی که پس از مشروطه رخ داد، بود. با توجه به اینکه پدر وی یک فرد روحانی و سیاسی بود، از این طریق با بسیاری از مسائل دوران مشروطه آشنا شده بود، بهویژه آن اختلافاتی که پس از مشروطه میان گروههای گوناگون سیاسی رخ داد و همچنین آن اقدامات ساختارشکنانهای که عمدتا توسط مشروطهخواهان غربگرا در آن زمان در جریان بود. اگر به آثار گوناگون آیتالله طالقانی رجوع شود بهویژه به آن مقدمهای که بر کتاب تنبیه الامه علامهنائینی نوشته درمییابیم که دیدن این شرایط آسیبهای زیادی برای وی در برداشته است. در این مقدمه آیتالله طالقانی به آمدن رضاخان پس آن همه اغتشاشات و مسائلی از قبیل برداشتن عمامه از سر علما و ممنوعیت حجاب اجباری اشاره میکند. در بخشی از این مقدمه مینویسد که وقتی پدرم از خانه بیرون میرفت، ما نگران این بودیم که آیا به خانه برمیگردد یا نه؟! مجموع این شرایط تأثیر جدی بر شکلگیری شخصیت سیاسی وی گذاشته بود.
آیتالله طالقانی یک شخصیت ضداستبدادی بود و از همان اول با رفتارهای پهلوی اول مشکل داشت. در یکی از منابع میدیدم که در جریان رفتن رضاخان به حرم حضرت معصومه(س) و کتکزدن آیتالله بافقی، آیتالله طالقانی حضور داشته و پس از دیدن این قضیه دواندوان به مدرسه فیضیه رفته و فریاد میزده که شما هم چوب بردارید و برویم این دیکتاتور را ادب کنیم. بنابراین آیتالله طالقانی از همین دوران در جریان مبارزات سیاسی قرار میگیرد و در دوران محمدرضا پهلوی هم مواجهههای گوناگون وی را با استبداد جدید داریم؛ بهویژه در جریان ملی شدن صنعت نفت و مبارزاتی که فداییان اسلام داشتند. به هر حال، حضور جدی آیتالله طالقانی در جریانات سیاسی معاصر نشان میدهد که ایشان یک چهره مبارز و مجاهد حاضر در صحنه بوده که دست از مبارزه با استبداد بر نمیداشت. کمک به جریانات مبارز و ایستادگی در کنار آنها درهنگام مبارزه با استبداد دوران پهلوی چه در عرصه سیاسی و چه در عرصه فرهنگی جایگاه آیتالله طالقانی را به خوبی در تحولات معاصر ایران نشان میدهد.
- به مبارزه آیتالله طالقانی در عرصه فرهنگی اشاره کردید. حاصل این نوع مبارزه کتابهایی است که وی در عرصههای گوناگون فکری و عقیدتی نگاشته است. میتوانید با اشاره به این موارد، تأثیر آنها را بر بسترهای فرهنگی و فکری جریان انقلاب به بحث بگذارید؟
آیتالله طالقانی در حوزه فرهنگ در پی ارائه تفسیری نو از قرآن و اسلام است. آن چهرهای که برخی از متحجران از دین ساخته بودند آیتالله طالقانی سعی میکند تصحیح بکند. از آن طرف هم رویکردهای دینستیزان - چه در دستگاه پهلوی و چه در جریان روشنفکری که رو به غرب داشت - را به پرسش میگیرد. جریان تحجر روایت سطحی و غیرکارآمد از اسلام عرضه میکرد و جریان روشنفکری غربگرا هم معتقد بود که دین نمیتواند هیچ کاراییای در عرصه اجتماعی و سیاسی داشته باشد. مبارزه فرهنگی با این گروهها مبنای اندیشه سیاسی آیتالله طالقانی شد. نقش آیتالله طالقانی در جریان انقلاب اسلامی چه در زندان و چه پس از آزادی از زندان خیلی بارز بود. تظاهرات روز تاسوعای1357 اصلا ابتکار او بود. در فردای تاسوعا، یعنی عاشورای57 هم شاهد جمعیت معترض زیادی در خیابانها بودیم. اطلاعیه روز تاسوعا را خود آیتالله طالقانی صادر کردند. همه میدانیم که آن روز عملا روز فلجشدن رژیم و کشورهای غربی بود. رژیم نمیتوانست با آن همه جمعیت خروشان مقابله کند.
