گروه ادب و هنر-آرزو فیروزفر: تاجبخش فنائیان را همه به‌عنوان استاد دانشگاه و همچنین کارگردان تئاتر می‌شناسند.

اما او حدود ۱۰‌سال پیش مجموعه تلویزیونی حجربن‌عدی را برای تلویزیون کارگردانی کرده و مدتی است که مدیرکل نمایش سیماست. او پس از یک دهه دوباره به کارگردانی تلویزیونی روی آورده است و این شب‌ها مجموعه «همه بچه‌های ما» به کارگردانی او از شبکه 2 سیما پخش می‌شود.

  • شما کار نمایشی در قالب سریال جز حجربن‌عدی نداشته‌اید و حال بعد از ۱۰ سال با یک سریال اجتماعی برگشته‌اید؟

برای من ژانر اهمیت زیادی ندارد. سبک هم همینطور. مقطع زمانی و موضوع داستان هم همینطور. آنچه برای من اهمیت دارد و در همه آثار من جاری است، تم مشترکی است که همه این کارها را به هم پیوند می‌زند و توجه من بیش از ژانر و سبک و موضوع به آن تم مورد نظرم است. آن تم عبارت است از وحدت میان جسم و روح و وحدت میان ماده و معنا با اولویت روح و معنا. به‌عبارتی دیگر هرجایی که این تم به اثبات برسد که انسان واجد روح و جسم است و در عالم هستی ماده و معنا توأمان با هم وجود دارند، هر دو ارزشمند هستند و انسان اگر بخواهد کاری انجام بدهد، حتما معنا بر جسم اولویت خواهد داشت. این تم مشترکی است که من در همه کارهایم بر آن تأکید دارم. این تم آن قدر اهمیت دارد که در زمان‌های متفاوت و مکان‌های مختلف و گوناگون می‌تواند معنا پیدا کند. به صرف اینکه حضور انسان در همه مکان‌ها حضور ثابتی است و انسان واجد یک بعد جسمی و یک بعد روحی است پس می‌شود در موضوعات مختلف در زمان‌ها و مکان‌های مختلف و در سبک‌ها و ژانرهای گوناگون آن را معنا کرد.

  • داستان نوشته خود شماست. این دغدغه شما بوده که این تم را در این قالب مطرح کنید؟

هر انسانی در دوران کودکی خود یک نوستالژی دارد. همه کودکان به صرف کودکی از یک پاکی و عزت برخوردار هستند. من هم همین احساس را نسبت به کودکان دارم و این تم در رابطه با حضور کودکان به خوبی می‌توانست دنبال شود. اما قصه و چارچوب سریالی قصه از کلاس‌های دانشگاهی ما شکل گرفت و آنجا توسط من مطرح و پرداخته شد و بچه‌ها به‌عنوان محققان ماجرا وارد قصه شدند و بخشی از تحقیقات را چند تایی از بچه‌ها انجام دادند و قصه با رویکرد تماتیک جلو رفت و حدود یک سال و نیم هم طول کشید.

  • پس ایده اصلی سریال از یک کلاس دانشگاهی شکل گرفت.

بله.

  • این طرح همان ابتدا از سوی شما مطرح شد یا اینکه در گفت‌وگوهایتان با دانشجوها به این طرح رسیدید؟

من معمولا سر کلاس‌هایم موضوعاتی را طرح می‌کنم که قرار است در یک کار تلویزیونی انجام شود و بچه‌ها سوژه‌های مختلفی را برای آن سریال مطرح می‌کنند. سوژه‌های زیادی هم مطرح می‌شود که یکی از آنها هم انتخاب می‌شود و هر یک از بچه‌ها یک سوژه را انتخاب کرده و درباره آن تحقیق می‌کند. هریک براساس توان و نیروی خود تحقیق می‌کند و آن را در قالب شخصیت‌ها یا لوکیشن‌ها انجام می دهد. این موضوع در ۱۷ جلسه کلاس دانشگاهی مطرح شد و در هر جلسه راهنمایی‌هایی در راستای شخصیت‌‌پردازی و ماجراهای دراماتیک و همچنین شخصیت‌های همراه انجام شد و در نهایت کار کلاسی خود را ارائه دادند. این موارد مورد بررسی قرار گرفت و در نهایت بهترین آنها در یک کار کلان‌تر که همان فیلمنامه اصلی بود قرار داده شد و در دل یک میدان حرفه‌ای آماده‌سازی‌ شد. پس از آن من شخصیت‌ها را در قالب حرفه‌ای پرورش دادم و در طول کار، نویسندگان دیگری نیز به‌کار اضافه شدند و با ما همکاری کردند. در نهایت خودم می‌باید شخصیت‌پردازی می‌کردم و دیالوگ‌ها را می‌نوشتم و آن تم مورد نظر را به‌کار تزریق می کردم و فراز‌و‌فرودها را می‌چیدم.

