نویسنده شهرزاد کامیاب استاد دانشگاه چپمن در آمریکاست. وی با توجه به شماری از عوامل تصمیم تحصیلکردگان برای سکنی گزیدن در کشوری دیگر، در پایان به اقدامات اخیر دولت برای جلب مشارکت جامعه تحصیلکردگان ایرانی خارج از کشور میپردازد و نسبت به موفقیت آن ابراز خوشبینی میکند.
طبعاً درج این مطلب به معنای تأیید تمام نکات عنوان شده بهخصوص برخی از عوامل مهاجرت نیست. هدف ارائه نگاهی کلی به این پدیده و یافتن راهحلی برای آن است.
در حال حاضر، شمار قابل توجهی از تحصیلکردگان، دانشمندان، پزشکان و نخبگان دانشگاهی ایرانی در خارج از این کشور بهسر میبرند و عده دیگری نیز هر ساله ترک وطن میکنند.
بر اساس آمار صندوق بینالمللی پول که از مطالعه 91 کشور استخراج شده است، ایران بیشترین میزان خروج مغزها را دارد. هر سال حدود 150 هزار نفر از تحصیلکردگان ایران در جستوجوی فرصتهای بهتر ترک وطن میکنند. کارشناسان ایران لطمه اقتصادی این پدیده را حدود 50 میلیارد دلار در سال برآورد میکنند. آنان خروج هر مخترع یا دانشمند را با نابودی 10 چاه نفت مقایسه میکنند.
سابقه تمایل نخبگان ایرانی برای کسب مدرک تحصیلات عالی به اوایل قرن نوزدهم برمیگردد، اما فرار مغزها پدیده تازهای است. منظور اصلی از ترک وطن در آن روزها حضور در دانشگاههای خارجی در اروپا بهخصوص فرانسه و آلمان، جهت کسب دانش در زمینههای مهندسی، پزشکی و علوم نظامی و کاربرد آن در وطن بود.
حتی آن زمان، شیفتگی نسبت به فرهنگ غربی یا ازدواج با خارجیان باعث میشد برخی دانشجویان ایرانی در خارج از کشور بمانند، اما اکثریت دانشجویان بهخصوص کسانی که بورسیه دولت بودند- که مستلزم بازگشت و کاربرد علوم فراگرفته در وطن بود- پس از پایان تحصیلات به وطن بازمیگشتند.
بیکاری یا اشتغال غیر مولد
عوامل بیشماری به خروج سرمایه انسانی از ایران در حال حاضر کمک میکند. به گفته اقتصاددانان، ایران باید سالیانه بیش از یک میلیون شغل ایجاد کند تا فقط بتواند با رشد جمعیت مقابله کند. در واقع، فقط حدود 300 هزار شغل در سال اضافه میشود و در نتیجه، نرخ بیکاری در میان تحصیلکردگان بالاست (از هر 10 نفر بیکار، یک نفر مدرک دانشگاهی دارد).
آمار رسمی بیکاری 15 درصد اعلام شده است. از 270 هزار فارغالتحصیلی که هر سال وارد بازار کار میشوند، فقط 75 هزار نفر کار پیدا میکنند. در نتیجه، فارغالتحصیلان دانشگاهی در کنار مردم عادی در جستوجوی منبع درآمد هستند. مشاغلی که پیدا میکنند، اغلب ارتباطی با تحصیلشان ندارد. برخی از جوانان تحصیلکرده از ایران رفتهاند یا فعالانه درصدد شغلیابی در امارات متحده عربی، هند، ترکیه و استرالیا یا هر جایی هستند که بتوان روادید آن را گرفت.
فضای فکری دانشگاهها
علاوه بر مشکلات اقتصادی، فضای فکری دانشگاهها، استادان متبحر را به ماندن تشویق نمیکند. کارشناسان و دانشمندان احساس میکنند از فرایند تصمیمگیری که رشته علمیشان صلاحیت فعالیت در آن را میدهد، کنار گذاشته شدهاند. یکی از مقامات وزارت علوم خاطرنشان میکند شماری از استادانی که به فرصت تحقیقاتی میروند، تقاضای مرخصی بدون حقوق میکنند.
