با یک زاویه دید مثبت و البته بدون تأمل، میشود گفت با اعمال محدودیت در عرضه بنزین، مردم به سمت استفاده از حمل و نقل عمومی در سفرهای درون شهری هدایت میشوند و این یعنی تحرک بیشتر و کمک به تامین سلامت گروهی از مردم که تا پیش از این، برای خریدن ماست از بقالی سرکوچه هم، از ماشین شخصی استفاده میکردند.
این نگاه خوشبینانه نمیتواند چندان دوام داشته باشد، وقتی که یادمان میآید همزمان با سهمیهبندی بنزین، هیچ برنامه جدیای برای افزایش قابلیت حمل و نقل عمومی اجرا نمیشود.
آیا همین حالا ظرفیتی از سیستم حمل و نقل عمومی درون شهری بلااستفاده مانده است؟ آیا برای کسانی که تا روز قبل از سهمیهبندی، برای رفت و آمد از ماشین شخصی استفاده میکردند، از صبح روز بعد از سهمیهبندی، در صفهای اتوبوس و مترو جا رزرو کردهایم؟
نتیجه: سهمیهبندی بنزین، خیلی بیشتر از اینکه سفرهای درون شهری ضروری و کاری را کم کند، سفرهای برونشهری یا درون شهری ظاهرا غیرضروری و تفریحی را کم میکند.
این یعنی بنزین عزیز لیتری 100 تومان دولتی سهمیهبندی شده، کمکی به افزایش تحرک مردم نمیکند که هیچ، همین تکان کوچکی که گاهی مردم شهرنشین به خود میدادند را هم با مانع مواجه میکند.
با همان نگاه خوشبینانه مدافع سهمیهبندی، میتوان این استدلال را هم آورد که پس از اجرای طرح، از آلودگی هوای شهرهای بزرگ، کم و از این جهت هم باغ سلامت مردم آباد میشود. خوشبختانه مدافعان طرح، این نکته را تاکنون در دفاعیات خود نیاوردهاند و البته دلایل نقضش هم خیلی پیچیده نیست.
نیمه خالی لیوان اما چه چیز را نشان میدهد؟
سهمیهبندی بنزین، دقیقا آن بخش از سبک زندگی مردم شهرنشین را متاثر میکند که در خدمت سلامت آنان است. تا امروز، خودروی شخصی، اگر مجالی برای فرار از کار و استرس و شلوغی شهر دست میداد، قالیچه سلیمان بود برای سفری حداقل به حاشیه شهر؛ و تحرک و هوای پاک رساندن به ریهها و تخلیه استرسها و آمادگی روانی برای بازگشت به محیطهای پر عصبیت شهری، ارزش هزینه چند لیتر بنزین را داشت.
حالا اما اساساً چنین امری غیر ممکن شده. دقت کنید، حتی گران نشده؛ اساساً غیر ممکن شده، با این استدلال که بنزین فقط باید با همین قیمت و به یک میزان معین عرضه شود.
نیمه خالی لیوان را از یک زاویه دیگر هم میشود دید. مدافعان ایده سهمیهبندی و لاغیر، خودشان هم یقین دارند که ایجاد بازار سیاه بنزین گریز ناپذیر است. به احتکار بنزین برای ایام تعطیلات، ذخیره بنزین صاحبان خودرو برای روز مبادا را هم اضافه کنید.
همه اینها، یعنی بنزین از مخازن جایگاههای عرضه سوخت، به بشکهها و پیت حلبیهای انباریها و زیرزمینها منتقل میشود. آیا کسی به فکر مخاطراتی که این چرخه نگهداری و عرضه غیررسمی و غیراستاندارد بنزین ایجاد میکند، هست؟ آیا جای قربانیان آتشسوزیهای احتمالی را در بهشت زهرا رزرو کردهایم؟
توصیه آسان است. میشود مردم را به سفرهای دسته جمعی با اتوبوس و مینیبوس فرا خواند. اساساً میشود نصیحتشان کرد که اعتبار گرانقدر بنزینشان را صرف کارهای روزمره نکنند. میشود. توصیه آسان است. آنچه سخت است، تصمیم درست گرفتن و مهمتر از آن، شهامت اجرای آن است.