- با توجه به چشماندازی که از زندگی اجتماعی، سیاسی و فرهنگی آیتالله طالقانی ارائه دادید، اکنون بفرمایید که ایشان چه ایدهآل حکومتی و اجتماعی را برای ایران درنظر داشتند. حکومت اسلامی مدنظر آیتالله طالقانی چه ویژگیهایی دارد؟ آیا از مجموع کتابهای ایشان چنین چیزی قابل استخراج است؟
از آثاری که از ایشان باقیمانده است، میتوان تصویری از حکومت ایدهآل مورد نظر ایشان ارائه داد. در همان مقدمهای که بر کتاب نائینی نوشته و یا در کتابهایی مانند مالکیت در اسلام بهطور آشکار از حکومت اسلامی سخن میگوید. آیتالله طالقانی بحث خود را در موضوع حکومت از توحید آغاز میکند. او به توحید از این حیث بها میدهد که دعوت به یگانگی و پرستش خداوند میتواند مانع از بروز استبداد در زمین در هر دورهای باشد. به همینخاطر ایشان ضمن بحث درباره توحید ذات و توحید عبادت به بحث توحید قیمومیت و نظامات و قوانین هم اشاره دارد. این مسئله نشان از نگاه عمیق و گسترده توحیدی ایشان دارد. آیتالله طالقانی بحث خود را در این خصوص با مقدمهای آغاز میکند و میگوید که جوانان میپرسند که دینی(اسلام) که برای هر چیزی حکمی دارد چطور درباره حکومت ساکت است؟ ایشان در پاسخ میگویند که برخی میپندارند که اسلام مثل زمین بیصاحبی است که هرکس نقشه خود را در آن پیاده میکند. اشاره آیتالله طالقانی در اینجا به مکتبها و گرایشهایی است که طرح حکومت برای اسلام میدهند اما به اصول و مبانی اسلامی بیاعتنا هستند. از اینجاست که آیتالله طالقانی در طرح حکومتی خود به اصول اشاره میکند و به همینخاطر به سراغ بحث توحید میروند و بر این نظر هستند که اسلام تنها به اعتقاد قلبی محدود نمیشود؛ چرا که اگر غیر این بود، پیامبران در طول تاریخ با ستمکاران درگیر نمیشدند.
توحید در اطاعت، مهمترین بخش دیدگاه آیتالله طالقانی در این زمینه است. درهرحال اینکه حکومت اسلامی چه تعریفی نزد آیتالله طالقانی داشته، شاید بتوان گفت که دیدگاه ایشان به دیدگاه علامه نائینی در این زمینه نزدیک بوده است. البته بهنظر میرسد که با وقوع انقلاب اسلامی ایشان به یکی از اصول مطرح شده از سوی آیتالله نائینی برگشت میکند. آیتالله نائینی معتقد بود که حکومت از آن خداست، سپس پیامبر و بعد از آن امامان و در دوره غیبت از آن علما و عدول مومنین و اگر هیچ کدام از اینها نشد، حکومت مشروطه باید برقرار شود. از همین جهت آیتالله طالقانی بر این نظر بود که هر حکومتی که به بحث عدالت و رد استبداد نزدیک باشد یک قدم به حکومت پیامبران نزدیک است. ایشان در مقدمهای که بر همان کتاب نائینی در سال1334مینویسند بر همین مسئله تأکید دارند. اما بهنظر میرسد که آیتالله طالقانی در آستانه انقلاب اسلامی به همان نظریه فقها برمیگردد چون در دوره مشروطه این عملا مقدور نبود و فقها مطابق با اصل دوم متمم قانون اساسی(مشروطه) نظارت را پذیرفتند. اما در مقطع انقلاب اسلامی، آیتالله طالقانی به این نتیجه میرسند که اکنون که فقیهی عادل وجود دارد و میتواند حکومت را در دست بگیرد. بنابراین هم ضرورت تشکیل حکومت اسلامی در آثار آیتالله طالقانی روشن و آشکار است و هم خود حکومت را لازمه تحقق آن توحید در اطاعت میداند، منتها با همان شرایطی که اشاره کردیم.
