او مبحث دیگری دارد که براساس آن معتقد است نهادهای بینالمللی چیزی جز تجلی منافع قدرتهای بزرگ نیستند. والتز اردیبهشتماه امسال فوت کرد اما اگر زنده بود حتما اقدام بان کی مون، دبیر کل سازمان ملل متحد در پسگرفتن دعوت ایران به اجلاس ژنو 2را شاهد مبحث خود میگرفت.
بان کی مون، دبیر کل سازمان ملل متحد در آستانه 60سالگی خود مرتکب خبطی شد یا بهتر بگوییم تزلزلی از خود نشان داد که تمام اعتبار این نهاد بینالمللی را زیر سؤال برد؛ او میدانست تنها شرط ایران برای حضور در نشست ژنو 2 «حضور بدون پیش شرط» است و با همین علم ایران را رسما به نشست حل بحران سوریه دعوت کرد اما تا شامگاه همان روز هم نتوانست بر تصمیم خود بایستد و با مشاهده ناخرسندی آمریکا، فرانسه و انگلیس، دعوت خود را پس گرفت.
اما چرا بان ابتدا ایران را دعوت کرد و سپس دعوتش را پس گرفت؟ از 30خردادماه سال91 که مذاکرات ژنو یکبرای حل بحران سوریه بدون حضور ایران به بنبست خورد، مثلثی از موافقان و مخالفان ایران برای حضور در دور دوم مذاکرات حل بحران سوریه موسوم به ژنو2 شکل گرفت؛ مثلثی که در یک ضلع روسیه بهعنوان موافق حضور ایران در ژنو2 و در ضلع مقابل آمریکا قرار داشت؛ ضلع سوم این مثلث سازمان ملل بود که با نیم نگاهی به خروجی ژنو یک و درک شرایط منطقه و پذیرفتن واقعیت تأثیرگذاری ایران در سوریه بهخودی خود در جبهه موافقان حضور ایران در مذاکرات حل بحران سوریه قرار میگرفت اما نیم نگاهی هم به رأی آمریکا دراینباره داشت. اخضرابراهیمی، نماینده سازمان ملل در امور سوریه مانند سلف خود کوفی عنان به ایران سفر کرد تا مقامات ایران را در جریان کم و کیف برگزاری این نشست بگذارد و نظر ایران را برای حضور در این نشست جویا شود.
بان کی مون در چند نوبت با محمدجواد ظریف، وزیر خارجه ایران تلفنی صحبت کرد و بالاخره هم صبح روز دوشنبه جسارتی به خرج داد و ایران را به این نشست دعوت کرد اما از همان لحظه تحت فشار قدرتهای بزرگ بهویژه آمریکا قرار گرفت. اینکه چرا بان کی مون از آمریکا تأثیر میگیرد را باید در یک علت تاریخی جستوجو کرد. دینی که آمریکاییها از سال 1950به بعد و بعد از جنگ کره به گردن کرهایها دارند، شاید بان کی مون را مجاب میکند که حامی سیاستهای کاخ سفید باشد.
دلیل دیگر در کمکهای مالی آمریکا به این نهاد بینالمللی است که باز دبیرکل کره ای آن را ترغیب کرده است تا وارد رابطه دوجانبه سودآور با آمریکاییها شود؛ رابطهای که مثلا میتواند در طول دوره مدیریت بان کی مون بر این سازمان در رویدادهایی مثل مخالفت سازمان ملل با درخواستها برای عقبنشینی سریع آمریکا از عراق و تعهد سازمان ملل به افزایش نیروهای خود در عراق تجلی پیدا کند. این رابطه دوسویه سودآور از سال 85 که بان کی مون دبیر کل سازمان ملل شد در همان برخوردهای اول او با مسئولان کاخ سفید به ویژه جرج بوش خودی نشان داده بود .
بان کی مون در توجیه این رابطه خود با واشنگتن میگوید: «رابطه من با واشنگتن ممکن است این حس را ایجاد کرده باشد که من خیلی به آمریکا نزدیک هستم یا بهعبارتی طرفدار آمریکا هستم. این گفته ممکن است درست باشد، اما میخواهم بگویم که بهعنوان یک دیپلمات یا یک فرد، خود را فردی بسیار استوار، متعارف و متعادل میدانم». او اما شنبه نه شخصیتی استوار و متعادل از خود نشان داد و نه دبیرکلی متعارف. او تنها توانست بعد از گفتوگو با جان کری، وزیر خارجه آمریکا دعوت از ایران را پس بگیرد و بگوید که دچار سردرگمی شده است. او فقط ضعیفترین دبیرکل سازمان ملل در تاریخ این سازمان نیست؛ آمریکاییترین دبیرکل هم هست.