این امر نشاندهنده تمایل آنان به ماندن در خارج است. مقامات این امر را به نبود امکانات از جمله کمبود تجهیزات و آزمایشگاههای تحقیقاتی، فقدان کتب جدید و دسترسی به سایتهای آموزشی و نیز پایین بودن حقوق نسبت میدهند.
کنکور
یک عامل دیگر فرار مغزها که اغلب کمتر به آن توجه میشود، امتحان سختگیرانهای است که برای راه یافتن به دانشگاه لازم است. این امتحان که به کنکور موسوم است، بهقدری پر رقابت است که دانشآموزان اغلب یک سال برای آن آماده میشوند.
در ایران، بهطور تاریخی و فرهنگی، پذیرش در دانشگاهها بهخصوص دانشگاههای معتبر راهی برای تحرک اجتماعی بهشمار میرود و به شخص این امکان را میدهد با دستیابی به حرفهای معتبر مانند پزشکی یا مهندسی، جایگاه خود را ارتقا دهند.
کنکور بهقدری سختگیرانه و صندلیهای دانشگاهها بهقدری محدود است که بهطور عادی فقط 10 درصد متقاضیان پذیرفته میشوند. با وجودی که در سالهای اخیر تأسیس شماری از نهادهای آموزش عالی جدید بهخصوص دانشگاه آزاد اسلامی در برآوردن تقاضای فزاینده برای آموزش عالی در ایران مؤثر بوده است. با این حال، هنوز بسیاری از دانشآموزانی که در کنکور رد میشوند، برای رفتن به دانشگاههای خارجی ترک وطن میکنند. تحقیقات نشان میدهد برخی از این دانشآموزان به میهن برنمیگردند.
بهرغم جاذبه ایالات متحده به عنوان یک مقصد ادامه تحصیل در خارج، بسیاری از دانشآموزان ایرانی ترجیح میدهند به کانادا، استرالیا، انگلیس و سایر کشورهای اروپایی بروند، چون بین ایران و آمریکا روابط دیپلماتیک وجود ندارد و دانشآموزان ایرانی باید برای دریافت روادید آمریکا به کشور سومی بروند.
جذابیت فرصتها
بسیاری از کارشناسان و دانشمندان مستعد ایرانی که موانع بزرگ موفقیت حرفهای را پشت سر گذاشتهاند، جذب دانشگاههای معتبر در سراسر جهان میشوند- بهخصوص دانشگاههای آمریکا- تا به تحقیق، تدریس یا ادامه تحصیل بپردازند. دستمزد بالاتر و دسترسی به تجهیزات پژوهشی در نهادهای خارجی مشوقهای عمدهای برای محققان ایرانی است.
فراتر از این مشوقهای مادی، مطالعات انجام شده در مورد فرار مغزها در ایران مؤید آن است که گاه محدودیتهای اجتماعی نیز در خروج تحصیلکردگان نقش دارد.
گزینههای اصلاح سیاست
کارشناسان در مورد نیاز جدی به برنامهریزی اصولی برای بازداشتن نخبگان از ترک کشور متفقالقول هستند. آنان پیشنهاد میکنند سیاستها و اقداماتی اجرا شود که به نخبگان نقش چشمگیرتری در اداره کشور بدهد، آزادی اجتماعی و شخصی بیشتری به آنان بدهد، امنیت شغلی آنان را بهبود بخشد و دستمزد بالاتری برای آنان در نظر بگیرد.
برنامه پیشنهادی اصلاحی دیگر استفاده از دانش و توان فنی متخصصان ایرانی با دعوت از آنان برای برگزاری کارگاه، سمینار و کنفرانس در ایران است. دولت با ارائه فرصتهایی برای بازگشت کوتاه مدت به کشور، این افراد را از نیاز جدی کشور به خدمات آنان مطلع میکند.
در سالهای اخیر، بازگشت دانشمندان، پزشکان و کارشناسان آموزشی به کشور در نتیجه برگزاری کنفرانسها، تشریک مساعی با همکاران داخل کشور و حضور به عنوان استاد مدعو در دانشگاههای داخلی افزایش یافته است. اشتیاق ایرانیان خارج از کشور برای پذیرفتن دعوتهایی از این دست نشان میدهد دولت ایران باید نقش فعالتری در جذب نیروهای دانشمندان ایرانی در خارج از کشور ایفا کند و با تدوین سیاست درست، مبادله علمی را بین ایرانیان داخل و خارج کشور افزایش دهد.