- اگر بخواهیم میان اندیشههای آیتالله طالقانی و اندیشمندان مبارزی چون امام خمینی، آیتالله بهشتی و دیگران مقایسهای صورت دهیم، این مقایسه چگونه خواهد بود و ایشان به کدامیک از این شخصیتها از نظر فکری نزدیکی بیشتری پیدا میکند؟
آیتالله طالقانی شخصیتی است که در چارچوب احیای تمدن اسلامی میاندیشد و عمل میکند. شهید بهشتی و امام(ره) هم همینطور. البته امام بهطور مشخص روی بحث ولایت فقیه تأکید میکنند. برخی فکر میکنند که چون آیتالله طالقانی روی این بحث (ولایت فقیه) در آثارش تأکیدی نداشت، پس دیدگاهش با امام متفاوت است اما اینگونه نیست. هنگامی که در مقدمه وی بر کتاب نائینی دقت میکردم، میدیدم که بر این نکته تأکید دارد که در غیبت امام معصوم این فقها هستند که باید حکومت را در دست بگیرند. در همین زمینه ایشان بحث عجیبی دارد که میتوان گفت همان بحث ولایت فقیه حضرت امام(ره) است. ایشان میگوید که حکومت در دوران غیبت از آن فقیه است و مسلم است که این مسئله در امور حسبیه محدود است. هرکس این را بخواندشاید در وهله اول فکرکند که آیتالله طالقانی به بسط ید فقیه آنگونه که امام(ره) معتقد است، اعتقادی نداشته است. اتفاقا آیتالله طالقانی با تعریفی که از امور حسبیه ارائه میدهد این ابهام را برطرف میکند. ایشان بر این نظر است که ما شیعیان معتقدیم که مجتهدان جامعالشرایط از امام(ع) نیابت دارند، قدر مسلم این نیابت در امور حسبیه است؛ مانند ولایت بر صغار و مجانین و تصرف در اموال بیصاحب و اوقاف مجهولالتولیه و صرف آن در موارد خود و این قبیل. حالا اگر کسی بخواهد به این موارد بسنده کند، این نتیجه را میگیرد که تاسیس حکومت جزو شئونات فقیه نیست اما ایشان در ادامه مینویسد که چون نظم و حقوق عمومی از اکمل و اوضاع موارد حسبیه است، پس نیابت علما در این موارد مسلم و وجوب اقامه این وظایف حتمی است. این درواقع همان نظریه ولایت فقیه است که آیتالله طالقانی به شیوه خود ارائه کرده است.
توحید و سعادت بشر
از نظر آیتالله طالقانی، توحید در اطاعت سرالاسرار دعوت پیامبران است در سعادت بشر. توحید در ذات و عبادت همه مقدمهای است برای اینکه توحید در اطاعت اجرا شود. توحید در اطاعت نفی غیرخدا ست. در اینجاست که مقابله مستبدان و مستکبران با اندیشه توحیدی رقم میخورد. از دید آیتالله طالقانی آزادی، برابری و سایر کمالات انسانی از همین معنای توحیدی برمیخیزد. اسلام هم به همین معناست؛ یعنی از میان برداشتن هر مقاومتی در مقابل اراده الهی. از همین جا ایشان نتیجه میگیرند که هیچ حاکمی به غیر از خداوند وجود ندارد. حاکم اصلی خداست. از دیدگاه آیتالله طالقانی، دین اراده خداوند، یعنی حکومت الهی را به شکل قانون نظامات درآورده است. بنابراین نمیتوان دین را بدون حکومت تصور کرد. در مرحله بعدی، ایشان درباره کسانی که باید این نظامات و قوانین را اجرا کنند، سخن میگوید. از نظر وی این افراد حاکم و ولی مطلق بوده و اراده، فکر و تصمیمشان باید یکسره تسلیم این قوانین باشد. این افراد همان پیامبران و امامان هستند. آیتالله طالقانی از همین جا نتیجه میگیرد که امام یا همان پیامبر یا حاکم باید دارای عصمت معنوی باشد. در مرحله بعد است که کار بهدست علمای عادل میرسد. این علما هم عالمان به اصول دین هستند و هم محکوم به ملکه عدالت؛ یعنی بدون درنظر گرفتن عدالت نمیتوان برای این علما شأنی برای حکومت قائل شد.