براساس گزارش پاپساینس، این مربی مهدکودک یکی از روزهای معمول کاری خود را با حسی عجیب آغاز کرد: او درحال ورود به کلاس بود که متوجه شد توانایی خواندن نوشتههای کاغذی که در دست گرفته را ندارد. او تلاش کرد برنامههای درسی را بخواند اما این صفحه نیز مانند برگه قبلی برای او مملو از نشانههای بیمعنی و ناشناخته بودند.
مطالعه پزشکان برروی وضعیت این زن نشان داد این معلم که تنها با نام M.P شناخته می شود، دچار سکته مغزی شده و همین موضوع بخشی بسیار ویژه از مغز او را تحت تاثیر قرار داده و از کار انداختهاست، به این شکل وی قدرت خواندن کلمات را از دست داده و تمامی کلمات در نظرش علائمی بیمحتوی میآیند.
به گفته پزشکان، سکته مغزی در این زن اتصال میان منطقه زبانی و غشای بصری در مغز را مختل ساخته و در عین حال دیگر اتصالات حسی به بخش زبانی مغز بیمار دستنخورده باقی ماندهاند. نتیجه این اختلال بسیار عجیب است،این بیمار دیگر نمیتواند بخواند اما میتواند به راحتی بننویسد و به انگلیسی صحبت کند، پدیدهای که به کوری واژگانی یا الکسیا شهرت دارد. همچنین این بیمار باوجود اینکه مفهوم واژهها را درک نمیکند، هنوز نسبت به دیدن واژههای نوشته شده واکنشهای احساسی نشان میدهد.
برای مثال زمانی که واژه دسر برروی کاغذ نوشته شده و به بیمار نشان داده میشود، بیمار میگوید که آن را دوست دارد، و زمانی که واژه مارچوبه روی کاغذ به او نشان داده میشود، بیمار میگوید از این واژه خوشم نمیآید و برایم آزادهنده است. در رویدادی دیگر، دو نامه به دست بیمار داده شد و بیمار به سرعت یکی از نامهها را به مادرش داده و دیگری را در جیبش قرار داد و زمانی که از او علت کارش را جویا شدند، گفت که یکی از نامهها از سوی دوست مادرش و دیگری از سوی دوست خودش بوده، اما زمانی که نام این افراد از بیمار سوال شد وی نتوانست نام آنها را به زبان بیاورد.
این زن در اکتبر سال 2012 دچار سکته مغزی شد و در نتیجه از دست دادن توانایی خواندنش، کارش را نیز از دست داد. او اکنون برای خواندن هر واژه، حرف اول را از واژه جدا کرده و سپس در لیست حروف الفبا به دنبال نمونهای مشابه میگردد تا هویت حرف را برای خود مشخص کند. این کار برای تمامی حروف یک واژه تکرار میشوند و یا اینکه بیمار تلاش میکند از طریق حدس زدن واژه مورد نظر را با سرعت بیشتری بخواند.