معصومه در سال 1352 به چهره ناشناختهی جهان، بدون آن که بخواهد لبخند میزند. بعدها متوجه میشود، خندهی او به جهان با خنده دیگران فرق داشته است. هم خنده او و هم خود او متفاوت است. ام میفهمد که از نظر جسمی کم توان است.
این کتاب در سه بخش "دلنوشتهها"، "از نگاه من" و "دوست نوشتهها" در 155 صفحه به همراه یادداشتهای تنی چند از شاعر و نویسندگان به چاپ رسیده است.
کتاب مذکور در 1000 نسخه، با قیمت 60 هزار ریال عرضه میشود.
معصومه در بخش زندگینامه این گونه در باره خود مینویسد:
به نام توانایی که مرا در توانا شدن یاری داد.
با طلوع اولین سالهای زندگی، خود را در حصار تاریک ناتوانی دیدم، حصاری که روحم را آزار میداد، حصارکی که نگاهم را پر از نیاز و تمنا میکرد، تمنایی که غرورم را میشکست.
نگاههای نگران و پر از غم مادر و چشمهای پر از اندوه پدر، شادابی روحم را سلب میکرد. آری نو نهالی که در قلب کوچکش غم بزرگی داشت، کسی باور نداشت من هم می توانم. نگاهها همه متوجه نقایض ظاهری بود، کسی تواناییهایم را در نظر نمیاورد. من به دستی توانا، روحی متعالی، قلبی مطمئن و ایمانی راسخ نیاز داشتم تا شکوفا شوم.
من ترحم نمیخواستم، با نگاهت گفتی که نمیتوانی، این نگاه را نمیخواهم. با نگاهت گفتی در میان ما جایی نداری، این را هم نمیخواهم. با نگاهت فاصلهها را زیاد کردی.
اگر حرکات ناموزونی دارم اما روحی دارم آران قلبی پر از عواطف بیبدیل انسانی به زلالی اشکهایم و درخشندگی مهرتابان.
تو مرا در لحظات بی نیازی، نیازمند میبینی و نیازم را نادیده میگیری، میخواهم فریاد بزنم من هم مثل شما هستم، من انسان هستم، من جزئی از جامعه هستم....
به امید روزی که همهی تفاوتهای میان من و شما از بین برود.
تاریخ انتشار: ۲ بهمن ۱۳۹۲ - ۱۶:۲۹
همشهری آنلاین: چاپ چهارم، کتاب چرا صورتم خیس میشود؟ نوشته معصومه نوری منتشر شد. این کتاب گزیدهای از دل نوشتههای معصومه نوری است.
منبع: همشهری آنلاین