  • کارشناسانی که در جامعه با موضوع کودکان کار فعالیت می‌کنند نیز در ساخت این اثر با شما همکاری کردند؟

بله. ما با مراکز بهزیستی در تهران و اطراف آن هماهنگ کردیم و با بچه‌هایی که در این مراکز زندگی می‌کنند در سنین مختلف گفت‌وگو کردیم و با مدیران این مراکز نیز صحبت‌هایی داشتیم تا آنچه می‌نویسیم حقیقت بوده و مبتنی بر خیالبافی نباشد. ما می‌خواستیم به نتیجه‌ای برسیم که حاصل واقعیات جامعه باشد. غیراز این من خودم به شخصه با بسیاری از کودکان خیابان که فال فروش و... بودند با شگردهای گوناگون صحبت می‌کردم. چون آنها خیلی سخت اعتماد می‌کنند و به راحتی حرف نمی‌زنند. اما من توانستم اعتماد چند نفر از آنها را جلب کنم و با آنها حرف بزنم. اینجا اصل تضاد حاکم است. دم‌دست‌ترین آدم‌ها مشکل‌ترین آدم‌ها برای حرف زدن هستند. آدم‌هایی که ما هرروز در خیابان‌ها و سر چهارراه‌ها می‌بینیم خیلی به راحتی قابل شناخت نیستند. ما تلاش کردیم که سریال منطبق بر واقعیات درونی و بیرونی این بچه‌ها باشد و بعد هم بررسی اینکه آیا می‌شود آنها را مورد حمایت قرارداد و به دامان خانواده برگرداند یا خیر؟ شخصیت‌هایی مثل امیر و فرزانه و ایجاد حادثه با این مضمون که همه بچه‌ها می‌توانند بچه‌های ما باشند، می‌تواند راهکار و راه نجات باشد.

  • پس فرضیه اینکه همه بچه‌ها می‌توانند بچه‌های ما باشند، منجر به نامگذاری این سریال شد؟

بله. ما این موضوع را محور قرار داده‌ایم اما نمی‌خواستیم که شعارزده باشد.

  • آیا نهادهایی مثل بهزیستی به شما کمک کردند؟

ما فقط با برخی از مراکز مشاوره کردیم ولی آنها حتی لوکیشن‌ها را هم به ما اجاره می‌دادند و به هیچ عنوان هیچ کمک دیگری به ما نکردند. بهزیستی متأسفانه کمک مالی نکرد اما افرادش به ما کمک مشاوره‌ای کردند.

  • این موضوع اگر کمی در پرورش مورد کوتاهی قرار بگیرد، می‌تواند به سیاه‌نمایی هم نزدیک شود، شما به این موضوع هم فکر کردید که به سیاه‌نمایی نزدیک نشوید؟

بله. ما تلاش کردیم که یک واقعیت اجتماعی را به‌طور کامل گزارش کنیم و به هیچ عنوان هیچ‌گونه اعمال نظری در آن وجود نداشته باشد. این واقعیات اجتماعی می‌تواند حتی یک بن‌بست باشد که مفری برای آن وجود ندارد. وقتی ما به یک بن‌بست اجتماعی یا فلسفی برسیم، کار تلخ می‌شود ولی اگر برای آن راه فرار بگذاریم، دیگر ماجرا شیرین می‌شود. امیر و فرزانه در این سریال مانند خورشیدی هستند که بر این نقاط تاریک می‌تابند و راه را نشان می‌دهند. در این مسیر تلخی‌ای نمی‌بینیم. مسیر سخت وجود دارد و وقتی پای امید و کاملا واقع‌گرایانه به میان می‌آید، دریچه‌ها باز می‌شود و دیگر ماجرا تلخ نخواهد بود.

  • بازیگران سریال به‌ویژه کودکان را چطور انتخاب کردید؟

بازیگران اصلی را من انتخاب کردم ولی سایر بازیگران را پسرم که دستیار یک من بود انتخاب کرد و واقعا نمی‌دانم چطور انتخاب می‌کرد. حتی تست هم می‌گرفت و وقتی می‌آمدند جلوی دوربین می‌دیدم که خیلی خوب جواب داد و کار من را خیلی راحت کرده بود. به‌خصوص بچه‌های کوچک که با تلاش و پیگیری دستیار اولم انتخاب شدند و یکی از شخصیت‌های من یک پا ندارد. این باعث شد که چهره‌ای خشن داشته باشد اما من وقتی از او بازی گرفتم دیدم که عالی بود و بسیار خوب عمل کرد.

  • فکر می‌کنید راهکارهایی که در سریال ارائه می‌شود؛ در واقعیت هم تاثیرگذار است؟

امیدوارم که تاثیرگذار باشد. در جامعه ما موارد فراوانی وجود دارد که سریال می‌تواند برای آنها الگو باشد و دعا می‌کنم که کسانی که با این کار مواجه می‌شوند، بتوانند به خوبی پاسخ خود را دریافت کنند.